هر بار یک برگ برنده رو میکنم
تابستان امسال به همت موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس ویژه برنامه اردوهای دانشآموزی «طعم جبهه» برای پنج هزار دانشآموز شهرستانهای استان تهران اجرا میشود. در این ویژه برنامه که اجرای آن بر عهده مسعود روشنپژوه، مجری نامآشنای تلویزیون است، دو نمایش نیز برای این دانشآموزان به روی صحنه میرود. نویسندگی و کارگردانی این دو نمایش را علی سلیمانی برعهده دارد. سلیمانی ایجاد جذابیت را برای انتقال مفاهیم دفاع مقدس به نوجوانانی که به طور مستقیم با مقوله جنگ تحمیلی آشنا نبودهاند یک ضرورت عنوان میکند. به تازگی فیلم «تنگه ابوقریب» با بازی سلیمانی به روی پرده سینماها رفته است.
آقای سلیمانی لطفا در خصوص نمایشهایی که برای دانشآموزان اجرا میکنید توضیح دهید؟
در نمایش اول یک دورهگرد وارد برنامه «طعم جبهه» میشود و میخواهد لباس بفروشد که من دخالت میکنم و به او تذکر میدهم که این برنامه جای فروختن این چیزها نیست و بعد میپرسم که چه چیزی برای فروش دارد؟ او پاسخ میدهد که لباس بازیکنان خارجی فوتبال از جمله کریس رونالدو و ... را آورده است. دوباره از او سوال میکنم چرا لباس فوتبالیستهای خودمان را نمیفروشی؟ و اینگونه میشود که در نهایت لباسی را ارائه میدهد که عکس شهدا بر روی آن حک شده است و در ستایش این شهدا که شاید در میان مردم ناشناخته باشند صحبت میکند.
نویسنده و کارگردان نمایشها خودتان هستید؟
بله، خودم هم به همراه حسین میرزاییان در آنها بازی میکنم.
اسم نمایشها چیست؟
اولی «تیشرت».
تی شرت؟!
بله، تی شرت. یک نمایش دیگر هم داریم که مثلا ما در آن تمرین تئاتر میکنیم که ناگهان یک آقایی اسلحه قلابی ما را در روی صحنه بر میدارد و گلایه میکند که آقای سلیمانی نقش خوب به من نمیدهد؟ من میخواهم اسلحه را از او بگیرم که همین کنش و واکنشها باعث خنده بچهها میشود. به هر حال اسلحه را میگیرم و در عوض قول میدهم که نقش خوبی به او واگذار کنم. بعد به او پیشنهاد بازی میدهم و از او میخواهم نقشهای مختلف را اتود بزند، که همین موضوع هم باعث به وجود آمدن لحظات مفرح برای بچهها میشود. در نهایت از او میخواهم نقش یک پهلوان را بازی کند و وقتی میخواهد نقش پهلوان را ایفا نماید لباسش را از تن بیرون میآورد و میبینیم که او همان کسی است که در نمایش قبلی تیشرت منقش به تصویر شهدا را بر تن داشته و هدفش از این بازی نیز معرفی شهیدان به بچهها است.
نام نمایش دوم چیست؟
«پهلوان».
مدت زمان هر نمایش چه قدر است؟
10 دقیقه.
به نظر شما چگونه باید مفاهیم ارزشی دفاع مقدس را برای نسل چهارم انقلاب که درک درستی از مقوله جنگ ندارند بیان کنیم که برایشان جذاب و گیرا باشد؟
باید به هر قیمتی جذابیت ایجاد نماییم و آن قیمت را جایی هزینه کنیم که میخواهیم درباره شهدا صحبت کنیم. حتی میتوانیم برای مطرح کردن شهدا وارد خط قرمزها شویم. همین، جذابیت ایجاد میکند.
کار با کودکان را چطور میبینید؟
از آنجا که در مراوده با کودکان محدودیتی نداریم دستمان برای گفتن خیلی از حرفها بازتر است. اصولا کار با بچهها خطوط قرمز و باید و نبایدهای کمتری دارد. به خصوص در پروژه طعم جبهه که از محدودیتهای تلویزیون هم خبری نیست.
قبلا هم برای کودکان کار کرده بودید؟
بسیار زیاد، در دوران دانشجوییام برای تامین شهریه دانشگاه در مهدکودکها نمایش اجرا میکردم.
تا جایی که میدانم کار بازیگری را در کانون فرهنگی مسجد حر و با سیدجواد هاشمی آغاز کرده اید؟
بله.
و نگاهی به کارنامه هنری شما نشان میدهد که مقوله دفاع مقدس یکی از دغدغههای همیشگیتان بوده است؟
بله، دفاع مقدس همیشه دغدغه ام بوده است. سال 1370 دستیار مرحوم رسول ملاقلیپور بودم و اولین فیلم بلند سینماییام به نام «اشنوگل» را هم درباره دفاع مقدس ساختهام.
فیلم جدیدتان «تنگه ابوقریب» هم که چند روزی اکران شده است و در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس نیز با حضور خود شما به نمایش درآمد. در مجموع فیلم خوبی است، خسته نباشید.
ممنونم.
البته فیلم قصه آنچنانیای نداشت، برعکس کارهای قبلی کارگردانش.
این را باید بهرام توکلی پاسخ دهد.
مشکل اینجاست که ایشان فعلا پاسخگو نیست.
خود من در سینما دنبال قصه نیستم، بلکه پی جذابیت میگردم. ضمن آنکه به نظر من فیلم قصه هم دارد. یک نوجوان را به گروهی از رزمندهها میسپارند و آنها هر کاری که لازم است انجام میدهند تا زنده و سالم بماند و بعد این پسر، سلحشورانه برمیگردد به طرف تماشاگر، به این معنا که این نسل باقی خواهد ماند.
نمادها را متوجه میشوم اما حضور خود او در خط مقدم کمیدور از ذهن است. به طور قطع جبهه این قدر بی حساب و کتاب نبوده؟
آنقدر ویژگیهای تبلیغاتی جبهه عالی بود که هر کسی با هر سن و با هر بهانه دوست داشت برود. من خودم 14 سال و 7 ماهم بود که رفتم جبهه.
برای چه مدت؟
دو هفته رفتم که سرود و تئاتر اجرا کنم.
احتمالا سال 67؟
نه، سال 65.
بعدش نرفتید با توجه به این که جنگ دو سال دیگر هم ادامه داشت؟
نه، مامانم میگفت چون داداشت جبهه میرود تو حق نداری بروی؛ از هر خانواده یک نفر. برادرم هم جانباز است البته.
خدا حفظشان کند.
زنده باشید.
فیلم «تنگه ابوقریب» به نوعی انحصار را هم شکست و پای یک کارگردان جوان را به حوزه دفاع مقدس باز کرد.
کاملا موافقم.
در این فیلم شما یک نوحه به زبان آذری میخوانید.
بله، در اصل یک رجز بود.
از سوی دیگر در سریال «پایتخت 4» هم در قالب نقش یک روحانی به زبان آذری صحبت میکردید. نگران نیستید در این شمایل کلیشه شوید؟
من آنقدر به خودم به لحاظ فنی اعتقاد دارم و چیزهایی در دانشگاه یاد گرفتهام که بتوانم هر بار یک برگ برنده رو کنم. بعد هم این زبان از مادرم به من رسیده و متعلق به خودم است. این است که همچنان میخواهم از آن در شکلهای متنوع استفاده کنم. در پایتخت 4 شخصیتم خیلی پرشور بود اما در تنگه ابوقریب خیلی آرام است. حتی رجز را هم آرام میخوانم. مطمئن باشید در دفعه بعد یک برگ جدید رو میکنم.
دوست نداشتید نقشتان در تنگه ابوقریب بیشتر بود و ادامه پیدا میکرد؟
اتفاقا از آن مدلها بود که من دوست داشتم. چرا که تا آخر فیلم درباره او حرف میزدند. اصطلاحا میگویند نقش، قیصری است.
فیلم تنگه ابوقریب نگاه خاص و متفاوتی هم به مقوله جنگ دارد.
آفرین، این نوع نگاه توکلی است که در فیلم تسری یافته. او حتی اصرار داشت که کسی با شور و حرارت