این وطن، شهری است کان را نام نیست
سوم خردادماه سال 1361 حضرت روح الله (ره) با صدایی رسا فرمود: «خرمشهر را خدا آزاد کرد» و در پیام خود به ملت ایران و رزمندگان رشید اسلام تاکید کرد: شما به آرم «و مارمیت اذ رمیت و لکن الله رمی» مفتخرید.
در لابه لای صفحات تقویم تورق میکردم که چشمم به روز سوم خرداد سالروز حماسه فتح خرمشهر افتاد، و در همین اثنی کلیپی از نمایش آثار سینمایی و تلویزیونی ساخته شده در حوزه دفاع مقدس با محوریت حماسه فتح خرمشهر از تلویزیون پخش شد. سکانسهایی از بلمی به سوی ساحل، کیمیا، سرزمین خورشید، دوئل، خاک سرخ، روز سوم، در چشم باد، مینو و...
سکوتی مبهم وجودم را فرا گرفت و جملاتی چند از پیام حضرت امام (ره) مدام در گوشم تکرار میشد؛
فتح خرمشهر فتح خاك نيست، فتح ارزشهاي اسلامي است.
خرمشهر شهر لالههاي خونين است.
خرمشهر را خدا آزاد كرد.
فتح خرمشهر يك مسئله عادي نيست، بلكه ما فوق طبيعت است.
گوئي دست مبارك علي بن ابيطالب(ع) در روز خندق از آستين پر عظمت لشكريان ما بيرون آمده است.
...
ترغیب شدم تا از نو نگاهی بیاندازم به آثار سینمایی و مجموعههای تلویزیونی تولید شده با محوریت حماسه فتح خرمشهر. در این یادداشت سعی دارم تا شما را هم در این تجربه با خود همراه کنم.
با بلمی به سوی ساحل(1364) اولین اثر حرفهای و جدی مرحوم رسول ملاقلی پور شروع کردم که در این زمینه اولین اثر است. این فیلم اگرچه به لحاظ تکنیکی و ساختاری به پختگی آثار موخرش نمیرسد ولی نقطه آغازی در سینمای دفاع مقدس است که از قضا به موضوع فتح خرمشهرمیپردازد. این اثر اشاره به کارشکنیهای دولت وقت به ریاست ابوالحسن بنی صدر خائن در ارسال نیرو و تجهیزات و تلاشهای خود جوش و ابتکارات رزمندگان اسلام در سیر آزادسازی شهر میپردازد.
کیمیا(1373) فیلمی است که نام آشنای احمدرضا درویش را به ذهن متبادر میکند. وی با تولید سه گانه کیمیا سرزمین خورشید و دوئل نشان داد که قصه خرمشهر جزو دغدغههای ذهنی اوست. درویش در این فیلم با درهم آمیختن عناصری همچون عواطف انسانی و مسائل خانوادگی سعی دارد تا اثرات مخرب اجتماعی ناشی از جنگ و ترکشهای به جا مانده از دوران دفاع مقدس را در بدنه زندگیهای مشترک و درون نهاد خانواده به تصویر بکشد، داستانی که نقطهی آغازش در خرمشهر است.
در سرزمین خورشید(1375) نیز درویش با تشابه قصه و کاراکترها نشان داد که هنوز درگیر همان فضای حاکم بر کیمیاست؛ منتها وجه امتیاز آن نسبت به کار قبلیاش بازی فوق العاده مرحوم خسرو شکیبایی و گلچهره سجادیه است که با بازی حیرتانگیز خود مخاطب را مبهوت تواناییهای خود میکنند.
رویکرد درویش در دوئل(1382) متحول شد، اما نه در محتوا و مضمون، که در غالب و ساختار. پرهزینهترین و عظیمترین پروژه سینمایی دفاع مقدس با سکانسهایی اکشن و نفسگیر مجال چشم بر هم زدن را به مخاطب نمیدهد. جنگ بر سر صندوقی از شمشهای طلا محتوای اصلی فیلم را در بر دارد. درویش نشان داد که توانایی خوبی در قهرمانسازی دارد، البته نمیشود از بازی خارق العاده و کم نظیر پژمان بازغی جوان در نقش جوان اول فیلم که نقش ناجی قبیله را دارد و تاثیر بهسزایی در موفقیت فیلم داشت به راحتی عبور کرد. بازگشت سعید راد به سینمای پس از انقلاب نیز پس از مدتها دوری و ممنوعیت کار در دوران بعد از انقلاب، طیف جدیدی را به مخاطبین ژانر دفاع مقدس افزود.
وقتی صحبت از سینمای دفاع مقدس میشود، نام ابراهیم حاتمیکیا به ذهن هر مخاطب عام و خاصی میآید. جامعهی پساجنگ و بنیان اصلی آن یعنی خانواده همواره مورد توجه خاص ابراهیم در آثار ماندگاری همچون از کرخه تا راین، آژانس شیشهای، بوی پیراهن یوسف، ارتفاع پست، به نام پدر و موج مرده بوده است. مشکلات معیشتی، تقابل و شکاف نسلی و مهاجرت، عناصر اصلی تشکیل دهنده این فیلمها است.
او در مجموعه تلویزیونی خاک سرخ(1379) با رجوع به قضیه محاصره خرمشهر، عواطف و مسائل خانوادگی را این بار در غالب درامی در میانهی محاصره خرمشهر به تصویر میکشد. ایرج که از مجاهدین چپگرای زمان طاغوت است پس از آزادیاش به برکت پیروزی انقلاب اسلامی در جستجوی همسرش لیالی و دخترش لعیا راهی خرمشهر میشود. ورود ایرج به شهر همزمان میشود با محاصرهی خرمشهر توسط ارتش بعث عراق.
لعیا دختر دیگر ایرج، پازل مفقوده دیگری از این ماجراست که با ماشین گل زده و لباس سفید عروسی به همراه همسرش راهی جنوب شده تا دیگر اعضای خانواده را در جشن عروسی خویش سهیم کند. پرداخت خوب شخصیتها و بازیگردانی حبیب رضایی از نقاط برجسته و عالی این مجموعه تلویزیونی است. تودرتویی جذاب و درامی هیجانانگیز که حاتمیکیا آن را در بحبوحه دوران دفاع مقدس و اشغال خرمشهر به زیبایی به تصویر کشیده است.
و اما روز سوم(1385)؛ اثر تحسین برانگیز محمد حسین لطیفی با بازی خیرهکننده حامد بهداد که داستانی متفاوت و بکر در ژانر دفاع مقدس را پیش روی ما میگذارد. عشق سربازی عراقی به دختری ایرانی مضمون اصلی این اثر است. این درام که در وسط محاصره خرمشهر روایت میشود تلاش همه جانبه دوستان رضا؛ غیورمردانی که در شهر جا مانده بودند تا از خاک و میهن دفاع کنند را برای فراری دادن خواهر رفیقشان به تصویر میکشد. ماجرا از این قرار است که رضا به ناچار مجبور میشود تا خواهرش سمیره را که پایش آسیب دیده در حیات خانه شان دفن کند تا در فرصتی مناسب او را از شهر اشغال شده فراری دهد. در این میان فواد، همکار سابق سمیره در آموزش و پرورش، اکنون در لباس افسری ارتش بعث عراق در جستجوی عشق گمشدهاش به خرمشهر بازگشته است.
تعقیب و گریزی نفس گیر و دلهره آور میان رضا و دوستانش که در صدد فراری دادن سمیره هستند و فواد به همراهی لشکر بعث عراق شکل میگیرد. در سکانس پایانی فیلم، آزادی و شرافت در تقابل با عشق دنیایی با تیر خلاص سمیره به فواد، غلبه میکند.
در چشم باد(1388) مجموعه تلویزیونی تاریخی- حماسی؛ راوی قصهی جسم پر از زخم و دشنهی ایران است. مسعود جعفری جوزانی در پروژهای عظیم و پردردسر از ورای روایت زندگی اعضای خانوادهای با فامیل نمادین «ایران»، تاریخ این سرزمین را از نهضت جنگل تا آزادسازی خرمشهر به قاب تصویر کشیده است. بیژن ایرانی که در جریان قیام خلبانان پادگان قلعهمرغی علیه انفعال ارتش رضاخانی در برابر هجوم نیروهای متفقین مجبور شده به زندگی پنهانی روی آورد، با خیال اینکه همسرش لیلی توسط نیروهای ارتش سرخ در ایران اعدام شده به آن طرف دنیا میگریزد. بی خبر از اینکه عشق قدیمیاش زنده است و فرزندی از او نیز به یادگار دارد. باز هم کانون خانواده انگیزهای میشود تا نقش اول فیلم در جستجوی همسر و فرزندش راهی وطن شود. ورود بیژن به ایران مصادف است با آغاز جنگ تحمیلی و تصرف خرمشهر، او پس از یافتن همسرش لیلی در مییابد که فرزندشان راهی جبهههای نبرد شده است. در انتهای قصه، بیژن و پسرش به هم میرسند و سکانسی دراماتیک؛ در میانهی شادی رزمندگان در کنار مسجد جامع خرمشهر اصابت ترکش خمپاره در لحظه وصال یعقوب و یوسف و شهادت فرزند در آغوش پدر، پایان بخش این قاب ماندگار تلویزیونی است.
مینو(1397)؛ باز هم پای عشق به ماجرای محاصره خرمشهر باز میشود. قصهای جذاب از مثلث عشقی میان جوانی خرمشهری، دختر داییاش و یک جاسوس عراقی؛ در جریان حمله لشکر رژیم بعث عراق به خرمشهر و کشمکشهای سمپاتیک و احساسی در بحبوحه محاصره خرمشهر را به تصویر کشیده است.
اثری بیادعا با بهرهگیری از بازیگران جوانی چون عباس غزالی، مهدیه نساج، سلمان فرخنده و شیوا ابراهیمی اگر چه در نهایت به تولید اثری قابل قبول منجر شده است ولی از منظر محتوا و ساختار نمره متوسطی را از آن خود میکند.
میدانم؛ هم خودم را خسته کردم و هم شما را خسته کردهام. تمامی این آثار را از منظر تکنیکی و محتوایی بررسی کردیم. تعدادی از آنها در اوج بودند و معدودی متوسط و بعضی هم در فرود. ولی من به مقصودم نرسیدم. به قول حضرت مولانا؛
هفت شهر عشق را عطار گشت
ماهنوز اندر خم یک کوچهایم
شاید بتوان در آثار آوینی و یا تصاویر به جا مانده از فرماندهان شهید فاتح خرمشهر رشتههایی از این حلقه مفقوده را بیابیم. آری؛ به قول آوینی «نام خرمشهر شایسته آن خطهای است كه جوانانش مبعوث شدند تا حقیقت متعالی وجود انسان را ظاهر كنند. خرمشهر دروازهای در زمین دارد و دروازهای دیگر در آسمان. زمین عرصهظهور یك حقیقت آسمانی است و جنگ بر پا شده بود تا آن حقیقت ظهور یابد.»
درست است؛ حلقه مفقوده مضامین آثاری که در حوزه دفاع مقدس با محوریت محاصره و فتح خرمشهر، دست غیب و امداد الهی و نقش اصلی آن در آزادسازی خونین شهر است. اخلاص، تقوا و مجاهدت سربازان دلیر اسلام که با دستهای خالی در برابر لشکر تا بن دندان مسلح رژیم بعث عراق ایستادگی کردند، دست نصرت الهی را به وسط معرکه کشاند و شهید احمد کاظمی در وسط معرکه فتح خرمشهر در پای بیسیم به فرماندهاش این چنین گفت: ... خرمشهر رو خدا آزادش کرد...
شاید وجهی دیگر از جهاد تبیین تلاش برای بازخوانی دوباره وقایع باشد، این بار باید جنگ سخت مدافعان خرمشهر را نه برای خاک و ناموس و... بلکه برای چیزی فرای این معانی توصیف کرد، معنایی که تمام ارزشها را همچون دفاع از خاک و ناموس در خود مستتر دارد.
این وطن، مصر و عراق و شام نیست
این وطن، شهریست کان را نام نیست
باب جهاد تبیین و جای خالی مضامین و معارفی که موجب نزول امدادهای الهی در دوران دفاع مقدس شد، به شدت در سینمای ایران حس میشود، هرچند که ساخت چنین آثاری هنرمندانی را میطلبد که خود شهودی اینچنین داشته باشند. لذا این کمبود حضور جدی فیلمسازان کهنهکار و نیز جوان انقلابی را میطلبد تا با تبیین صحیح و هنرمندانه این معارف عظیم در قاب هنر هفتم حق مطلب را در حوزه سینمای دفاع مقدس ادا کنند.
محمد مهدی رجبی