با تانکهای غنیمتی یگان زرهی ساختیم
از پاییز سال 60 اولین یگانهای سپاه شکل گرفتند. یگان زرهی نیز جزو اولین تیپهایی بود که به فرماندهی سردار فتحالله جعفری در سپاه به وجود آمد. به همین دلیل به گفتگو با سردار جعفری پرداختیم که علاوه بر یگان خودش نسبت به شکلگیری دیگر یگانها نیز آشنایی دارد و در آن روزها ارتباط نزدیکی با سردار شهید حسن باقری داشت. شهید باقری نقش موثری در ایجاد و توسعه سازمان رزم سپاه داشت.
ابتدا از اینکه وقت خود را در اختیار ما قرار دادید، تشکر میکنم. باتوجه به اینکه شما اولین فرمانده زرهی سپاه هستید و این یگان نیز جزو اولین یگانهایی است که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و در ابتدای جنگ تحمیلی به وجود آمد، بفرمایید چه چیزی موجب ضرورت ایجاد یگان زرهی در سپاه شد؟
وضعیت زرهی جبههها برای ما ناراحتکننده بود؛ چرا که عراق با قدرت زرهیاش تهاجم میکرد و مناطقی را از ما میگرفت. این موضوع در ذهن تمامی فرماندهان بود؛ اما چارهای نداشتند، چرا که زرهی موضوعی پیچیده و گران بود. در ذهن ما هم وجود نداشت که چنین کار تخصصی و پیچیدهای را آغاز کنیم. کار فنی داشت و نیازمند 6 ماه آموزش بود. بخش بدنه، برجک، مخابرات و جنگافزار آن پیچیده بود و در فکر نبودیم که یگان زرهی سپاه را تاسیس کنیم؛ البته عدهای از فرماندهان از جمله شهید کلاهدوز علاقهمند بودند که سپاه به سلاحهای سنگین در حوزه زرهی و هوایی مجهز شود.
از آنجایی که قدت برتر عراق زرهی بود، در عملیاتهای محدودی که توسط نیروهای سپاه در جبهههای مختلف انجام میشد، نیروها به دنبال این بودند تا با آرپیجی برخی از تانکهای دشمن را منهدم سازند و از کار بیاندازند و تا حدودی قدرت زرهی ارتش عراق را تضعیف کنند. در هر عملیات محدود نیز حدود 3-2 تانک منهدم و به همان اندازه هم تانک به غنیمت گرفته میشد.
** ابتکار عمل را از دشمن گرفتیم
آیا میتوان گفت که تانکهای غنیمتی یگان زرهی سپاه را شکل دادند؟
بله. در عملیات ثامنالائمه (شکست حصر آبادان)، عراقیها به دلیل اینکه پلها منهدم شد، نتوانستند تانکهای خود را به عقب ببرند. در نتیجه 2 تیپ زرهی عراق به دست ما افتاد که شامل 130 تا 140 تانک و نفربر بود. البته برخی از نفربرها را از طریق رودخانه به عقب بردند. بسیاری از تانکها را لشکر 77 ارتش بعه پادگان جراحی در ماهشهر برد. تعداد بسیاری از نفربرهای BMP را هم چون آنها سازمان رزمش را داشتند، بردند. ما هم حدود 60 نفربر که عمدتاً BMP بود، برداشتیم. البته آن زمان هم باز به فکر تاسیس یگان زرهی نبودیم؛ اما این نفربرها چون تحرک بالایی داشتند، برای سازمان رزم سپاه مناسب بودند.
10 روز پس از عملیات ثامنالائمه که نفربرها را سازماندهی و نیرو جذب کردیم به فکر تاسیس یگان زرهی افتادیم. یک روز حسن باقری در جبهه دارخوین از سازمان ما بازدید کرد و پرسید شما زرهی برای عملیات میخواهید تشکیل بدهید یا اینکه میخواهید زرهی را برای زرهی بسازید؟ من منظور او را فهمیدم. او چون طرح سازمان رزم سپاه را نوشته بود و از فرماندهان عالیرتبهای بود که طرحهای عملیاتی را مینوشت، دیدگاه و سخنش برای ما بسیار مهم بود. به شهید باقری گفتم که هدف ما زرهی برای زرهی نیست. او گفت پس به گلف بیا تا به صورت جدی با هم صحبت کنیم.
تاسیس یگان زرهی حرکت ارزشمندی برای سپاه بود. من آن موقع 120 نفر نیرو از کادرهای سپاه جذب کردم که برکات بسیاری برای سپاه داشتند. ابتدا نیز تمامی اینها خدمه تانک بودند تا اینکه یاد بگیرند چگونه با تانک کار کنند. حرف ما این بود که نیروهای بسیجی که شجاعانه در جبههها حضور پیدا میکنند، باید در یگان زرهی حضور یابند و با ابزار قدرتمند تانک و نفربر به دشمن هجوم ببرند. از این رو مولفههای سرعت، قدرت، آتش و مقابله با ضدحمله دشمن برای ما بسیار مهم بود و هدفمان این بود تا ذهنیت فرماندهی جنگ مبنی بر ناکارآمدی زرهی ایران در جنگ را تغییر بدهیم. خوشبختانه در عملیات طریق القدس این موضوع اثبات شد و نیروهای زرهی ما توانستند عقبه دشمن را ببندند. وقتی عقبه دشمن بسته شد، یک تیپ زرهی دشمن که شامل 3 گردان تانک و یک گردان مکانیزه بود، در محاصره قرار گرفت و تمامی تجهیزات این تیپ به دست ما افتاد. پس از این عملیات گردان تانک ما به تیپ تانک ارتقا یافت.
من همچنان سوالی در ذهن داشتم و آن این بود که چرا عراقیها در زرهی دست برتر دارند؟ آنها تحرک بالایی نسبت به ما داشتند. آنها همچنین آتش برتری داشتند. ما گفتیم علاوه بر آتش برتر باید دقت هم داشته باشیم تا از دشمن پیشی بگیریم؛ یعنی اگر آنها در تیر چهارم هدف را میزنند ما در تیر اول بزنیم. همچنین این را مدنظر قرار دادیم که جسورانه جلو برویم و به محض آغاز عملیات، تانک پشت سر پیاده حرکت کند و خود را به هدف برساند. سرعت، دقت و روحیه تهاجمی میتوانست ما را در موقعیت برتر قرار بدهد.
در نبرد سابله تانکهای روشن دشمن را به جبهه خودی آوردیم و از همانها در همان عملیات علیه دشمن استفاده کردیم. دشمن با هدف بازپسگیری دوباره بستان به سابله حمله کرد. ما پیش از آن چند روز در چذابه با دشمن درگیر بودیم. من در سنگر در حال استراحت بودم که به یکباره دیدم غلامعلی رشید و رحیم صفوی بنده را در بیسیم صدا میزنند و میگویند که عراق در پل سابله به ما حمله کرده است. وقتی به دشمن رسیدیم، آنها از پل سابله عبور کرده بودند. با آنها درگیر شدیم. 7 تانکشان به صورت روشن این سوی پل ماند. همانها را برداشتیم و به جبهه خودی آوردیم و از همان تانک به سوی آنها شلیک کردیم. این اتفاق در تاریخ جنگ ایران و عراق بیسابقه است. ما حدود 2 ماه بود که با نفربرهای شرقی آشنا شده بودیم و خدمههای نفربر به راحتی میتوانستند شلیک کنند. در حالی که یک خدمه تانک نیازمند سه ماه آموزش است.
مجموعه این اقدامات در سپاه و ارتش تاثیر زیادی داشت و ابتکار عمل از دشمن گرفته شد. در این عملیات ماهر عبدالرشید فرمانده افسانهای عراق نفربرهایش را گذاشت و فرار کرد. ما در این عملیات علاوه بر آن 7 تانک به نفربرها و تانکهای بسیاری دست پیدا کردیم. یکی از این نفربرها، نفربر OT62 فرماندهی ساخت چک بود که سیستم ناوبری داشت که ما سیستم ناوبری آن را به بچههای توپخانه سپاه دادیم.
فرماندهان ارشد سپاه به ما اعتماد کردند که ما میتوانیم تجهیزات پیشرفتهای داشته باشیم. از این رو برنامهریزی کردیم تا نیروهای رزمنده تا میتوانند تانکی از دشمن منهدم نکنند، بلکه به غنیمت بگیرند و بیاورند. فرماندهان نیز طرح مانور را دورانی ترسیم کردند تا عقبه نیروهای دشمن بسته شود. در عملیات فتح المبین در شوش توانستیم عقبه دشمن را ببندیم و لشکر یک عراق را محاصره کنیم و تجهیزاتش را به غنیمت بگیریم. در مرحله اول عملیات فتحالمبین در سرپل نادری دشمن به گونهای دور خورد که تیپ 42 عراق با سه گردان تانک و با فرماندهاش اسیر شد. تمامی این تانکها در اختیار ما قرار گرفت و در مرحله دوم عملیات در دشت عباس علیه خودشان به کار بردیم. یک بار به یکی از جبههها رفتم. فرماندهای برای گردان نفربرها انتخاب کردم. به اندازه یک گروهان نفربر و خدمه به او دادم. دو گروهان خدمه نفربر نیز به او دادم و گفتم نفربرهایش هم برایت میرسند. بعد او را به روی ارتفاعی (تپه سبز) در همان نزدیکی بردم و گفتم به خطوط دشمن با دقت نگاه کن. آنجایی که نفربرهای دشمن است را ببین. گفت: خُب. گفتم: آن نفربرها مال ماست. آنها را میگیری و به خدمهها میدهی.(خنده)
** نیروها باور به «ما میتوانیم» داشتند
یگان زرهی یک یگان تخصصی و نیازمند آموزش است. آموزش نیروها و خدمهها را چگونه انجام دادید؟
من اعتماد داشتم که با سازماندهی نیروها میتوانیم از تجهیزات دشمن استفاده کنیم. ما دیگر آموخته بودیم که با تانکهای عراقی کار کنیم. گاهی وقتها که از بین نیروهای زرهی و مکانیزه عراق اسیر میگرفتیم، آنها را به یگان زرهی خودمان میبردیم و آنها تعجب میکردند که ما به راحتی میتوانیم با تجهیزات آنها کار کنیم و خدمههای بسیجی ما مانند خدمههای حرفهای آموزش دیده در شوروی عمل میکنند. یکی از اسرای عراقی به شوروی رفته بود و دوره تخصصی موتور دیده بود. در جبهه ما موتورکار ما یک تعمیرکار بود که در شهرشان روی موتورهای دیزلی کار کرده بود.
در این رابطه تعدادی از نیروهای ارتش که آموزش نفربر BMP دیده بودند، به برخی از نیروهای ما در خصوص تعویض باطری و کارهای اولیه نفربر در همان ابتدا آموزش دادند. اما چون ارتش تانکهای روسی نداشت، نمیتوانست به ما یاد بدهد. همچنین حدود 200 نفر از عراقیها که بعدها به لشکر بدر پیوستند کارهای تعمیرات، برقی، آمادهسازی و... برای ما انجام میدادند؛ اما آن چیزی که اصل و اساس بود اتکای به خود در شرایط اضطرار بود.
ما مجبور شدیم که خودمان یاد بگیریم. برخی از نیروهای ما فنیکار بودند و تحصیلات فنی و دانشگاهی هم داشتند. مهم این بود که تمامی نیروها انگیزه و باور به «ما میتوانیم» را داشتند.
** در یک عملیات 400 تانک غنیمت گرفتیم
این یگان در ادامه جنگ چگونه توسعه پیدا کرد و میزان تانکها و نفربرهایش چقدر بود؟
در عملیات فتح المبین حدود 400 تانک و نفربر غنیمت گرفتیم. در این عملیات بیشترین غنیمت را گرفتیم؛ چون سپاه چهارم عراق دور خورد و ما توانستیم امکانات بسیاری به دست آوریم. در عملیات فتح المبین استعداد یگان زرهی 250 تانک و نفربر بود که در عملیات بیت المقدس به 400 تانک و نفربر رسید که تمامی عراقی بودند.
ما در یگان زرهی هم گردان مستقل داشتیم و هم گردانهایی داشتیم که در کنار یگانهای پیاده بودند و هم تحت امر قرارگاه بودند. ساختار ما منعطف بود. در عملیات طریق القدس سازمان رزم ما گردان، در فتح المبین تیپ و در بیت المقدس لشکر بود. در عملیات بیت المقدس هم هرچند دشمن توانست بسیاری از تجهیزات خود را عقب ببرد، اما باز هم توانستیم تانک و نفربرهایی را به غنیمت بگیریم. از ابتدای جنگ تا پایان عملیات بیتالمقدس حدود یک هزار تانک و نفربر از عراق غنیمت گرفتیم.
از این به بعد به دلیل اینکه عراق تانکهای خود را به عقب برد، دسترسیمان به تانکهای عراق کم بود. ضمن اینکه ما نیز دو گردان تانک خود را در عملیات رمضان به دلیل حرکت در عمق از دست دادیم. عراقیها پس از عملیات رمضان در لاک دفاعی فرورفتند و استحکامات بسیاری به وجود آوردند.
در عملیات خیبر سه تیپ را در اختیار 3 قرارگاه ارتش و سپاه قرار دادیم. یک گردان مستقل را هم در اختیار خود برای موقع ضرور نگه داشتیم. ما در عملیاتهای برون مرزی تانک و نفربر کمی به غنیمت گرفتیم که بیشترین آن 30 تانک و نفربر بود که در عملیات والفجر هشت به دست آوردیم. در این عملیات ما به تانکهای پیشرفته T72 دسترسی پیدا کردیم. این تانک فوقالعاده پیچیده و تمام سیستمهایش اتوماتیک بود. ما از این تانکها در سپاه و در عملیاتها استفاده کردیم. در نتیجه فرماندهان به این نتیجه رسیدند که زرهی سپاه در جنگ کارآمد است. هیچ عملیاتی نبود که سپاه زرهیاش را وارد عمل نکند.
در عملیات کربلای 5 (زمستان سال 65) نیز، استعداد زرهی ما حدود یک هزار و 700 دستگاه تانک و نفربر بود که بیشتر آنها غنیمتی بود که در گردانهای مستقل، پیاده و... سازماندهی شده بود.
** فرماندهان تیپ محمد رسول الله (ص) چگونه انتخاب شدند؟
در سخنانتان به نقش سردار شهید حسن باقری در تشکیل سازمان رزم سپاه اشاره کردید. نقش ایشان در این موضوع چه بود؟
نخست اینکه ایشان طرح توسعه سازمان رزم سپاه را آماده کرده بود. دوم اینکه به شناسایی فرماندهان و ایجاد تیپها میپرداختند. حسن باقری میگفت: ما سه نوع فرمانده داریم. یک نوع فرماندهان، یگان را به خوبی سازماندهی و آماده میکنند، ولی نمیتوانند بجنگند. گروه دیگر فرماندهان، یگان را نمیتوانستند آمادهسازی کنند، اما به خوبی میتوانستند به دشمن هجوم ببرند و روحیه تهاجمی خوبی دارند؛ اما وقتی که حمله میکنند، توان دفاع (پدافند) ندارند. دسته سوم نیز، فقط قدرت پدافندی و نگهداشتن خطشان خوب بود.
او معتقد بود که باید ترکیبی از این سه فرماندهان به وجود آید. فرماندهای که توان آمادهسازی یگان دارد، رئیس ستاد شود. فرماندهای که خوب حمله میکند، فرمانده شود و آن فرماندهای که به خوبی میتواند دفاع کند، جانشین و یا مسئول عملیات شود.
به طور مثال احمد متوسلیان، محمدابراهیم همت و محمود شهبازی پیش از اجرای عملیات فتح المبین از غرب کشور برای انجام عملیات و راهاندازی تیپ به جنوب آمدند. این سه نفر در اتاق جنگ در پادگان گلف نشسته بودند. در کنار آن اتاق، اتاق کوچکی برای استراحت وجود داشت که بنده چون از منطقه برگشته بودم، در آن اتاق استراحت میکردم و مشغول تماشای عکسهای هوایی بودم. مسعود پیشبهار آمد و گفت حسن باقری با تو کار دارد. وقتی به اتاق جنگ رفتم، متوسلیان و همت را که از قبل در غرب میشناختم دیدم و سلام و علیک کردیم. حسن آنها را معرفی کرد که گفتم متوسلیان و همت را از غرب (مریوان و پاوه) میشناسم.
حسن شروع کرد و پرسید اسم تیپ چه باشد؟ آنها گفتند که چون در غرب عملیات محمد رسول الله (ص) را انجام دادهاند، نام تیپ را محمد رسول الله (ص) انتخاب میکنیم تا هر کس هم نام آن را شنید، صلوات بفرستد. حسن گفت، خیلی خوب است. من هم عدد 27 را برای آن انتخاب میکنم و در دفترش که شماره یگانها را نوشته بود، عدد 27 را برای تیپ محمد رسول الله (ص) نوشت. بعد از آن مسئله فرماندهی مطرح شد که هر کدام نسبت به هم تعارف میکردند.
حسن وقتی این وضعیت را دید گفت ما سه تا کار مهم داریم، شما ببینید هر یک کدام کار را میتوانید انجام بدهید. نخست رئیس ستادی میخواهیم که دوکوهه را تحویل بگیرد و آن را آماده کند و گردانها را هم جا و سازمان دهد و تجهیز کند. حسن گفت دوم اینکه فردی را میخواهیم که با فرماندهان گردانها، شناساییها را انجام بدهد و منطقه را آماده عملیات کند. فرد سومی هم میخواهیم که در جلسات فرماندهی قرارگاه و گلف حضور یابد و گزارشی از وضعیت رشد یگانها و شناساییها ارائه دهد. بعد خود حسن باقری پیشنهاد داد که متوسلیان فرمانده، شهبازی جانشین و همت رئیس ستاد شود و بعدها هم دیدیم که به درستی انتخاب کرد.
سوال پایانی این است که طرح شهید باقری برای سازمان رزم سپاه چه بود؟
حسن باقری معتقد بود که در سازمان رزم سپاه باید 500 فرمانده گردان و 50 فرمانده تیپ و لشکر داشته باشیم و برای این ساختار نوشته بود و میگفت فرماندهان هم باید از بین نیروهای بسیجی و سپاهی انتخاب شوند.