چوب نقد بر سر سینمای مبتذل
عبدالحسن برزیده نویسنده و کارگردان تقریبا از اواخر دهه 60 وارد سینمای ایران شد و به شکل جدی سال 67 با دستیاری و همچنین بازیگری کار خود را به شکل جدی آغاز کرد. او که ساخت آثاری همچون "دکل "،"پرواز خاموش" و "مزارشریف " را در کارنامه کاری خود دارد میگوید سینمای ایران محتوم به این وضع است و ما به سرنوشتی رسیدهایم که گویی از ابتدا برای آن برنامهریزی شده بود و خواسته و ناخواسته ما این آینده را از آغاز برنامهریزی کرده بودیم. سرو در چهل سالگی انقلاب اسلامی در چندین شماره در گفتگوهایی با اهالی سینما به بررسی سینمای پس از انقلاب پرداخت، در این بین عدهای شرایط را مساعد و حاکی از پیشرفت سینما میدانستند و چندی دیگر نقدهایی را بر جریان فیلمسازی وارد میکردند. نظرات منتقدانه عبدالحسین برزیده که کارگردانی انقلابی است میتواند خواندنی باشد.
آقای برزیده به نظر شما سینمای ایرانی طی سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران تا چه اندازه توانسته است عملکرد درستی داشته باشد و وجهه موفقی از خود ارائه دهد؟
با توجه به اینکه سینمای ایران در زمینههای مختلفی فعالیت داشته است، طبیعی به نظر میرسد که باید با تفکیک موضوع فیلمها این عرصه را ارزیابی کرد. البته باید در پاسخ به این پرسش بدانیم که نگاه مقایسهای داریم یا کلی. با رویکرد مقایسهای، طبعاً سینمای پس از انقلاب سینمای بسیار متفاوت نسبت به پیش از انقلاب است. فیلمهای ساخته شده در سالهای قبل از انقلاب اسلامی به لحاظ جنبههای هنری، پیام و برقرار کردن ارتباط با مخاطب کمتر قابل اعتنا بودند؛ اما پس از انقلاب، سینمای ایران به ویژه در زمینههای بینالمللی و با تکیه بر جوایزی که به دست آورده و منجر به کسب جایگاهی ویژه و قابل قبول برای آن شده و همچنین موفقیتهای بیشتری را از آن خود کرده است. سینمای ایران در منطقه سرآمد است و در عرصههای جهانی نیز با توجه به حضور و موفقیت فیلمها در جشنوارههای مهم نشان میدهد که جایگاه ویژهای دارد. البته این یک نظر کلی درباره سینمای کشور است و میتوان گفت در برخی زمینهها به ویژه طی سالهای اخیر با تولید آثاری نازل و حتی مبتذل که بعضاً به نام ژانر طنز و کمدی ارائه میشوند، شرایط نزولی و اسفباری داریم.
با توجه به جایگاه سینمای ایران در سالهای دهه 60 و 70، به نظر شما دلیل این سیر نزولی در دهه اخیر به چه عواملی باز میگردد و به چه دلیل کمتر شاهد موفقیت سینمای ایران در دهههای آغازین پس از انقلاب اسلامی ایران هستیم؟
به نظر من یک دلیل مربوط به سیر طبیعی جریان فیلمهای تولیدی است. چرا که در سالهای ابتدایی، به فیلمها سوبسید تعلق میگرفت و آثار هم با مخاطبان متفاوتی روبرو بودند. البته شاید در برههای میزان استقبال مخاطبان از آثار سینمایی در اولویت اهمیت قرار نداشت. اینها نقطه ضعفهایی بودند که میتوانست زمانی به شرایط کنونی منجر شود. از مقطعی به بعد، تهیهکننده سالاری و سینمادار سالاری باب شد و هر چند یکی از وجوه سینما، تفریح و سرگرمی بود و همواره صنعتی است که باید تولیدات آن برای صاحبانش سود مالی داشته باشد اما در کنار اینها قرار بود سینمای فاخری نیز داشته باشیم که درباره موضوعات مهم صحبت و با مردم ارتباط قرار کند. نکته دیگر آنکه متأسفانه بضاعت ما در بحث پخش و نمایش بسیار محدود است. در امریکا فیلمهایی که به هر دلیل فروش خوبی ندارند، بیمه هستند و ممکن است حتی اگر دو روز هم اکران شوند، بیمه خسارات این شکل از اکران را به آنها پرداخت میکند. نکته دیگر اینکه نسخههای چند دلاری این آثار در کشورهای خارجی نمایش داده میشوند و اینگونه چند برابر پول هزینه شده به تهیهکننده برگردانده میشود. وقتی در ایران چنین بازاری وجود ندارد، آثاری برای مخاطب ایرانی تولید میشود که با رقم مالی کمتری ساخته شوند. به تازگی شنیدهام که یک اثر سینمایی در 15 روز تولید شده است و وقتی به نتیجه نهایی نگاه میکنید درمییابید که این اثر با عجله، شتاب و بدون تأمل ساخته شده است و وقتی این فیلمها بر اساس ذائقه طیف خاصی از مخاطبان ساخته میشوند و سینماداران هم با این موضوع همراه میشوند و اتفاقاً آثار فرصت خوبی به اکران میرسند، طبیعی است که سرمایهگذاران به ساخت فیلمهای خاصی تمایل نشان دهند؛ بنابراین این سرنوشت محتوم سینمای ایران از ابتدا بوده است. شاید اگر از همان آغاز مسیر، به درستی شرایط را رصد میکردیم و با نگاه به آینده برنامهریزی داشتیم، در مییافتیم که سینما میتواند به چنین شرایطی برسد که البته امروز باعث تأسف همه ماست.
آقای برزیده بسیاری از آثار سخیف سینمای ایران با بودجههای فراوان تولید میشوند. به نظر شما چه عواملی به تحقق این امر کمک کرده است؟
وقتی قرار است یک فیلم فروش خوبی داشته باشد و در ژانر کمدی هم سخته شود، طبیعی است که سازندگان به سراغ بازیگران طنز میروند که از قضا بازیگران کمدی، دستمزدهای زیادی دارند پس همین امر موجب صرف هزینه بسیار برای این آثار میشود. البته هستند فیلمهایی که ارزش سینمایی چندانی ندارند اما با هزینههای هنگفت تولید شدهاند و تعداد این آثار بسیار کم است؛ اما در ارتباط با برخی فیلمهای کمدی که طی سالهای اخیر در ایران ساخته شدهاند میتوان گفت که حتی اطلاق یک ژانر مهم سینمایی به این آثار هم ظلم به سینما و سینماگران است. آن جنس بدلی که به اسم فیلم در ایران ساخته و فروخته میشود، نوعی شیادی و کلاهبرداری است که متأسفانه مسئولان نیز توجه چندانی به آن ندارند و موجب تعجب است که چطور میشود فیلمهایی بسیار سخیف که حتی ارزش نمایش بر روی پرده سینما را ندارند به راحتی اکران میشوند در حال که شاید بهتر باشد در قالب یک فیلم ویدئویی پخش شوند. سینما باید بر اساس استانداردهایش دارای تعریف باشد اما متأسفانه اینگونه نیست. اغلب این فیلمها به دلیل حضور بازیگرانی که اتفاقاً دستمزد بالایی هم دریافت میکنند و نوعی بازیگر سالاری را در این زمینه شاهدیم، فروش قابل توجهی دارند. با این وجود، تهیهکنندگان این آثار از قبل میدانند که حتی اگر یک میلیارد هم خرج این اثر کنند، چند میلیارد هم سود میکنند یعنی از قبل مشخص است که چند برابر هزینهشان برمیگردد.
از زمانی که شما در دهه 60 و اوج تولیدات فیلمهای دفاع مقدس وارد سینما شدید، پیشبینی چنین رخدادی را برای سینمای ایران داشتید که سینمایی که تا آن اندازه با حجم بالای تولیدات سینمای دفاع مقدس روبروست و آثاری با کیفیت بالا را تولید و اکران کرده و حتی تولیدات مراکزی مانند کانون پرورش فکری کودک و نوجوان و بنیاد سینمایی فارابی نیز بسیار قابل قبول بودهاند اما روزگاری به شرایط کنونی دچار شوند؟
واقعیتش خیر. در حقیقت اصلاً گمان نمیکردم که شرایط اجتماع اینگونه شود و سرنوشت انقلاب به اینجا برسد، ارزشها تا این اندازه کمرنگ شود و اخلاق تا این اندازه سقوط کند و همچنین اقتصاد اینقدر متلاشی شود. در این میان سینما قطعاً یکی از اعضا و جوارح این اندامی است که به نظرم بیمار است و ما تصور این را نداشتیم که روزی چنین بیماری دامنگیر ما شود. هرگز تصور نمیکردم که سینما تا این اندازه مبتذل شود که ما مجبور شویم آن ابتذال را بیان کنیم. گاهی جزئیات و لحظاتی ناخوشانید در فیلمها دیده میشد اما امروز میبینیم فیلمهایی ساخته میشوند که به کلی سخیف هستند حتی در حد استانداردهای سینمایی هم نیستند؛ مانند این است که شما لباسی برای خود بخرید که با یک بار شست و شو از بین برود این یعنی بهایی که از ابتدا برای خرید آن کالا پرداخت کردهاید، به اشتباه بوده است. همانطور که گفتم، ساخت این آثار نوعی شیادی و کلاهبرداری است و من هرگز تصور نمیکردم که روزی سینمای ایران به اینجا رسد.
به نظر شما چه دلایلی منجر به این میزان از کاهش کیفیت در تولیدات سینمایی ایران طی سالهای اخیر شد و بسیاری سرمایهسالاری را عامل این رخداد میدانند. وقتی با بسیاری از همکاران شما در ارتباط با این موضوع صحبت میکنم، معتقدند که سینمای پیش از انقلاب و سالهای آغازین پس از انقلاب به نوعی تفکر محور بود اما سینمای امروز بیشتر بازیگر محور و سرمایه محور شده است. به نظر شما این ضعف از کجا نشأت میگیرد؟
البته اینکه سینمای پیش از انقلاب سینمای متفکری بوده است را قبول ندارم و به ندرت میتوان به مواردی اشاره کرد که به تعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد. اتفاقاً آن زمان هم بازیگرسالاری و ابتذال در سینما مشهود بود، فیلمنامهها شبیه هم بودند و مبتذل بودن نوعی ویژگی برای آن سینما بود. البته توقعی هم نبود. سینما در سالهای پیش از انقلاب تازه وارد ایران شده بود، قدمتی نداشت و مخاطبان سینما آن زمان با امروز متفاوت بودند؛ اما مخاطبان امروز سینما از سواد بالاتری برخوردار هستند و طبیعی است که باید هم اینگونه باشند؛ اما به دلایلی که پیش از این عرض کردم، سینمای ایران محتوم به این وضع است و ما به سرنوشتی رسیدهایم که گویی از ابتدا برای آن برنامهریزی شده بود و خواسته و ناخواسته ما این آینده را از آغاز برنامهریزی کرده بودیم؛ اما به هر حال ادامه این رویه و بی تفاوتی مسئولین در جلوگیری از این روند اثرات خوبی نخواهد داشت. متأسفانه بسیاری از مدیران بر این باورند که ممیزی امروز یعنی همان مویی که از خانمها پیداست و یا حرف سیاسی که در فیلمها زده میشود. این نگاه ممیزی مبتذل از جنس همان فیلمهای مبتذل است و همین دیدگاه منجر به آن تولیدات میشود. نباید فراموش کنیم که جامعه با این نوع فیلمها و نازل به لحاظ فیلمسازی معلوم نیست به کدام سمت میبریم. متأسفانه امروز فیلمهایی تولید میشوند که به دلیل نبود زمان کافی، حتی نورپردازی شاخصی هم ندارند و دارای قصهای به شدت ابتدایی و عوامانه هستند. به هر روی اگر ما فکر کنیم که کشتی متحرک در این پر تلاطم ناخدایی دارد، طبیعی است که توقع داشته باشیم ناخداها به خوبی این کشتی را هدایت کرده و به ساحل رسانند. این دوستان چه بخواهند و چه نخواهند و هر اندازه هم که حرفهای ما برای آنها گزنده باشد، وقتی مسئولیتی در این زمینه میپذیرند باید بدانند که توقع میرود سرنشینان کشتی کار خود را به درستی انجام دهند. من امیدوارم که به زودی با صخرهها برخورد نکنیم.
حضور جوانان در این عرصه را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا جوانان توانستهاند عملکرد موفقی در تمام حوزههای سینمایی داشته باشند؟
البته که حضور جوانان متفاوت است. عدهای پا به عرصه سینما گذاشتهاند و من بشخصه از آثارشان بسیار لذت میبرم چرا که نوعی شهامت و جسارت در عملکردشان دیده میشود. جوانی به سینماگران سنین پایین، جسارت میدهد و همین امر موجب شده آثار خوبی در این عرصه خلق شوند. این جوانان با سواد و اهل مطالعه هستند و به همین دلیل آثار بسیار خوبی از سوی آنها تولید شده است. به فعالیت این جوانان افتخار میکنم و از صمیم قلب از دیدن فیلمهایشان لذت میبرم. البته این اتفاق هم نزد برخی تهیهکنندگان سینمای ایران رخ داده که استفاده از جوانان به نوعی موجب سوءاستفاده آنها شده است. جوانانی که علاقهمند به فیلمسازی هستند، ممکن است انگیزههای درونی داشته باشند که یا عاشق این حرفه هستند و یا عشق به معروف شدن دارند. آنها با این انگیزهها مورد سوءاستفاده تهیهکنندهها قرار میگیرند. افرادی را سراغ دارم که حتی خانه خود را فروخته و برای ساخت فیلم هزینه کرده است در حالی که از ابتدا هم مشخص بوده است که فیلم موفق نخواهد بود، اما به هر روی تهیهکننده سود خود را در نظر گرفته و نه به سینما فکر کرده است و نه به آن جوان. اینگونه است که جمعی از جوانان فیلمساز مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. البته از آنجاییکه انگیزهها عمیق و درست نبودهاند، بسیاری از این جوانان به غلط پا به عرصه سینما گذاشتهاند. در نهایت از آنجائیکه ورود برخی از آنها به شایستگی نبوده است و فیلمهایی تولید شده که آثار خوبی نبودهاند، معمولاً این جوانان در عرصه سینما چندان ماندگار نیستند؛ اما به هر روی این موارد باعث نمیشود که حضور پر رنگ جوانانمان را در عرصه فیلمسازی نادیده بگیریم. من به عنوان فردی که شاید به نسبت دوستان جوان تجربه بیشتری داشته باشم، با علاقه کارشان را دنبال میکنم و به آنها به عنوان هموطنانی که هنرمند هستند و هنرشان بسیار ارزنده و شاخص است افتخار میکنم.
آقای برزیده چشمانداز شما برای سینمای ایران چگونه است؟
ما بضاعت فوقالعادهای در این سینما داریم. مهمترین بضاعت ما نیروی انسانی متخصص و هنرمندی است که داریم. باقی کاستیها حل شدنی هستند. تمام آن تکنولوژیها و ابزار جدید برای تولید فیلم، قابل خریداری بوده و به سادگی به دست آورده میشوند. آنچه که بسیار مهم و با ارزش است، حضور سه نسل فیلمساز است که در کنار هم فیلم میسازند و اگر فیلمهای مبتذل اجازه دهند و جریان حاکم بر سینمای کشور که به طور طبیعی جا را برای این فیلمسازان تنگ میکند، اجازه دهد، هر سال میتوانیم 50 فیلم درخور داشته باشیم که بتوان به آنها بالید، بازار خوبی برایشان دست و پا کرد و در کشورهای دیگر ارائه کرد آن هم با تمام محدودیتهایی که فیلمسازان ما به ویژه در زمینه ممیزیها دارند که بخشی از آن به اعتقادات ما بر میگردد و بخشی از آن مربوط به سختگیریهایی است که متأسفانه شاهد آن هستیم. علیرغم این تنگناها به دلیل وجود نیروی انسانی خلاق، هنرمند و افرادی که با تمام سلولهای خود و در تمامی عرصهها خالق اثر هستند، ما میتوانیم در سینما هم آثار ارزشمندی داشته باشیم. البته که ما هر سال چندین فیلم از فیلمسازان خوب میبینیم. به همین دلیل من به آینده سینمای ایران بسیار امیدوار هستم و در این آشفته بازار و شرایط موجود، وجود این فیلمسازان میتواند راه را برای سینماگران باز کند و ما همچنان سینمای ارزشمندی داشته باشیم.