دکترین ولی فقیه؛ راهبرد بلندمدت نظام
«در دوران مقام معظم رهبری سه جریان بر سر قدرت آمدند، دولت و مجلس را گرفتند کارشان تمام شد و رفتند ولی کشور دچار اعوجاج نشد. نزدیک بود با جابجایی دولت از سازندگی به اصلاحات و از اصلاحات به اصولگرا کشور دچار تفرقه شود. اما یک عامل این ثبات را حفظ کرد که در هر سه مرحله وجود "ولایت فقیه" بود.» اینها گوشههایی از سخنان دکتر حسن عباسی در گفتگو با سرو است. گفتگویی که در سیامین سال زعامت امام خامنهای به بررسی ابعاد رهبری ایشان و پیشرفت جمهوری اسلامی در این بازه زمانی پرداخته است.
با گذشت 40 سال از انقلاب اسلامی و 30 سال از زعامت مقام معظم رهبری راهبری کلی و کلان جامعه اسلامی را به سوی تمدنسازی اسلامی چگونه میبینید؟
امروز که بعد از 1400 سال از حکومت اسلامی پیامبر (ص)، انقلاب اسلامی به پیروزی رسید و از گردنههای سختی چون دفاع مقدس و دورههای متعدد فرهنگی و فکری و سیاسی عبور کرده و به رشد و بالندگی رسیده است لازم است که ساختارهای باثبات و جهتگیریها کلان را با فکر و قلبهای جوان در میان بگذاریم تا مسیر حرکت نظام را بهتر بشناسند. از این جهت ما باید دکترین رهبر جامعه و تفکر استراتژیک را در رأس سیستم جستجو کنیم.
هر جامعهای باید طرح جامعِ اداره جامعهاش را ارائه کند. یک خانواده برای یک کودک 3 سالهاش برنامه نانوشته 27 ساله دارد، چطور ممکن است یک جامعه برای 50 سال آینده خود برنامه نداشته باشد. اگر قرار باشد این طرح در قالب دکترین و اَبر دکترین نظام، روزی ظهور و بروز پیدا کند، ما باید اجزا و لایههای خُرد را تهیه کرده باشیم و از جزء به کل حرکت کرده باشيم. ما در شرایطی نیستیم که برای کشور دکترین نویسی کنیم. ما کف سیستمهای نظام را که حدود 140 زیرسیستم است باید دکترین نویسی کنیم که احتمالا یک یا دو دهه به درازا خواهد کشید.
تا آن زمان نمیشود کشور بدون جهت جلو برود. یک راه میانبر وجود دارد که در انحصار کشورهای شبیه ماست، آن راه ميانبر، مفهومی به نام «رهبری» است. به تعبیر دیگر، حالا که طرح جامع برای اداره کشور نداریم، اگر طرح جامع رهبری را براي اداره جامعه تبیین و ترسیم کنیم آن طرح جامع کشور میشود. درواقع دکترین امام جامعه، در مقاطع میانبر و بُردبلند میتواند طرح جامع کل کشور باشد. این کوتاهترین راه برای ماست.
ممکن است دکترین رهبری را بیشتر توضیح دهید؟
بالاخره در بین 80 میلیون نفر، یک نفر هست که برای آینده برنامه دارد و تلقی عمیق و دقیقی از پهنه مناسبات موجود در سراسر دنیا و سیاست بین¬الملل دارد و می¬داند که جامعه باید به کجا برود. گاهی اوقات اینها را در قالب نکات و سخنرانیها بیان میکند یا در قالب شعار سال و جهتگیریهای سالانه مطرح میکند، که تلاشهای عمومی برای تحقق شعارها صورت میگیرد. اما این نقشه کلی کجاست؟ چنین نقشه جامعی که مواد اولیه آن در سخنرانیهای سالهای گذشته تولید شده کجاست که انعکاس دهیم و به مردم بگوییم که 40 سال آینده زندگیشان را با این نقشه تنظیم کنند و نسبت به این نقشه تصمیم بگیرند. به این ترسیم نقشه اصطلاحاً در تعریف استراتژیک، ترندگذاری یا تعیین مسیرهای کلیدی میگویند. این سادهترین و سبکترین راه در طرحریزی استراتژیک است.
منظور شما این است که نقشهای کلی و بلندمدت در ذهن رهبری هست که آن را به زبان ساده و فراگیر به صورت امور کوتاه مدت بیان میکنند؟
ما به عنوان مثال افق سال 2050 ایالات متحده را که نقشهای است که در آن ترندها ترسیم میشود بررسی میکنیم. این نقشه شبیه یک شهر میادین اصلی دارد و خیابانهایی که میدانها را به هم وصل میکند و با هم تقاطعهایی دارند. ساکنین پیرامون هر چهارراه از موهبت نزدیکی به برخي مكانها برخوردارند و دوري از بعضي مكانهاي ديگر در سختي هستند. در ترندگذاری نقاط کلیدی به نسبت اهمیت به چهار دسته تقسیم میشود: مگا ترند، ماکرو ترند، میکرو ترند، نانوترند.
به طور مشخص تفکر مقام معظم رهبری هر چهار لایه این ترندها را دارد. هر شعار سال یک ترند کوتاه مدت و یک ساله است، در 14- 15 سال گذشته هر سالي نامي داشته است. یا مثلاً برخی اَبرترندها را هم ایجاد کردهاند.
ایالت متحده در این ترندگذاری برای 50 سال آیندهاش 13 مگاترند گذاشته و جالب است که اکثر ترندها سلبی و ناامید کننده است و البته این برای جامعهای که ادعای ثبات میکند فاجعه است. ایالات متحده در بنیاد هاتسون متعلق به جمهوری¬خواهان که به بنیاد نیروی هوایی این کشور وابسته است و بزرگترین مرکز پهباد استراتژیک جهان است در سانتمورینای کالیفرنیا، طرح¬های بالای 75 سال و 100 سال تهیه میکند. این ترندگذاری که ما در اینجا بررسی میکنیم طراحی ریچارد واتسون است. اين ترندگذاري سالي يك بار به روز ميشود.
یکی از این ترندها بدهی است، یعنی یکی از این میدانهای اصلی حرکت ایالات متحده و جهان بدهی مالی است. مگاترند دیگر، استرس و فشارهای روانی است. ترند بعدی پیری و کهولت جدی است. یک مگاترند ديگر، تغییرات زیست محیطی است. مگاترند ديگر شهرگرایی است که تقریبا عمده جمعیت جهان شهرنشین هستند و روستاها از بین میرود. خطرناکترین اين ترندها تفرد است. میبینیم که همه ترندها سلبی و نا امیدکننده است.
حوزههای سیاست، اقتصاد، بهداشت و درمان، آموزش، علم و تکنولوژی خیابانها است یعنی اگر هدف گذاریها یا مگاترندها را میدانها فرض کنید، اقتصاد، سیاست و فرهنگ به جای خیابانها هستند.
در 2035 تا 2050 یکی از کشورهایی که به عنوان اَبر قدرت در جهان مطرح میشود، ایران است. این پیش بینی خودشان است. چون شتاب پیشرفت ایران از بیرون کاملاً محسوس است و با یک جهش عظیم در اقتصاد، صنعت و تکنولوژی مواجه است و قطعا در این فاصله زمانی به عنوان یک اَبر قدرت در جهان ظاهر میشود و نقش ایفا میکند.
ما به چنين ترندي براي كشور نياز داريم، البته مدلهای پیچیدهتر و پیشرفتهتر، با ضریب خطای کمتر و درصد ارزیابی دقیقتر نیز هست؛ اما همان¬طور که می¬بینید ما همین ترندگذاری ساده را الان برای کشور نمیتوانیم طراحی کنیم، چون یکسری مؤلفههای جزء آن باید از قبل فراهم شده باشد که بتوانیم از ترکیب و تلفیق آنها به این نقشه كلي برسیم. این فرایند خیلی طول میکشد. این فرایندها در پایان نامه های کارشناسی ارشد و دکتری رقم میخورد و در سازمانها و دستگاههای مختلف در شوراهای سیاستگذاری مورد ارزیابی قرار میگیرد. قطعاً ما یک یا دو دهه زمان نیاز داریم. این هم گفتنی است که شتاب ما در بحث استراتژیک، شتاب بالایی است و این هم مرهون جهتگیری رهبر انقلاب است.
حالا که ما این نقشه را نداریم و تنها نقشه اداره جهان هم چنین افق ناامیدکننده و نگران کنندهای دارد لازم است ما اینجا نقشه امیدوار کنندهای برای اداره جهان داشته باشیم؛ مدیریت جهان و کشور با نقشه امامی که میداند به کجا میخواهد برود و میداند افقی که برای اداره کشور و جهان اسلام در بیداری اسلامی و برای اداره عام جهان و بشریت کجاست. ما مدعی هستیم که حکومت امام زمان (عج) جهانی است و برای مدیریت جهان باید کار کنند و مقدماتش در آن ساز و کارهایی است که نائب ایشان برای جامعه آرمانی رقم زده است.
به طور مشخص ترندگذاریهای ولی فقیه همه اینها را در بر میگیرد؛ تعلیم و تربیت، تولید علم، اقتصاد، سیاست داخلی و خارجی، نظام رسانه، دین، اخلاق و معنویت، خانواده، زنان، کودکان، جوانان، ورزش، هنر، امنیت و دفاع، محیط زیست و ... . به دلیل توفیقی که نصیب ما شد و دوره زعامت ایشان دوره باثبات بالای سه دههای بوده است، فرصت داشتند که برای تمام مشکلات جامعه از منظر بُرد بلند عمیق، نکات و رهنمودها و دیدگاههایی را مطرح کنند. يكي از دلايلي كه ميتوانيم الان ترندگذاري كنيم و به دکترین ایشان دسترسی پیدا کنیم، دوره باثبات و طولانی مدیریت ایشان است و این یک نعمت است.
در دوران مقام معظم رهبری سه جریان بر سر قدرت آمدند، دولت و مجلس را گرفتند کارشان تمام شد و رفتند ولی کشور دچار اعوجاج نشد. نزدیک بود با جابجایی دولت از سازندگی به اصلاحات و از اصلاحات به اصولگرا کشور دچار تفرقه شود. اما یک عامل این ثبات را حفظ کرد که در هر سه مرحله وجود "ولایت فقیه" بود.
امروز غربیها برای شناخت ظرفیت ولایت فقیه تلاش جدی میکنند، حتی پایان نامههای دکتری و تخصصی دارند. الان ولایت فقیه در نظریههای دموکراسی غربیهای پذیرفته شده است، از این حیث که از یک سو عنصری با ثبات در جابجایی قدرتها و دولتهاست و از سوی دیگر، جامعه را به سمت برنامههاي بلند مدت هدایت میکند. در غرب ولايت فقيه با مدل سکولار تئوریزه میشود تا در کشورهای دیگر پیاده شود. دير نيست كه ببينيم در ایالت متحده این الگوها مورد استفاده قرار میگیرد. مرکز بررسیهای دکترینال برای برخی از این پایاننامهها به دانشجويان اروپايي مشاوره داده است.
من در سالهای اخیر روی مبحث انتقال از دوره امام (ره) به دوره مقام معظم رهبری کار استراتژیکی کردم و دیدم دوره 30 ساله رهبری آیت الله خامنهای از نظر تفکر استراتژیک ظرفیت دارد که یک رشته دانشگاهی در مقطع فوقلیسانس و دکتری شود. یعنی اینکه چگونه مدیریت استراتژیک را در فرهنگ، سیاست، اقتصاد، امنیت، سیاست خارجی و ... رقم زدند و ثبات کشور را حفظ کردند که حرکت رو به جلو وجود داشته است، نياز دارد كه در سطح تحصيلات تكميلي تبيين شود.
امروز ولی فقیه ایران یک فردی است که در رأس این سیستم میداند كه به کجا میخواهد برود؛ برآورد دارد که شرایط جهان و جهان اسلام و جامعه نسل جوان چه خیزی برداشته و توان دولتمردان چگونه است، البته نابسامانيها و گرانيها و ... را هم میداند. اما این مشکلات مسئله لايههاي زیرین و تاکتیکی است و گرنه حرکت نظام در سطح استراتژیک و فوق استراتژیک مشخص است.
راجع به دکترین رهبری در داخل کشور هم کار علمی و پژوهشی انجام میشود؟
در تبيین دکترین مقام معظم رهبری ما چند مورد از این لایهها را در دانشگاه تهران پایان نامه کردیم اعم از دکترین سیاسی، دکترین اقتصادی، دکترین اجتماعی و ... . با این حساب در چند سال آینده ادبیات استراتژیکی خواهیم داشت که مانیفست حرکت ملت خواهد بود. تقریبا هیچ حوزهای نیست که مقام معظم رهبری ترند نگذاشته باشند، همه ترندها را مشخص کردند. ما همين الان با نگاه رهبر خود نسبت به نقشه ريچارد واتسون ترند كاملتر و بهتري داريم. نیمی از ترندهای آنها ناامیدکننده و سلبی است؛ در حالی که عمده ترندگذاری مقام معظم رهبری ایجابی است.
مثلاً در مسیر آن خیابانی که به سمت علم می¬آید تا به میدان برسد ایشان می¬فرماید نهضت تولید علم و جنبش نرمافزاری که اگر 50 سال تلاش کنیم صادرکننده علم میشویم. پس ما یک ترند مثبت داریم که باید برای آن تلاش کنیم. از سال 81 كه اين ترند مطرح شد رهبری فرمودند به گونهای علم تولید کنید که دیگران مجبور شوند زبان فارسی را یاد بگیرند و این علوم را از شما بگیرند. الان پیش¬درآمد تحول در علوم¬انسانی را در این حوزه می¬بینید و در بعضی از رشته¬ها نیز خیلی جلو هستیم. این ترندگذاریها بالنده، رو به جلو و متعالی است. فقط ترند شعار سال را ببینید. شاید در زندگی اثر این ترندگذاریها را كمرنگ ببینید؛ اما در تفکر استراتژیک همین تغییر مسیرها است که حرکت یک ملت را بیمه میکند. مهمترین اَبرترندی که رهبری مشخص کردند، مقوله «جامعهسازی» است که مختصراً به ترندهای ایشان در این خصوص از سال 1360 تا 1390 اشاره میکنم.
در سال 1359 در نماز جمعه برای اولین بار «جامعه مهدوی» را مطرح کردند که 17 سال بعد در دوره روشنفکری در برابر «جامعه مدنی» ما یک کلیدواژه بومی داشتیم. سال 1360 برای اولین بار یک نظریه را مطرح میکنند که جامعه ما قرآنی است و جامعه ما باید قرآنِ مجسم شود. بارها هم فرمودند که با این فاصله داریم. این موضوع آرام آرام دنبال شده است. سال 68 با کلیدواژه جامعه عدالت، سال 69 جامعه علوی، سال 71 جامعه الهی، سال 75 جامعه امامت و تقسیم جامعه به عوام و خواص و سال 76 جامعه نورانی که مبتنی بر آیه «الله ولي الذين امنوا يخرجهم من ظلمات الي نور» است، مباحث نظامسازی و نهادسازی را مطرح کردند. 79 نهادسازی و جامعه¬سازی را تکرار میکنند و همینطور تا به امروز ادامه دارد. مشخصات ترندگذاری¬های 30 سال گذشته در جامعه¬سازی اینگونه خودش را نشان می¬دهد. در مسير 40 سال گذشته اضلاع رسیدن به آن نظام قیم را جز به جز در دیدار با افراد در حوزهها و تخصصهای مختلف فرمودند.
ایشان می¬فرماید افتخار ما در مقابل همه مکاتب و نظام¬های بشری با مانیفست¬های ساخته ذهنی مغلوب این است که کتاب انقلاب ما قرآن¬کریمی است که از وحی حکیم منشأ گرفته و قابل فهم همگان است. این رسالت ماست که حجاب افکنده بر قرآن را کنار بزنیم و آن را از انزوا و قربت خارج سازیم. پس مانيفست و طرح جامع و استراتژيك ما قرآن است و بايد جامعه را قرآني كنيم. اگر ما میخواهیم به این برسیم باید قرآن در ما شکل بگیرد و به قرآن نزدیک شویم. یکی از ترندگذاری و هدفگذاریهای ایجابی نه تنها برای ایران بلکه برای جهان، این راه است. لذا میفرماید جامعه را قرآنِ مجسم کنید. این کار بیشک نیازمند تلاشی بزرگ، درازمدت و پرحوصله است؛ تلاشی که اولین قدم آن آشنایی همگان با ظاهر قرآن و اُنس همگان با این کلام عزیز الهی است.
اگر قرار است جامعه قرآنی بسازیم و ادبیات استراتژیک آن را تولید کنیم، اول باید نسل تربیت کنیم؛ نسلی که حداقل به ظاهر قرآن مجهز باشند. این آن افقگذاری و ترندگذاری است که 40 سال پیش انجام داده بودند. این ادبیات و سایر ادبیات استراتژیکی که در دوره ریاست جمهوری و رهبری ایشان مطرح شده است بدون اغراق ما را در تفکر استراتژیکی برای یکصد سال آینده بینیاز و غنی کرده است.
به نظر میرسد سایر نهادها و مراکز سیاستگذار کشور نتوانستهاند پابهپای رهبری در این مسیر حرکت کنند.
ما ضعف مدیریت و فقدان مبانی نظری عمیق برای اداره کشور داریم که این هم به مراكز فكري كشور به ویژه مراکز مطالعات استراتژیک اصلی کشور برمیگردد که متهم ردیف اول هستند؛ جایی که ترندگذاریهای رهبری از 1360 کاملا قرآنی بوده و مانیفستهای بشری را تحقیر میکند در حالی که این مراکز غربزده و غربگرا هستند. رهبری چند سال قبل در دیدار با دانشجویان در کرمانشاه، اقتصاد آدام اسمیتی را کاملا زیرسؤال میبرد؛ اما مجمع تشخیص مصلحت نظام سند استراتژیک منتشر میکند و در صفحه 782 با افتخار مینویسد که بعد از بررسی مکاتب گوناگون و ارزیابیهای گسترده و ... الگوی توسعه مطلوب جمهوری اسلامی میتواند مکتب نهادگرایان و نئوکینزیها باشد!
رهبری وقتی دید اینها اینگونه تولید میکنند؛ خودش اندیشههای راهبردی را شروع کرد و اولین آنها هم الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بود. زیرا دید اینها می¬خواهند الگوی غربی را بیاروند در این جامعه ترویج کنند. در همان دیدار با دانشجویان کرمانشاه وقتی روندهای چهارگانه انقلاب اسلامی، دولت اسلامی، نظام اسلامی و امت اسلامی را تشریح کرد فرمود که مبانی، رویهها و چارچوبهای آن مطلقاً و عمیقاً باید دینی و بومی باشد نه غربی. این هشدار به کسانی است که در مراکز مطالعاتی استراتژیک کشور اندیشههای غربیها را میآورند و مبنا قرار میدهند.
در چنين شرايطي مقام معظم رهبری به تنهایی ترندگذاری، مسیرگذاری، ریلگذاری و تعیین مسیر میکنند، جایی که هیچ کدام از مراکز استراتژیکی رسمی کشور یارای رسیدن به ایشان در عرصه سیاستهای کلان را ندارند؛ اما اوج تواضع ایشان اینجاست که در بیان قوتهای نظام همیشه از عظمت امام یاد میکنند در حالی که بخش عمدهای از حرکت نظام معلول شخصیت با ثبات ایشان بوده است که در کوران حوادث و دگردیسیها نلرزید و هر بار به ایشان گفتند انعطاف داشته باشید فرمود اینها انعطاف نیست، انحراف است. ایشان با تواضعی كه دارند همه چیز را به امام راحل محول میکنند، در حالی که منشأ برکاتی بوده است که ترندگذاری ایالت متحده میگوید ایران که در افق سال2050 جهش جهانی دارد و تبدیل به اَبرقدرت میشود.