نهضت خمینی(ره) پرتوی از نهضت حسینی(ع)
قیام خونین امام حسین (ع) مهمترین حرکت سیاسی و اجتماعی ایشان، بلکه مهمترین حرکت اصلاحی تاریخ اسلام محسوب میشود. تأثیرات این واقعه در طول تاریخ و تجلیلی که از آن صورت گرفته و میگیرد، بینظیر است، ابعاد این واقعه علیالقاعده باید با تحلیلها و بررسیهای مفصل و گوناگون مواجه شود، اما به علل مختلف در گذشته کمتر بررسی تحلیلی از این واقعه صورت گرفته است. در صد سال اخیر کتب تحلیلی در خور و شایستهای در این موضوع نگاشته شده است و یکی از موضوعات مورد بحث که جواب یکسانی نیز نداشته است، مسأله انگیزه قیام حسینی است. طبیعی است پاسخ به این پرسش با بررسی بیانات و موضعگیریهای امام حسین (ع) و مجموعه خصوصیات قیام ایشان امکانپذیر است و دیدگاههای اجتهادی اندیشمندان، زمینه پاسخهای متفاوتی را فراهم آورده است.
در میان اندیشمندان و محققانی که پیرامون انقلاب اسلامی بحث و پژوهش میکنند معروف است که این انقلاب برگرفته یا الهام گرفته از نهضت حسینی (ع) است. جایگاه نهضت امام حسین (ع) در انگیزش انقلابی مردم ایران را چگونه میتوان تبیین کرد؟
قیام خونین امام حسین (ع) مهمترین حرکت سیاسی و اجتماعی ایشان، بلکه مهمترین حرکت اصلاحی تاریخ اسلام محسوب میشود. تأثیرات این واقعه در طول تاریخ و تجلیلی که از آن صورت گرفته و میگیرد، بینظیر است، ابعاد این واقعه علیالقاعده باید با تحلیلها و بررسیهای مفصل و گوناگون مواجه شود، اما به علل مختلف در گذشته کمتر بررسی تحلیلی از این واقعه صورت گرفته است. در صد سال اخیر کتب تحلیلی در خور و شایستهای در این موضوع نگاشته شده است و یکی از موضوعات مورد بحث که جواب یکسانی نیز نداشته است، مسأله انگیزه قیام حسینی است. طبیعی است پاسخ به این پرسش با بررسی بیانات و موضعگیریهای امام حسین (ع) و مجموعه خصوصیات قیام ایشان امکانپذیر است و دیدگاههای اجتهادی اندیشمندان، زمینه پاسخهای متفاوتی را فراهم آورده است.
حضرت امام خمینی (ره) در بعضی از موارد انگیزه حرکت امام حسین (ع) را تشکیل حکومت معرفی کردهاند: «این جور نبود که آمده است ببیند که [چه میشود] بلکه آمده بود حکومت هم میخواست بگیرد. اصلاً برای این معنی آمده بود ... برای اینکه باید حکومت دست مثل سیدالشهدا باشد، مثل کسانی که شیعه سیدالشهدا هستند، باشد.»
گاهی نیز انگیزه امام حسین (ع) را امر به معروف و نهی از منکر اعلام میکردند. امر به معروف و نهی از منکر مفهومی گسترده است و مراتب مختلفی را شامل میشود، جلوگیری از ظلم ظالم، معرفی انحرافات مذهبی و دینی حکومت بهظاهر دینی، رسوا نمودن ظالمان، محو حکومت ظالمان و تشکیل حکومت اسلامی میتواند مصداقی از امر به معروف و نهی از منکر باشد:
«سیدالشهدا(ع) از همان روز اول که قیام کردند برای این امر انگیزهشان اقامه عدل بود، فرمودند که میبینید که به معروف عمل نمیشود و به منکر عمل میشود. انگیزه این است که معروف را اقامه و منکر را از بین ببرد، انحرافات همه از منکرات است جز خط مستقیم توحید هر چه هست منکرات است، اینها باید از بین برود و ما که تابع سیدالشهدا هستیم باید ببینیم که ایشان چه وضعی در زندگی داشت، انگیزهاش نهی از منکر بود که هر منکری باید از بین برود از جمله قضیه حکومت جور، حکومت جور باید از بین برود.»
خطر تحریف حقیقت اسلام و محو دین از هر خطری بالاتر است، از این رو در تزاحم بین حفظ «جان مسلمین» و «دین خداوند» جای هیچ گونه تردیدی در تقدم حفظ دین نیست. امام حسین (ع) نیز گرچه خود و فرزندان و اصحابش از بهترین مسلمین روی زمین بودند، اما در مبارزه با این انحراف نه به سرنوشت خود اندیشه کرده و نه توقع موفقیت ظاهری و فوری را داشتند. امام خمینی (ره) در این خصوص میفرمایند:
«آن روزی که در وجهه اسلام بخواهد خدشه وارد بشود، آن روز است که بزرگان اسلام جانشان را دادند برای او، در زمان معاویه و در زمان پسر خلف معاویه مسئله این طور بود که چهره اسلام را اینها داشتند قبیح میکردند ... اینجا بود که تکلیف اقتضا میکرد برای بزرگان اسلام که مبارزه کنند و معارضه کنند ... ولو انسان به کشتن برود.»
با توجه به بیان اخیر، مسئله دیگری که بعضاً در انگیزه قیام سیدالشهدا (ع) گفته میشود قابل قبول و تحلیل است؛ یعنی رسیدن به مقام شامخ شهادت. اگر مقصود آن باشد که حضرت صرفاً برای شهید شدن و رسیدن به مقامی والا و بینظیر در نزد خدا به این کار بزرگ دست زده است، نمیتواند مورد قبول باشد؛ اما اگر مقصود آن است که حضرتش هیچ وسیلهای را برای رسوایی دشمن و نهی از منکر جز خون پاک خویش و یاران خود نداشتند و در این مسیر گرچه بر شهادت خود نیز آگاه بودند، رضایتمندانه به سوی این هدف حرکت کردند، این هدفی مقدس و انگیزهای کاملاً موجه و قابل قبول است. امام خمینی (ره) هم به این انگیزه اشاره میفرمایند:
«حضرت سیدالشهدا تکلیف برای خودشان دانستند که بروند و کشته هم بشوند و محو کنند آثار معاویه و پسرش را.» یا «سیدالشهدا برای اسلام خودش را به کشتن داد.»
میبینیم که حضرت امام (ره) به قیام امام حسین(ع) انگیزههای مختلفی را نسبت دادهاند، از جمله تشکیل حکومت اسلامی، جلوگیری از ظلم ظالمان، دفاع از حقیقت اسلام و مبارزه با کجاندیشیها و انحرافات فکری، شهادتخواهی در راه رسوایی ظلم و حیات اسلام، امر به معروف و نهی از منکر. به نظر میرسد همه انگیزههای فوق مقدس و مطلوب و با هم قابل جمع است. انگیزه دیگری که در «طول» همه انگیزههای فوق است و جوهره حرکت امام (ع) را تشکیل میدهد و همه انگیزههای دیگر در ذیل آن جمع میشوند انگیزه «ادای تکلیف الهی» است. امام خمینی (ره) به این انگیزه نیز اشاره فرمودهاند:
«اینکه حضرت ابیعبدالله (ع) نهضت کرد و قیام کرد، با عدد کم در مقابل این [ظالمان]، برای اینکه گفتند تکلیف من این است که استنکار کنم، نهی از منکر کنم.» یا «او تکلیف میدید برای خودش که باید او با این قدرت مقابله کند و کشته هم بشود تا به هم بخورد این اوضاع، تا رسوا بکند این قدرت را با فداکاری خودش و این عدهای که همراه خودش بود. او دید که یک حکومت جائری است که بر مقدرات مملکت او سلطه پیدا کرده است، تکلیف خودش را، تکلیف الهی خودش را تشخیص داد که باید نهضت بکند و راه بیفتد و برود و مخالفت بکند و اظهار مخالفت و استنکار کند هر چه خواهد شد، در عین حالی که به حسب قواعد معلوم بود که یک عدد اینقدری نمیتواند با آن عدهای که آنها دارند مقابله کند ولی تکلیف بود.»
حضرت امام (ره) با توجه به این انگیزه قیام حسینی پیروزی آن را قطعی و صرف انجام عمل به نیت ادای تکلیف و اطاعت را پیروزی میدانستند و میفرمودند:
«حضرت سیدالشهدا را کشتند اما [کشته شدن] اطاعت خدا بود، برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود، از این جهت هیچ شکستی در کار نبود، اطاعت کرد.»
پس میتوانیم بگوییم همین انگیزه ادای تکلیف الهی، نیروی اصلی تحریک کننده مردم در دوران نهضت اسلامی ما بوده است؟
بله. امام خمینی (ره) به تبع معصومین (ع) بر این نکته تکلیفگرایی در مبارزه با ظلم اشاره تأکید محوری دارند:
«ما بنا داریم به تکلیف عمل کنیم، ما مکلفیم که با ظلم مقابله کنیم ... ما مکلفیم از طرف خدای تبارک و تعالی که با ظلم مقابله کنیم، با این آدمخوارها و با این خونخوارها مقابله کنیم.»
امام خمینی(ره) شخصیتی برخاسته از حوزه علمیه قم و تربیت شده مکتب اهل بیت (ع) است. بدون تردید ساختار شخصیتی ایشان مبتنی بر آموزههایی است که در فرهنگ دینی وجود داشته است؛ گرچه وجود ایشان در مقابل اقران حوزویشان از ویژگیهای خاصی برخوردار بوده است. ما میتوانیم فهم نسبتاً جدیدی را از دین به ایشان نسبت دهیم، خصوصاً که با اوصاف ذاتی (مثل شجاعت و سیاست و دوراندیشی و استقامت و ...) و اکتسابی (مثل اخلاقی و عرفانی و فقهی و علمی و ...) ایشان نیز همراه شده و نهضتی عظیم را به ارمغان آورده است.
ممکن است وارد جزئیات شوید و مصادیقی از تشابه انگیزهها بین نهضت حسینی(ع) و نهضت خمینی (ره) را تبیین بفرمایید.
با مطالعه سیره هر دو بزرگوار، انگیزههای مهم و اساسی نهضت امام خمینی (ره) که برگرفته از نهضت حسینی (ع) است را میتوانیم کاملاً منطبق با یکدیگر توضیح دهیم.
یکی از انگیزههای اساسی امام در نهضت، «عزتخواهی» امام بوده است. ایشان از ذلتپذیری دولت ایران که طبعاً به پای مسلمین، مراجع تقلید و شیعیان نیز نوشته میشد سخت بیزار بودند. یکی از پر هیجانترین سخنرانیهای امام که در مقابل جمعیت بسیاری از مشتاقان ایشان انجام شده، سخنرانی علیه پیمان ذلتبار کاپیتولاسیون است. در این سخنرانی مردم تحت تأثیر احساسات امام قرار گرفته و بارها ناله زدند؛ به طوری که بیش از پانزده بار گریه شدید حضار سخنان امام را قطع کرد. ایشان در پیامی هم فرمودند:
«من اکنون قلب خود را برای سرنیزههای مأمورین شما حاضر کردهام، ولی برای قبول زورگوییها و خضوع در مقابل جباریهای شما حاضر نخواهم بود.»
موضعگیریهای فوق، انگیزه رد بیعت از سوی امام حسین (ع) را به خاطر میآورد؛ تعبیر بلند «هیهات منا الذله» و نیز جمله معروف ایشان در ملاقات با محمد حنفیه که فرمود «اگر در دنیا هیچ ملجأ و مأوایی برای من باقی نماند باز هم با یزید بن معاویه بیعت نخواهم کرد» الهامبخش سازشناپذیری و عزتطلبی امام بوده است.
دومین انگیزه امام خمینی (ره) رفع منکرات از دولت بود. فریاد ایشان در برابر ظلمها و غارتها و زیرپاگذاشتن دستورات اسلام از سوی سردمداران رژیم شاه قسمت عمدهای از حجم سخنرانیهای امام را در دوران نهضت تشکیل میدهد. اینها همه در کنار دعوت به اجرای اسلام و پیاده کردن احکام آن گویای انگیزه امر به معروف و نهی از منکر است:
«دستگاه حاکمه ایران به احکام مقدسه اسلام تجاوز کرد و به احکام مقدسه قرآن قصد تجاوز دارد، نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابره با تصویبنامههای خلاف شرع و قانون اساسی میخواهد زنهای عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.»
فریاد اسلامخواهی امام حتی انگیزه ملیتخواهی را تحتالشعاع قرار میدهد و ایشان به صراحت در مقابل کسانی که به انگیزههای ملی در قیام اشاره داشتند میفرمودند:
«نهضت ما اسلامی است قبل از آنکه ایرانی باشد، نهضت مستضعفین سراسر جهان است، قبل از آنکه به منطقهای خاص متعلق باشد.»
منکرات مختلفی که امام درباره آن فریاد میزدند و در مسیر دفع آن قیام کردند منحصر به جنبههای فرهنگی نبود. ظلم سیاسی، اقتصادی و حرکتهای ظالمانه نظامی و قتل و غارتهای رژیم هم در این زمینه موثر بود. خبرنگار بیبیسی در گفتگو با امام خمینی (ره) ضمن سئوال از انگیزه حرکت ایشان به طور مشخص به دو انگیزه مذهبی و سیاسی اشاره میکند و میپرسد: آیا بیشتر دلایل سیاسی است یا به خاطر از بین رفتن اسلام و ارزشهای اسلام است؟ و مبانی عقیدتی حرکت اسلامی شما چیست؟ امام در پاسخ میفرمایند:
«اسلام دینی است که هم سیاست دارد و هم اموری که مربوط به غیر سیاست است و شاه که با او مخالف هستیم هم با سیاست اسلامی مخالف است که سیاست مملکت هم همان است و هم با امور مذهبی، و ما به این هر دو جهت با شاه مخالف هستیم، هم نسبت به مذهب تعدیات و جسارتهایی کرده است و هم نسبت به مملکت خیانتهایی در طول تاریخ زندگیاش کرده است و بدین جهت همه مردم با او مخالفند.»
یعنی در حقیقت امام منکرات سیاسی را نیز جزو منکرات دینی میدانند و مبارزه با آن را جزئی از مبارزه دینی و تکلیف الهی خود قلمداد میکنند...
بله همین طور است. انگیزه سرنگونی شاه و تشکیل حکومت اسلامی از دیگر انگیزههای امام بود، خصوصاً در ماههای قبل از پیروزی، ایشان هر گونه سازش، مذاکره و عقبنشینی از مواضع اعلام شده مبنی بر لزوم مبارزه تا سرنگونی رژیم شاه را مردود میشمارند. البته این انگیزه اساسی و اصلی امام نبود، زیرا در آغاز نهضت که هنوز رژیم شاه به خیانتهای بعدی آلوده نشده بود، امام راه تذکر، نصیحت و خیرخواهی را پیش گرفته بودند و درخواست سرنگونی رژیم را نداشتند. اما هر چه بر ظلم شاه و وابستگی وی به اجانب افزوده شد، مواضع امام هم شدید و شدیدتر شد تا هنگامی که دیگر رژیم شاهنشاهی را غیر قابل پذیرش دانستند.
اما یکی از انگیزههای مهمی که امام در طول همه انگیزههای دیگر مورد توجه و عنایت قرار دادهاند، مسئله ادای تکلیف الهی است. این انگیزه نه تنها در زندگی سیاسی که در زندگی فرهنگی و اجتماعی امام نیز نقش اساسی را داشته و سکوت و فریاد، هجرت و جهاد، تحصیل و تدریس امام همه و همه به انگیزه ادای تکلیف الهی بوده است. امام خمینی (ره) حتی مبارزه با ظلم را به انگیزه ادای تکلیف شرعی میدانند:
«همه ما، همه مسلمین، همه علما، همه روشنفکرها، همه سیاسیون، هرکس هست تکلیف شرعی الهیاش این است که با این (شاه) مخالفت کنند، هر کسی مخالفت نکند بر خلاف تکلیف شرعی الهی عمل کرده است.»
در واقع تکلیفگرایی را وجه غالب هر دو نهضت حسینی (ع) و نهضت خمینی (ره) میدانید؟
به طور مسلم این دیدگاه مبتنی بر یک جهانبینی الهی است و به پیروی محض و تبعیت خالصانه امام خمینی (ره) از ائمه اطهار (ع) خصوصاً امام حسین (ع) برمیگردد. این دیدگاه انسان را قبل از هر چیز دیگر و مهمتر از هر مسئلهای مرهون نعمتهای خدایی و مسئول در برابر او میداند، حق سئوال از همه را برای خداوند محفوظ میداند و چون همه از رحمت عام الهی برخوردار هستند و هر یک در زمینهای مسئولیت و اختیار دارند همه را در برابر خداوند مکلف میداند. این انگیزه تکلیفگرایی اختصاص به دو نهضت یاد شده ندارد. هر جا که موحدی راستین وجود داشته باشد در حرکتهای وی رنگ تعبد و بندگی و روحیه تکلیفگرایی و امتثال امر الهی مشاهده میشود.
سئوالی که در اینجا مطرح میشود این است که گاهی تکلیف الهی با تدبیر سیاسی واقعاً یا ظاهراً تزاحم و منافات دارد. در این موارد وظیفه ما چیست و چه روشی را باید در مشی سیاسی خود اختیار کنیم؟
تشخیص تکلیف الهی همواره با تشخیص وظیفه سیاسی یک سیاستمدار منطبق نیست؛ چرا که ملاکهای تکلیف الهی اعم از ملاک سیاستمداران است. با توجه به مجموعه معیارهای مهم در دیدگاه یک انسان تکلیفگرا گاهی اوقات عملی که از جهت سیاسی دارای برد و پیروزی قطعی یا حتی احتمالی نیست از جهت شرعی مطلوب و لازم الاجراست. امام در تفاوت بین این دو دیدگاه با اشاره به اعمالی که مشمول تکلیف الهی قرار میگیرند میفرمایند:
«در همه مسائلی که انسان اقدام میکند یک قسم مسائل اینطور است که انسان باید ملاحظه کند که در این عملی که میکند نتیجه حاصل میشود؟ آیا میرسد به این مقصدی که دارد؟ نمیرسد؟ اگر مطمئن شد که به آن مقصد میرسد، اقدام میکند و اگر مطمئن نشد اقدام نمیکند. یک قسم از مسائل هم هست که انسان تکلیف دارد از طرف خدا که اصل مطلب یک تکلیفی است و نتایجی هم احتمال میرود حاصل بشود و احتمال هم میرود که حاصل نشود.»
حضرت امام در بعضی از مقاطع حساس با توجه به منطق مذکور، به کارهایی دست میزدند که از دید عرفی و عملی سیاسیون شایسته و مناسب نبود، اما ایشان پس از تشخیص تکلیف الهی، بدون توجه به درصد پیروزی و موفقیت آن، به آن عمل مبادرت میکردند. ایشان در خاطرهای میفرمایند:
«من در پاریس که بودم، بعضی خیراندیشها میگفتند که نمیشود دیگر، وقتی که نمیشود باید چه کرد؟ باید قدری... گفتم: ما تکلیف شرعی داریم، عمل میکنیم ... قدرتش را هم الان نداریم اما تکلیف داریم، ما تکلیف شرعی خودمان را عمل میکنیم. من اینطور تشخیص دادم که باید این کار را بکنیم، اگر پیش بردیم هم به تکلیف شرعی عمل کردهایم، همه رسیدهایم به مقصد، اگر پیش نبردیم به تکلیف شرعیمان عمل کردهایم.»
این منطق نوعی آرامش و اطمینان خاطر ایجاد میکند و سیره امام خمینی (ره) همچون سیره جد بزرگوارشان حضرت امام حسین (ع) همواره نشانگر این آرامش درونی است. ایشان در کلامی میفرمایند:
«اگر چنانکه ما برای مقاصد اسلام بترسیم دین نداریم ... از چه بترسیم؟»
از آثار بسیار مطلوب این دیدگاه احساس پیروزی دائمی است، چرا که نفس انجام تکلیف، خود نتیجه است. حال اگر نتیجه مورد انتظار نیز حاصل شود پیروزی دو چندان شده و اگر نه، پیروزی توفیق انجام تکلیف به حال خود باقی است. چون رسیدن به نتایج دیگر در مقایسه با نتیجه انجام تکلیف الهی از اهمیت کمتری برخوردار است، انسان تکلیفگرا همواره احساس پیروزی میکند. امام در این خصوص میفرمایند:
«ما نباید نگران باشیم که مبادا شکست بخوریم، [بلکه] باید نگران باشیم که مبادا به تکلیف عمل نکنیم. نگرانی ما از خود ماست، اگر ما به تکلیفی که خدای تبارک و تعالی برای ما تعیین کرده عمل بکنیم باکی از این نداریم که شکست بخوریم چه از شرق، چه از غرب، چه از داخل و چه خارج و اگر به تکلیف خودمان عمل نکنیم شکست خورده هستیم، خودمان، خودمان را شکست دادهایم.»
از لوازم دیگر این دیدگاه نیز استقبال از خطرات و قاطعیت و طرد مسامحههای سیاسی است.