نباید از آزادی اندیشه ترسید
از نعمتهای بزرگ انقلاب اسلامی این است که هم بنیانگذار آن حضرت امام خمینی (ره) و هم جانشین به حق ایشان حضرت آیت الله خامنهای عالمانی جامعاندیش، زمانآگاه، دارای صفای فطری و اندیشه ناب الهیاند و افزون بر آن خداوند، ذهن و بیانی به این دو بزرگوار داده است که در ایدهسازی، خلق اصطلاحات جدید و افقگشایی فکری فراراه حرکت انقلاب، کمنظیر و یا بینظیرند. طرح جنبش نرمافزاری یکی از دهها ابتکار رهبر معظم انقلاب در افقگشایی آینده انقلاب اسلامی است و نیاز فوری، ضروری و بایسته امروز جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی است.
شما جزو امضا کنندگان نامه معروف فضلای حوزه علمیه به رهبر معظم انقلاب با موضوع نهضت تولید علم و جنبش نرمافزاری و آزاداندیشی هستید. بر چه مبنایی بر آن شدید تا چنین نامهای را به مقام معظم رهبری بنویسید؟
از نعمتهای بزرگ انقلاب اسلامی این است که هم بنیانگذار آن حضرت امام خمینی (ره) و هم جانشین به حق ایشان حضرت آیت الله خامنهای عالمانی جامعاندیش، زمانآگاه، دارای صفای فطری و اندیشه ناب الهیاند و افزون بر آن خداوند، ذهن و بیانی به این دو بزرگوار داده است که در ایدهسازی، خلق اصطلاحات جدید و افقگشایی فکری فراراه حرکت انقلاب، کمنظیر و یا بینظیرند. طرح جنبش نرمافزاری یکی از دهها ابتکار رهبر معظم انقلاب در افقگشایی آینده انقلاب اسلامی است و نیاز فوری، ضروری و بایسته امروز جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی است.
تاکید بر لزوم شکوفایی علمی، تحول در حوزه و دانشگاه و فراخوانی این دو جامعه علمی به بازسازی و توانمندسازی جهت پاسخگویی به نیازهای نوپیدای علمی و فکری انقلاب و عصر جدید، به روزهای نخستین رهبری ایشان برمیگردد، ولی طرح این حقیقت در قالب جنبش نرمافزاری در ۱۹/۱۲/۷۹ در جمع دانشجویان بود.
این خواسته به طور طبیعی در ذهن اندیشهورزانی که دغدغههای معرفتشناسانه در حوزه و دانشگاه داشتند، مطرح و مورد استقبال و گفتگو قرار گرفت، تا این که دوستان ما در حوزه علمیه قم بر آن شدند که برای توسعه و همهگیر شدن این ایده و استفاده از رهنمودهای رهبر انقلاب در پیگیری این مهم در حوزههای علمیه و کشور با استفاده از سخنان گذشته ایشان، نامهای به محضرشان نوشته و در جهت بسیج فراگیر جهت تولید اندیشه علمی – دینی از راه کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی، راهنمایی و مساعدت بخواهند که معظمله پاسخ راهگشا و والایی دادند. پاسخی بدیع لطیف، همه جانبه و برخوردار از اصطلاحات و رهنمودهایی جدید.
یادم نمیرود، وقتی پاسخ معظمله در صداوسیما خوانده میشد حقیر از خوشحالی و ابتهاجی که از کلمات و واژگان ایشان در دلم پدید آمد، اشک شوق ریختم. ایشان پیگیری این اقدام را، با حیات و بالندگی انقلاب گره زدند و فرمودند: «باید این راه را که راه شکوفایی و خلاقیت است به هر قیمتی پیمود، این انقلاب باید بماند و برنامه تاریخی و جهانی خویش را به بار بنشاند.»
ایشان در پاسخ خود، راه ترقی و تکامل در نشاط اجتهادی و تولیدات فکر علمی و دینی دانسته و از سر درد میفرمایند: «آری نباید از آزادی ترسید و از مناظره گریخت و نقد و انتقاد را به کالای قاچاق و تشریفاتی، تبدیل کرد.»
میبینیم که باز در همین پاسخ کوتاه اصطلاحات کلیدی جامع، افقگشا و بدیع موج میزنند، مانند: نشاط اجتهادی، تولیدات فکر علمی و دینی، فرهنگ خفقان و سر جنباندن و جمود، ادب استفاده از آزادی، زاد و ولد فرهنگی، سکوت مردابگونه، تولید نظریه و فکر، نهضت پاسخ به سؤالات نظری و عملی جامعه، نظریهپردازی روشمند و چندین کلید واژه و اصطلاح جدید و خوش ترکیب دیگر.
درباره ضرورت، مبانی و منافع این ایده برای کشور توضیح دهید.
نخست آنکه حیات انقلاب اسلامی به پویایی و حرکت است و این پویایی جز با گشودن افقهای جدید علمی امکانپذیر نیست.
دوم آنکه هدف انقلاب اسلامی، رسیدن به تمدن عظیم اسلامی است و پایههای هر تمدن، تولید علم، آزادی اندیشه، و جنبش نرمافزاری است.
انقلاب اسلامی انفجار نور دین خدا در جهان بود، نقطه امید جدیدی در دل مسلمانان ایجاد کرد و نشاط دینخواهان و آزاداندیشان دینی را متوجه تواناییهای اسلام کرد. در ایران یک عالم بلند پایه دینی و اسلامی انقلاب کرده است، دنیا را به تحدی میخواند، آمریکا را شیطان بزرگ مینامد و ...
برای اینکه انقلاب اسلامی به حیات خودش ادامه دهد، ناگزیر است که تواناییهای خودش را در تأمین سعادت انسان، ساختن دنیای جدید بر پایه آموزههای الهی و اسلامی و ایجاد تمدنی نو بر خاسته از تعالیم و معارف اسلامی و پاسخگو به نیازهای بشر امروز دعوت کند و به سوی استقرار این تمدن جلو رود. برای رسیدن به این تمدن گزیری نیست جز اینکه در حوزههای دانشوری و علوم دینی و علوم دیگر بایست نهضت تولید علم و نظریهپردازی، رخ نماید و شور و نشاط نظریهپردازی در حوزهها علمیه پدید آید.
سوم اینکه دشمن بیش از حمله سختافزاری به یورش و تهاجم نرمافزاری علیه اسلام و انقلاب دست زده است و هر روز در گسترههای گوناگون علمی و فکری و اندیشهای، در زمینه دین، معرفتشناسی، حقوق، مسایل اجتماعی و حتی اخلاق و فلسفه اخلاق و مباحث کلامی، فکر و کتاب و مطلب نشر و پخش میکند و در قالبهای جذاب و دلانگیز و استفاده از هنر هفتم و فضاهای مجازی و ... بر ذهن و فکر نسل جوان و تحصیل کرده مسلمان فرو میریزد. دفع این تهاجم جز با تولید علم و نظریه و نهضت پاسخ به سؤالات نظری و علمی و بالاتر از آن تهاجم علمی و فکری به فرهنگ و افکار دشمن ممکن نیست.
منافع آن هم معلوم است؛ نشاط و پیشرفت علمی، استقلال و بینیازی از افکار و اندیشهها و اختراعات وارداتی، گسترش اسلام و اندیشههای سعادتبخش آن به کشورهای دیگر و هدایت انسانها، افزودن به ثروت علمی کشور و فتح میدانهای جدید برای مصرف علوم و دانشهای اسلامی، رسیدن به تمدنی انسانساز و جامعهپرداز الهی و آماده شدن جهان برای ظهور حضرت مهدی (عج) و مواردی دیگر.
در رابطه با مبانی و پشتیبانی نرمافرازی برای تولید علم، ما بهترین فرصت و امکانات و مواد را داریم؛ قرآن که کلام آفریدگار هستی و راهنمای انسان است، منبعی است که ریشه در خزینه علم الهی دارد و بستر گسترش آن فطرت انسانهاست. سابقه تمدنی عظیمی نیز پایه و مایه و منبع تولید علم و پیشرفت است. عالمان دینی، اندکاندک بایست این منابع و مواد تمدنی را استخراج کرده و با زبان و چهارچوب معرفتی جدید در اختیار بشر امروز قرار دهند. لایه بعدی منابع تمدنی ما عالمان و مصلحان حوزوی مانند شیخ بهاییها، خواجه نصیریها و ملاصدراهاست که آیات تولید علم و نظریهپردازی به شمار میروند.
نزدیک به سه قرن سیره و گفتار معصومان که هم انسان و نیازهای او را دقیق میشناختند و هم به راه سعادت و خوشبختی بشر آگاه بودند، امروز میراث گرانسنگی در همه لایهها و عرصههای علمی، برای ما به شمار میرود که باز تولید آنان به زبان امروز و همسو با نسل و جامعه دینی امروز، کاری فوری و ضروری است.
آیا فعالیتها در راه تحقق اهداف جنبش نرمافزاری ادامه یافت؟ درباره مشکلات و موانع آن توضیح دهید.
موانع بر راه جنبش نرمافزاری دو گونهاند؛ دورنی و فرهنگی، بیرونی و شکلی. در میان این موانع مهمترین آنها، دشمن و ساختارهای بسته معرفت شناختی است. ما در رابطه با موانع بیرونی به این نکته باید توجه داشته باشیم که دشمنی که نوآوریهای ما را در علوم هستهای و پزشکی زیر نظر دارد و همه توان و تلاشش را برای ایجاد موانع و به گل نشستن این چرخه تولید به کار میگیرد و حتی تهدید نظامی میکند، بیشک نسبت به تولید فکر و علم در علوم انسانی – دینی که موجب شکوفایی تواناییهای اسلام در تأمین سعادت بشر و گسترش ایمان اسلامی میشود و مرزهای فکری غرب را به مخاطره میاندازد و در مهد تمدن غرب دلها را شیفته اسلام میکند، بسی حساستر است و بیشتر کارشکنی میکند.
این که یک کشیش صهیونیستی دست به اقدام خطرناک قرآنسوزی میزند، برای همین است که آنها پیشرفت اسلام را در غرب رصد میکنند و احساس خطر کردهاند. آنها به این نتیجه رسیدهاند که اسلام پشت دیوار خانه آنها منتظر ورود و تسخیر دلهاست. لذا با هتک قرآن میخواهند با برانگیختن تعصب جامعه مسیحی و راهاندازی جنگ سرد و گرم صلیبی، میان دلهای اروپاییان و اسلام، دیوار بکشند و مانع توجه جوانان و حق خواهان به جوانب انسانساز و سعادتبخش اسلام و قرآن شوند.
برای همین غرب توسط همه ابزارهای تکنیکی، انسانی، روانی، نرمافزاری و رسانهای در برابر جنبش تولید فکر و نظریه مانعتراشی میکند، یأس میآفرینند، دلمشغولیهای انحرافی پدید میآورد، نخبگان و جوانان و دانشگاهیان را به نظام و روحانیت بدبین میکند و دهها مدل و الگوی بدیل و دلربا فرادید و سر راه جوانان و تحصیلکردگان و نخبگان کشور قرار میدهد. به نظر من این طبیعی نیست که پس از گذشت سی سال، هنوز مسأله رابطه فکری و دادوستد اندیشهای میان حوزه و دانشگاه حل نمیشود.
یکی دیگر از موانع اساسی، تنبلی فکری و وابستگی به چهارچوبهای معرفتشناسی بسته است که میتوان از آن به عنوان تحجر فکری نام برد. تحجر به فرموده آیتالله خامنهای، عدم درک کشش طبیعی احکام و معارف اسلامی در جایی که قابل کشش است و نقطه کانونی آن، عدم شناخت کامل از شرایط عصری و کارکردهای دولت مدرن در دنیا امروز و حساس نشدن نسبت به تهاجم فرهنگی و نرمافزاری غرب علیه اسلام است، باز نکردن دروازه فکر و اندیشه به روی پرسشها و نیازهای جدید است، ترس از مواجهه با هر فکر و اندیشهای است که آرامش فکری فرد را بههم میزند، آن هم در قالب غرور فکری و علمی و اظهار خود بسندگی و بینیازی.
به نظر حقیر بخشی از دلمشغولیهای سنتگرایان اگر هم برخاسته از غیرت دینی باشد، مبنای آن جهل است. برنتافتن نظریه نو در برخی از حوزویان همانگونه که گفتم در تنبلی فکری، گرایش به خود بسندگی و قناعت علمی است که این مانع اساسی بر راه جنبش نرمافزاری و تولید علم است. ناظر به همین آسیب، مقام معظم رهبری پس از تأکید بر آزاداندیشی از اصولگرایی معنایی دقیق ارائه میدهند و آن را «اصولگرایی به معنای قبول اصول مستدل، منطقی و پایبندی به آن اصول به گونهای که امکان حرکت و پویایی به وجود آورد.» تعریف میکنند و تحجر را مقابل اصولگرایی قرار داده و از تحجر به معنای حمایت جاهلانه از باورهای غیر مستدل که مانع از نوآوری و حرکت صحیح است به عنوان یک بلای بزرگ بر راه تولید علم و ظهور تمدن اسلامی، نام میبرند.
مقام معظم رهبری بر این باورند که منابع معرفتی ما غنیترین است و پاسخگو و تأمین کننده همه خواستههای بشر و جوامع مدرن امروز خواهد بود، به شرطی که بخواهیم و به سویش حرکت کنیم. لذا فرمودند اگر عالمان دینی پرسش زمانه و درخواست بشر امروز را بدانند و با نیازهای زمانه آشنا شوند، میتوانند معارف لازم و مورد نیاز امروز را از منابع دینی بیرون آورند. ایشان تأکید میکنند که امروز امواج فقه و فلسفه و کلام و حقوق و حتی تولیدات انبوه در زمینه اخلاق و تربیت غربیها دنیا را فراگرفته است، ولی ما مشغول دعوا میان فقیهان و فیلسوفان و کلامیان و شیعه و سنی شدهایم. عمل صالح آن است که امروزه همه فقیهان و فیلسوفان و اندیشهوران حوزههای مختلف دانش، در برابر تولیدات غربی در بخش تخصصیشان قد برافرازند و با تولیدات و محصولات جدید فکری و معرفتی برگرفته از منابع وحیانی و معتصم اسلامی، جوامع علمی غرب را به میدان خوانند و مورد هجوم قرار دهند.
به نظر شما چه اتفاقی باید پس از پیام رهبر انقلاب رخ میداد که نداده است، الزامات و راهکارها در این زمینه چیست؟
پس از سخنان مقام معظم رهبری و تأکید و بازگشایی فضاهای جدیدتری از این نظریه توسط معظمله، کارهای خوبی انجام گرفت، شورای عالی انقلاب فرهنگی به میدان آمد، دانشگاهیان متعدد و مسؤول، ستاد و دبیرخانه و همایش تشکیل دادند، به ویژه دانشگاه آزاد خیلی فعال بود و آثار خوبی در این زمینه تولید کرد. در حوزه علمیه نیز شورای عالی مدیریت حوزه تحرکات خوبی داشتند، دبیرخانهای در این زمینه تشکیل شد، همایشها، میزگردها، فراخوانی مقالات، انتشار ایدهها و افکار در زمینه چگونگی تولید علم، کاستیها و بایستهها، و تشکیل کرسیهای آزاداندیشی و نظریهپردازی توسط حوزه و دفتر تبلیغات که برخی از آنها هنوز ادامه دارد، تشکیل انجمنهای علمی و مجامع علمی مانند مجمع حکمت و فلسفه و اقداماتی از این دست انجام گرفته است.
ولی به نظر بنده این اقدامات، هم کافی نیست و هم توسعه نیافت و در طوفان دلمشغولیهای نوپیدای دیگر توجه به آن کمرنگ شد. و شاید از همان آغاز هم، تمام راههایی که میبایست دیده میشد و افقهایی که باید فرادید قرار میگرفت و اقدامات بایسته انجام، دیده نشد و انجام نگرفت.
از همان آغاز تشکیل دبیرخانه، چند مشکل پیرامونی در نظر گرفته نشد. تولد دبیرخانه در سطح پایینی انجام گرفت؛ یعنی در بخش پژوهش معاونت تحقیقات مدیریت حوزه علمیه قم؛ مسئله به این مهمی که باید دغدغه جدی آحاد شورای عالی حوزه و دانشورزان بلند پایه قرار گیرد، تا بتواند فاضلان برجسته و عالمان عالی مقام را بسیج کند و مراجع عظام و مدرسان عالی حوزه را درگیر موضوع نماید!
من در کنار مرحوم آیتالله شاهرودی بودم، خود ایشان در دستگاه قضا به تولید علم میپرداخت و دهها مفاهیم جدید را در دانش قضا و فضای حقوقی کشور مطرح کرد. ولی نه از اینها از سوی حوزه و رسانهها حمایت شد و نه این موضوعات جدید در نشریات حوزه و گفتمان حقوقی و قضایی و فقهی حوزویان مطرح شد و نه از ایشان در رابطه با راهکارهای تحقق جنبش نرمافزاری دعوتی جدی بهعمل آمد.
چون چتر عمل دبیرخانه همهگیر نشد نتوانست این موضوع را که با حیات و سرنوشت انقلاب اسلامی گره خورده است و وظیفه اولی عالمان دین است - که مرزبانان فکری و عقیدتی اسلاماند - تبدیل به دغدغه جدی مراجع، اساتید، اهل پژوهش و نویسندگان نماید. من از همان روزهای اول مخالف اداری کردن فعالیتهای این موضوع و انحصار آن در یک ستاد و دبیرخانه بودم. خوفم آن بود که این تلقی ایجاد شود که دبیرخانهای ایجاد شده، بودجه هم دارد. مقامات هم از او پشتیبانی میکنند، پس خودش کارهای لازم را انجام میدهد، در نتیجه دیگران یا لازم نیست کاری انجام دهند و یا حق ندارند خارج از چهارچوب آن ستاد و دبیرخانه کاری کنند.
بنده معتقد به شوراندن افکار و طوفان ذهنی در حوزه بودم. لازم است این تلقی ایجاد شود که هر اندیشهور و فاضل حوزوی، تولید نظریه و فکر را مسئله خودش بداند تا نهضت ایجاد شود. جنبش، جایی رخ میدهد که موضوع، دغدغه درونی همه فعالان در آن موضوع گردد. لازم است امروز متصدیان امور که تلاشهایی در خور تقدیر انجام دادهاند، بازنگری جدی در راه رفته و تلاشهای انجام گرفته، کنند و سازوکار و سامانهای همهگیر، جامع و در خور اهمیت موضوع در مجامع علمی و فرهنگی و آموزشی ایجاد کنند؛ به گونهای که آموزش و پرورش، تحقیقات و فنآوری کشور، تحصیلات و ترتیبات و مشاغل حوزوی، بودجهها و برنامهها، همه و همه رویکردی تمدنساز و علمآفرین پیدا کرده و با جنبش نرمافزاری و تولید فکر علمی مطلوب همسو شوند.
الزام دیگر که بایست انجام میگرفت و گامهای چندانی در فضای علمی کشور پیدا نشد، ایجاد بستر مناسب و همگون با جنبش تولید فکر و علم است. تولید علم در فضای باز علمی امکانپذیر است، زاد و ولد اندیشه هنگامی رخ میدهد که از نظریهها در فضای باز علمی به دور از تنشهای حاشیهای استقبال شود. در همگان احساس آزادی اندیشه بشود، همه اهل فکر احساس کنند که در ابراز نظر و اندیشهشان با هیچ مشکلی روبرو نمیشوند. در چنین فضایی تولید علم میشود، متأسفانه میان وضع موجود حوزهها با خواستهها و نگاه مقام معظم رهبری فاصله زیادی است. معظم له در لزوم آزادی اندیشه و الزامات تولید علم فرمودند: «جلو نظرات غلط را نباید گرفت، نظرات غلط فلسفی، اجتماعی و گوناگون، اشکالی ندارد به داخل جامعه بیاید و نقد شود، این خوب است. به نظر من در باب نظریهپردازی نباید محدودیتی وجود داشته باشد، بیشتر بایستی برای نقد و ارزیابی و جدا کردن سره از ناسره همت شود»
در هر حال وقتی حوزههای علوم دینی خواهند توانست با تولید علم و اندیشه دینی و گشودن باب مدینه علوم اهل بیت، زمینه ساز ظهور تمدن جدید اسلامی شوند که نگاه رهبر فرزانه انقلاب، که برگرفته از سیرت و سخن اهل بیت (ع) است بر افکار عمومی حوزه حاکم و در جامعه علمی کشور پذیرفته و نهادینه شود و به فرموده معظمله، تولید نظریه و فکر تبدیل به یک ارزش عمومی در حوزه و دانشگاه گردد، در قلمروهای گوناگون عقل نظری و عملی از نظریهسازان تقدیر به عمل آید و به نوآوری، جایزه داده شود و سخنانشان شنیده شود تا دیگران به خلاقیت و اجتهاد تشویق شوند.