قیامِ «خیابانی» برای نجات ایران
شیخ محمد خیابانی از چهرههای مبارز ضداستعماری و ضداستبدادی است که در سالهای پایانی حکومت قاجار برای زنده کردن نهضت مشروطه قیام و در خطه آذربایجان اقدام به استقلالطلبی و آزادیخواهی کرد. او یکی از چهرههای برجسته جهاد و شهادت در تاریخ معاصر ایران است که در مقابل استعمار و استکبار ایستاد.
خیابانی از روحانیون برجسته خطه آذربایجان بود. او در حوزه علمیه تبریز درس خواند و از شاگردان برجسته و ممتاز آیتالله سیدابوالحسن انگجی بود. تحصیلات خیابانی قریب به اجتهاد بود. حکمت، فلسفه، نجوم و ریاضیات نیز خوانده بود.
شیخ محمد خیابانی داماد سیدحسین خامنهای (پدربزرگ رهبر معظم انقلاب) و امام جماعت مسجد جامع بود. مواقعی که آیتالله خامنهای بیمار بود، ایشان در مسجد جامع بازار نماز اقامه میکرد و بیش از یک هزار نفر پشت سر او به نماز میایستادند. شیخ در میان مردم تبریز و بازار نفوذ معنوی و کلامی بسیاری داشت. او واعظی بلندمرتبه و خطیبی توانمند بود.
** روزگارِ حیاتِ شیخ محمد خیابانی
روزگار حیات شیخ محمد خیابانی را به سه دوره میتوان تقسیم کرد. دوره نخست مربوط به روزهای مشروطه است. او از فعالان جدی نهضت مشروطه بود. خیابانی هم در مشروطه اول و هم در دوره استبداد صغیر از فعالان و نقشآفرینان بود. در انتخابات دومین دوره مجلس شورای ملی نیز شرکت کرد و به نمایندگی از مردم تبریز وارد مجلس شد.
دومین دوره حیات شیخ محمد خیابانی مربوط به دوران پس از مشروطه است. در آن دوره عوامل بریتانیا و استعمار بر انقلاب مشروطه مردم ایران تسلط و نفوذ پیدا کرده و آن انقلاب را از مسیر اصلی و راستین خود منحرف ساخته بودند. افرادی که عوامل بیگانگان بودند، امور را در ایران مدیریت میکردند. سه ویژگی و صفت مذموم آنان ترس، طمع و وابستگی بود. وثوقالدوله یکی از آن افراد بود. او در پی اولتیماتومی که دولت روس داد، به مجلس رفت و درخواست تصویب طرحی کرد که برخلاف منافع کشورمان بود. آیتالله مدرس و شیخ محمد خیابانی با درخواست و طرح او به شدت مخالفت کردند و از وارد آمدن یک خسارت بزرگ به کشور جلوگیری به عمل آوردند.
در جریان قرارداد 1919 هم که وثوقالدوله عامل اجرای آن بود و ایران به نوعی مستعمره انگلیس شد، شیخ محمد خیابانی، آیتالله مدرس و آیتالله خالصیزاده از مخالفان جدی آن قرارداد بودند و اعلام کردند اگر قرارداد برای بررسی به مجلس نیاید و نمایندگان درباره آن نظر ندهند، ورق پارهای بیش نیست.
و اما سومین دوره زندگی شیخ محمد خیابانی دورهای است که او به طور واقعی دریافت که انقلاب بزرگ مشروطه مردم ایران از مسیر اصلی خود خارج شده و در خدمت سلطه و استعمار قرار گرفته است. در نتیجه تمام تلاش خود را به کار بست تا مشروطه را به مسیر اصلی خود بازگرداند. در آن دوره چهار-پنج نهضت ضداستعماری و ضداستبدادی مشروطهخواه در کشور شکل گرفت که هر چهار نهضت صبغه اسلامی داشتند. در جنوب کشور رئیسعلی دلواری و علمای فارس علم قیام برداشتند. در لارستان سیدعبدالحسین لاری اقدام به تشکیل حکومت اسلامی کرد. در گیلان میرزا کوچکخان جنگی پایهگذار نهضت ضداستعماری جنگل شد و در شمالغرب کشور و در شهر تبریز نیز شیخ محمد خیابانی آغازگر یک حرکت شد. هر چهار نهضت جریانهای مشروطیت بودند که براساس رهنمودهای مراجع سهگانه نجف و علمای سهگانه تهران و اطراف گام برداشتند و عمل کردند.
** تلاش برای آزادی ایران با محوریت تبریز
شیخ محمد خیابانی در راستای زنده کردن مشروطیت و بازگردانی این انقلاب به مسیر اصلی خود، حزب دموکرات را در آذربایجان تاسیس کرد. باید توجه داشت حزب دموکراتی که خیابانی به وجود آورد با آن حزب دموکراتی که تقیزادهِ غربزده و غربگرا و حیدر عمواوغلی و سلیمان میرزا اسکندری عضوش بودند، تفاوت دارد. حزب دموکراتی که شیخ بنا نهاد، کاملاً مستقل و به دنبال بازگشت انقلاب مشروطه بود. براین اساس حرکت خیابانی را نمیتوان با حرکت تقیزاده و دیگران همسو دانست.
تبریز یکی از میدانهای بزرگ برای احیای مشروطه بود و افراد بسیاری در کنار شیخ محمد خیابانی حضور داشتند. شیخ به دنبال آزادی ایران بود. در روزنامه «تجدد» که ارگان رسمی حزب دموکرات آذربایجان بود، آمده است که شیخ خیابانی به دنبال آزادی ایران بود. او در شعارهایی که سر میداد و در روزنامه تجدد نیز منتشر شد، عنوان میکرد که حزب دموکرات به دنبال آزادی، استقلال، تجدد و ترقی ایران است. او با مطرح کردن مباحثی در خصوص فلسفه اجتماعی، میگفت که ما بر مبنای شناخت و شرایط زمان حرکت میکنیم و حرکت ما بر اساس اخلاق و معنویت شکل گرفته و برای احیای عظمت ایران مبارزه میکنیم.
حاج محمدعلی بادامچی که از دوستان نزدیک شیخ محمد خیابانی بود و از کودکی با او حشر و نشر داشت و تا پایان نیز در کنار شیخ بود و به او وفادار ماند، میگوید که «خیزش خیابانی و طنین فریاد استقلالطلبی و آزادیخواهی او از آذربایجان در همه جا پیچید. خواب خفتگان را برآشفت و دست رد بر سینه نامحرمان، بیگانگان و بیگانهپرستان زد و به مردمان آزاده زمان خود و آیندگان آموخت که یک لقمه خاردار باشید تا هیچ گلویی نتواند شما را فرو برد.»
آیتالله سیدحسن مدرس نیز در پاسخ به سوالی در خصوص خیابانی و میرزا کوچکخان جنگلی گفته است که «هر دوی اینها به دنبال آزادی ایران هستند. هر دو انسانهای صالح و مورد وثوق هستند.»
شیخ محمد خیابانی خودش نیز میگوید که ما بر ضد حکومت ارتجاعی و استبداد قیام کردیم. هرگز نباید به خستگی و ناامیدی تن در داد؛ به خصوص وقتی که بار سنگین زندگی ملتی از مویی باریکتر باشد. طوری رفتار کنید که بیشتر مردم ایران با امتنان و تشکر بگویند که تبریز، ایران را نجات داد.
بنابراین در تمامی رویدادها و مسیر حرکت شیخ محمد خیابانی، استقلالطلبی و آزادیخواهی او را میبینیم.
** آزادیخواهِ ایران، تجزیهطلب است؟
برخی ادعا میکنند که شیخ محمد خیابانی تجزیهطلب بود. او نه تنها تجزیهطلب نبود، بلکه به دنبال احیای عظمت ایران و مبارزه با استعمار و استبداد و عوامل آن بود. آیا کسی که مخالف دخالت و تسلط بیگانگان است و در برابر آنان علم برافراشته است، تجزیهطلب محسوب میشود؟ آیا کسی که همواره از ایران سخن میگوید و هدفش آزادی این سرزمین از تسلط بیگانگان است، تجزیهطلب است؟ آنچه آنان میگویند، ادعایی بیش نیست و در جهت تخریب وی و تبرئه ساختن عوامل استعمار و انگلیس در تاریخ است.
برخی جریانات چپگرا، مارکسیست و قومگرا نیز تلاش داشته و دارند تا قیام خیابانی را به گونهای دیگر نشان دهند و آن را تحریف کنند. از همین روی اقدام به مقایسه و شبیهسازی حرکت ضداستعماری او با اقدام وابسته پیشهوری میکنند.
شیخ محمد خیابانی علاوه بر آزادی ایران به دنبال سر و سامان دادن به آذربایجان نیز بود. آذربایجان همچون دیگر مناطق در آن روزها حال و روز خوشی نداشت و زیر چکمههای استعمار در حال له شدن بود. وثوقالدوله، رئیس شهربانی تبریز را یک سوئدی گمارد و امور مالی آن خطه را هم به یک سوئدی دیگر واگذار کرد. این وضعیت در سراسر کشور وجود داشت و عوامل استعمار، ایران را به شکل نیمه مستعمره درآورده بودند. در قرارداد 1919 وثوقالدوله، انگلیسیها به دنبال وابسته کردن و مستعمره ساختن ایران بودند. از این رو شیخ محمد خیابانی، سر و سامان دادن به آذربایجان را از جمله اهداف خود دانست و در اولویت برنامههای خود قرار داد.
شیخ محمد خیابانی هرچند دیر، اما برای آزادی ایران اقدام به همکاری با میرزا کوچکخان جنگلی کرد. اهداف آنان اصلاح امور کشور، بیداری مردم و احیای نهضت مشروطه بود. خیابانی در سخنرانیهای خود مدام از تحول و حرکت فرهنگی برای قیام سخن میگفت.
** توطئههایی که مسیر حرکت شیخ را مسدود کرد
هرچند شیخ محمد خیابانی تلاشهای عمده و بسیاری انجام داد، اما متاسفانه به موفقیت کامل نرسید. برای بررسی دلایل ناکامی خیابانی باید به بازخوانی وضعیت آن دوره پرداخت.
در دوران مبارزات شیخ محمد خیابانی، سه جریان در تبریز و ایران وجود داشت. یک جریان، علمای آسیبدیده و منزوی بود. پس از مشروطه، علما بیشترین آسیب را دیدند. این علما در تبریز عبارت بودند از میرزاحسن مجتهد تبریزی، میرزاصادق مجتهد تبریزی و سیدابوالحسن انگجی که از علمای برجسته آن شهر بودند. میرزاحسن مجتهد تبریزی مرجع تقلید بود و او را به تهران تبعید کردند. میرزاصادق را نیز منزوی ساختند. از این رو در نهضت خیابانی، مرجعیت و روحانیت تبریز به میدان نیامدند.
دومین جریان گروهی بود که انگیزهای برای مبارزه نداشت. سومین جریان هم عوامل انگلیس و حکومت مرکزی بودند. آنان برای خنثیسازی قیام شیخ محمد خیابانی اقدام به طراحی و انجام توطئههایی در تبریز کردند. به طور مثال کسروی مینویسد: «کنسول انگلستان در تبریز ما را دعوت کرد و گفت که تو علیه خیابانی قیام کن و ما از تو حمایت میکنیم.» هرچند کسروی مدعی است که درخواست آنان را قبول نکرده، اما اقدامات وی و افراد وابسته به او نشان میدهد که با درخواست انگلیس همراهی داشته است.
یا اینکه در جریان ارتباط شیخ محمد خیابانی با میرزا کوچک خان، شیخ فردی را خدمت میرزا فرستاد که آن فرد در مسیر برگشت به ناگاه و توسط یک فرد نفوذی و وابسته مسموم شد و از دنیا رفت.
توطئههای مختلفی علیه حرکت شیخ محمد خیابانی انجام گرفت. در دوره وثوقالدوله طراحیهای بسیاری برای قتل و دستگیری وی انجام شد، اما به سرانجام نرسید. شیخ برای فرار از دست عوامل حکومت مرکزی یک بار مجبور شد از راه عشقآباد به مشهد برود که توسط صمدخان حاکم آنجا تحت تعقیب قرار گرفت و مجبور شد به تبریز بازگردد.
در نهایت در دوره نخستوزیری مشیرالدوله، قزاقها تبریز را محاصره کردند و به تدریج حلقه محاصره را تنگتر کردند. رعب و وحشت بسیاری در بین مردم به وجود آوردند. شیخ مجبور شد در منزل یکی از نزدیکان و دوستانش پناهنده شود. قزاقها محل اختفای او را کشف کردند و آن خانه را به گلوله بستند. شیخ که در زیرزمین آن خانه پناه گرفته بود، با گلولههای قزاقها به شهادت رسید. حمله قزاقها به قدری سهمگین و وحشیانه بود که برخی میگویند قریب به 300 منزل که متعلق به همراهان و حامیان شیخ بود، مورد تجاوز قرار گرفت.
مدتی پس از شهادت شیخ محمد خیابانی، کودتای سوم اسفند با طراحی انگلیسیها و عاملیت سیدضیاالدین طباطبایی و رضاخان میرپنج روی داد که کشور را برای یک مدت طولانی در خفقان فرو برد.