دو روایت از یک صحنه
انتفاضه شعبانیه عراق قیام مردم عراق علیه حکومت صدام حسین در شعبان سال ۱۴۱۱ قمری مطابق با فروردین سال ۱۳۶۹ شمسی بود. قیام از بصره شروع شد و معترضان در مدت ۱۵ روز چهارده استان از هجده استان عراق را تصرف کردند.
در واکنش حزب بعث عراق، دهها هزار نفر کشته و حدود دو میلیون نفر آواره شدند. تعدادی از روحانیون دستگیر و یا اعدام شدند و شماری نیز از عراق فرار کردند. همچنین در واکنش حزب بعث حرم امام علی(ع) و حرم امام حسین(ع) آسیب دید و حکومت عراق بسیاری از مدارس دینی، مساجد و حسینیهها را تخریب کرد. نارضایتی مردم، نابودی و آسیب دیدن زیرساختهای اقتصادی و رفاهی عراق در جنگ با کویت و ایران، از عوامل قیام مردم عراق علیه صدام بوده است.
چندین دهه طول میکشد تا تاریخ به شیوهای عینی نوشته شود. با گذشت زمان تب حوادث کم میشود و پس از آن اسناد رسمی ظاهر میشوند و در این بین روایتها و خاطرات زیادی وجود دارد که با مقایسه یکدیگر میتوان شناخت تصویری، حتی تقریبی، از طرح کلی سیر وقایع را متوجه شد. ولی شرح جزئیات دقیق متفاوت بوده و یافتن یک روایت مستند که مرجع و مورد تایید باشد بسیار مشکل خواهد بود.حوادثی که عراق به ویژه در استانهای جنوبی خود در سال 1991 شاهد بود، نمونهای از این نوع نگارش است.
روایت اشخاصی که در این رویداد حضور داشتند
اختلافات در روایت وقایع جنوب عراق در سال 1991 از خط اول آغاز میشود. افرادی که این رویداد را انجام داده و از آن حمایت کردند آن را دوه ای «درخشنده» در تاریخ خود میدانند.آنها این اتفاق را یک «قیام» مردمی و یک «انقلاب» تودهای در برابر «حاکم ظالم و مستبد» میدانند که کشور را وارد دو جنگ ویرانگر کرد، اولی با ایران در سال 1988 و دومی علیه کویت در سال 1990. از نظر این گروه تصمیمات نظامی و ماجراجویی صدام صدها هزار کشته و میلیاردها دلار هزینه مالی در پی داشته است. آنها معتقدند که عقبنشینی «تحقیرآمیز و حقیرانه» ارتش عراق از کویت در اواخر فوریه 1991 کاسه صبرشان را لبریز کرده است.
در مورد حقایق این اتفاق، گفته میشود که اولین جرقه «انقلاب» توسط یکی از سربازان بازگشته متاثر از فضای شکست زده شد، او با سلاح خود به سمت عکس بزرگ صدام در میدان سعد بصره شلیک کرده و شعارهایی در محکومیت دیکتاتور که ارتش را شکست داده و مردم را تحقیر کرده سر داد. شور و هیجان مردم را فراگرفته و به خیابانها ریختند و فریاد سقوط رژیم را سر دادند و از بقیه شهرهای عراق خواستند تا علیه «مردان شکست خورده» او قیام کنند.
کسانی که این برداشت را اتخاذ میکنند، روایت خود را از آنچه اتفاق افتاده ادامه میدهند و میگویند که «انقلابیون» کلانتریها و مقرهای حزب در بصره را تصرف کردند، سپس پس از پیوستن هزاران نفر از مردم «انقلابی» به آنها، قیام خود را گسترش دادند و سلاحهای برخی از اردوگاههای ارتش را در اختیار گرفتند و مواد غذایی در انبارهای آنان را به کنترل خود درآوردند.
سپس خشم عمومی به بقیه استانها از جمله ناصریه، عماره، کوت، نجف، کربلا، دیوانیه، دیاله و حله سرایت کرد. این اعتراضات گسترش یافت و برخی از استانهای شمالی که اکثریت کردها در آن ساکن بودند، مانند سلیمانیه، اربیل، دهوک و کرکوک نیز وارد آن شدند. این «انقلاب» چهارده استان از هیجده استان عراق را در بر گرفت.
جنوبیهای «انقلابی» انتظار داشتند که ایالات متحده بال حفاظتی خود را بر سر آنها بسط دهد و مانع استفاده صدام از تجهیزات باقی مانده ارتش علیه آنها که شامل تانکها و توپخانه و هواپیما بود شود. اما آنها ناامید شدند و جورج بوش پدر تصمیم خود را مبنی بر عدم ورود به بغداد صادر کرد و چشم خود را بر سرکوب این قیام بست، بنابراین آنچه آنها به عنوان قتل عام توصیف میکنند به دست رهبران رژیم عراق اتفاق افتاد. در راس آنها پسر عموی رئیس جمهور علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی قرار داشت که از سوی صدام به عنوان وزیر کشور به جانشینی سمیر عبدالوهاب منصوب شد و وظیفه سرکوب قیام به او محول شد.
آنها گفتههای خود را اینگونه به پایان بردند که علی حسن المجید وزیر کشور، سلطان هاشم احمد الطایی وزیر دفاع، حسین کامل رئیس سازمان صنعتیسازی نظامی و سایر رهبران وفادار به صدام از تمام سلاحها و مهمات خود استفاده کردند و توانستند پس از کشتن دهها هزار «بیگناه»، برای سرکوب «انقلاب» و سرکوب «قیام» که با اشاره به ماه شعبان آن را «قیام خجسته مردم» نامیدند انقلاب را خاموش کنند.
داستان رژیم عراق و حامیانش
در مورد دیدگاه دیگری که رژیم وقت عراق بیان کرد و موافقان آن همچنان به آن معتقد هستند و در مورد حوادث اشتراک نظر دارند اینگونه نظر دارند که: ایران، دشمن اصلی عراق، از جنگی که نیروهای ائتلاف در سال 1991 علیه ارتش عراق به راه انداختند و منجر به پذیرش عقب نشینی آن از کویت شد، استفاده کرد، بنابراین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به عوامل عراقی خود در استانهای جنوبی دستور داد که علیه صدام رییس جمهور قانونی این کشور به پا خیزند و از او تبعیت نکنند.
آن نیروها از احساس کینه، اندوه و خشمی که در پی عقبنشینی ارتش بین مردم به وجود آمده بود سوءاستفاده کردند. سپس با آشوبگران و سارقان هرج و مرج را در کشور گسترش دادند که طی آن به کشتار، غارت و سوزاندن مؤسسات دولتی دست زدند.آنها همچنین به سربازان عراقی خارج شده از کویت حمله کرده و تعداد زیادی را قتل عام کردند.این روایت ادامه میدهد –آنها گمان کردند که امکان کودتا علیه قدرت و به دست گرفتن حکومت را خواهند داشت. پس او حاکمی بود که خواهان ثبات کشور، امنیت مردم و حفاظت از وطن خود در برابر جاهطلبیهای دشمنان بود و از اختیارات مشروعی که قانون اساسی به او اعطا کرده بود، استفاده کرد و شورش را سرکوب کرد و آرامش و ثبات در سراسر کشور را بازگرداند.
این اقدام محترمانه توسط ارتش عراق انجام شد و بقیه ارگانهای کشور نیز به آن کمک کردند. آنها وظیفه خود را برای محافظت و دفاع از میهن خود به خوبی انجام دادند. در مورد همه کسانی که در نتیجه آن کشته شدند، مجازاتی را که سزاوار اعمالشان بود دریافت کردند. اینها خطوط روشن دیدگاه دوم حوادث سال 1991 است.
اما روایت سوم که میان این دو روایت قرار دارد تا کنون ارائه نشده است و به نظر میرسد تا سالیان دراز طول خواهد کشید که این توفان آرام گیرد هر چند بیش از سی سال از آن میگذرد.
نویسنده: محمد عبد العاطي
مترجم: مجتبی آذرشب
منبع: الجزیره