اصلاح آموزش و پرورش تنها راه اجرای عدالت اجتماعی
یکی از شعارهایی که در بدو انقلاب اسلامی همیشه بر زبان مردم جاری بود و اصولا برای نیل به این مقصود بود که انقلاب اسلامی ایران پیروز شد، برقراری عدالت اجتماعی و آزادی بود. موضوع عدالت چنان مهم است که به عنوان یکی از اصول مذب برای شیعه مطرح است به طوری که بدون اعتقاد به اجرای این اصل حتی نمیتوان نام شیعه بر خود نهاد. اما در عصر فناوری اطلاعات گزافه نخواهد بود اگر بگوییم این مفاهیم نیز نسبت به چهار دهه قبل که انقلاب اسلامی در آن به وقوع پیوست حداقل در مقام چگونگی رسیدن با تغییراتی اساسی مواجهه شده است. چنانکه اگر در چهار دهه قبل مسئله مردم آن بود که اجازهی دسترسی به کتابهایی خاص را ندارند، امروز مسئلهی هجوم رسانههای دو سویه مطرح است. به طوری که رسانههای سنتی که اغلب ارتباطات یکسویه را مدیریت میکردند امروز جای خود را به رسانههایی دادهاند که ارتباطات چند سویه را هدایت میکنند و اصل کنشی واکنشی در آنها به طور همزماان اجرا میشود.
ماهیت و شکل عدالت اجتماعی و توزیع ثروت نیز در روزگار ما که اقتصاد مهمل آن است به سمت جهانی شدن میل کرده و تعاریف آن نیز به کلی متحول شده است. بنابراین اگر موضوع عدالت بخواهد در عرصههای مختلف پیادهسازی شود و شکلی عینی و ملموس به خود بگیرد ما نیازمند طرحی دیگر برای اقتصاد هستیم. طرحی که مبتنی بر دانایی است و با دنیای امروز مطابقت دارد. آنچه در این میان برای نیل به این مقصود اهمیت دارد این است که بدانیم؛ کارمند یا کارگر امروز برای اینکه شغلی به دست بیاورد نیازمند مهارتهای اطلاعاتی عالی و عالیتری است. به طوری که در صورت عدم کسب این مهارتها به زودی شغل خود را از دست خواهد داد. به تعبیر دیگر باید در کمترین سطح یعنی ایجاد شغل برای نسل آینده و توزیع ثروت بر مبنای عدالت طرحی نو در اندازیم. طرحی که ابتدای آن مسلما از آموزش و پرورش خواهد بود. در گفتوگویی که با بسیاری از دانشمندان و متفکران دانشگاهی دربارهی مشکلات نظام آموزشی ایران داشتم، بهاتفاق به این پاسخ میرسیدم که بیشتر مشکلاتی که در صحنههای مختلف با آن مواجهیم از جمله اقتصاد و عدالت اجتماعی وتولید علم و فناوری؛ ریشه در همین آموزش و پرورش ایران دارد.
آموزش و پرورشی که اگر از این منظر بخواهیم بدان نگاه کنیم چندین قرن از آنچه در نظام بینالملل امروز میگذرد عقب افتاده است. و هیچ تناسبی با واقعیات دنیای امروز ندارد. در رهیافتی دیگر میتوان چنین ادعا نمود که عدالت اجتماعی و آزادی اکنون هر دو به طور روز افزونی به این وابسته شدهاند که هر جامعهای چگونه با این سه مبحث برخورد میکند، آموزش و پرورش، فناوری اطلاعاتی، آزادی بیان. با این توصیف هر تحلیلی که مبتنی بر آسیبشناسی انقلاب اسلامی و تهدیدهای پیش رو و نیز اجرای خواستهی اصلی مردم از انجام و فرجام انقلاب است، باید با اصلاح آموزش و پرورش همراه شود.
واقعیت این است که نظام آموزش و پرورش ما که برای جهان پیش از ظهور فناوری اطلاعات و جهان جدیدی که در آن بهسر میبریم، طراحی شده هیچ یک از مقدرات جهان جدید را درک نمیکند. در دنیایی که ما در آن زندگی میکنیم(عصر جهانی شدن و فناوری اطلاعات) ساختار آموزش و پروش حداقل به مفاهیم تازهای نیازمند است که آنقدر عمیق باشند که دربرگیرندهی این شعارها در روزگار حاضر باشند. این مفاهیم قدر مسلم بسیار فراتر از مسائل بودجه و تعداد شاگردان کلاس و حقوق معلمان و تعارضات سنتی برنامه و بسیاری دیگر از مسایل که در این مقدمه نمیگنجد، خواهد بود. آنچه از آموزش و پرورش امروز در ایران میبینیم چهرهای بسیار منسوخ شده از آنچه در جهان مدرن وجود دارد است که برای بهبود آن درست مثل رسانهها به افزایش شمار مجاری جدید و گسترش و تنوع برنامهای نیاز دارد. اگر قرار است مدارس نقش محوری در ایفاد نقش شایستهی مردم در جامعهی نوین امروز داشته باشند، حتی اگر نقشهای مولد اقتصادی مورد نظر باشد، باز باید سیستم حق انتخابهای محدود جای خود را به سیستمی ببخشد که در آن حق انتخابها بسیار زیاد باشد. در همین راستا پیوندهای آموزش و پرورش و 6 اصل نظام نوینی که فناوری اطلاعات به زندگی امروز تحمیل کرده یعنی؛ کنشپذیری، تحرکپذیری، تبدیلپذیری، اتصالپذیری، حضور در همه جا و جهانی شدن باید برقرار شود. تنها با داشتن چنین آموزش و پرورشی است که جوانان ایرانی را قادر خواهد ساخت روند توسعه را در جهانی که با ازدیاد سرعت روز به روز نوتر وشگفتانگیزتر میشود، رقم بزنند.
پرواضح است که در این تحول ساختاری نادیده انگاشتن روابط میان نظام آموزشی آینده و نظام رسانهای آینده به معنای فریب دادن دانشآموزانی است که هر دوی آنها را شکل خواهند داد. به دیگر سو در این تحول ساختاری که دیر یا زود باید صورت بگیرد آموزش و پرورش دیگر صرفا اولویتی برای والدین و معلمان و اصلاحگران تربیتی نخواهد بود. زیرا رهبران جامعه ربط میان آموزش و پرورش و رقابتپذیری جهانی را در صدر تمامی برنامههای خود میدانند. و به این واقعیت آگاه خواهند بود که مدرنسازی آموزش و پرورش دقیقا به مدرنسازی اقتصاد و جامعه منجر خواهد شد و اقتصاد مبتنی بر دانایی را که رهبری معظم انقلاب بارها از آن به عنوان تنها راه گذر از بنبستها و مشکلات فعلی یاد میکنند را محقق خواهد ساخت. اقتصادی درونزا با تکیه بر استعدادها و منابع داخلی و شناخت جهانی که در آن زندگی میکنیم. تنها ایجاد چنین اقتصادی است که تحقق بخش اصلیترین آرمان انقلاب یعنی برقراری عدالت اجتماعی است و تنها در پس چنین تحولی در جامعه است که میتوان دم از جهانیسازی انقلاب زد و بدان دست یافت.