نبرد خرمشهر؛ یک دفاع انقلابی
رابرت ام.سیتینو تحلیلگر و نویسنده مشهور نظامی و مورخ موزه جنگ جهانی دوم آمریکاست است که از طرف مجله «گفتار تاریخ» (Historically Speaking) به عنوان «یکی از بهترین مورخان نظامی حال حاضر دنیا» لقب گرفته است. آنچه میخوانید ترجمه بخشی از تحلیل مفصل وی در سایت هیستوری نت پیرامون جنگ ایران و عراق و نبرد خرمشهر است.
نیروهای نظامی صدام حسین در سپتامبر 1980 به ایران حمله کردند. دیکتاتور عراق ظاهراً فکر میکرد که هرج و مرج انقلاب ایران که دو سال قبل محمدرضا پهلوی را سرنگون کرده بود، تهران را از دفاع بیشتر باز میدارد. با این حال، حتی یک مطالعه گذرا از تاریخ - به ویژه انقلاب فرانسه یا روسیه - واقعیت دیگری را نشان میدهد، نیروهای مسلح انقلابی در اغلب جنگها پس از انقلابها نمایش بسیار خوبی از خود ارائه میدهند!
حقیقتا نمیتوان گفت که صدام به دنبال درهم شکستن کل ارتش ایران یا فتح ایران بود. او اهداف محدودی داشت و یک حمله سریع برای تصرف نواحی و شهرهای مرزی مورد مناقشه را در ذهن میپروراند؛ خرمشهر، آبادان، اهواز و دزفول، و به ویژه شط العرب، محل تلاقی دو رودخانه بزرگ دجله و فرات.
صدام جنگ را با یک حمله هوایی پیشدستانه به سبک اسرائیل به فرودگاههای ایران آغاز کرد و روز بعد نیز دست به یک یورش زمینی زد. نتیجه اولی (حمله هوایی) کاملا نا امیدکننده بود، ضعف خلبانان، هواپیمای درجه دو شوروی و هدفگذاریهای نامنظم از عوامل آن بودند. اما نبرد زمینی با رضایت بیشتری آغاز شد. صدام در عملیات اولیه نیمی از لشکرهای 12 گانه ارتش عراق را به کار گرفت. تلاش اصلی در جنوب بود و سه لشکر زرهی و یک لشکر مکانیزه به استان خوزستان حمله کردند. از این چهار لشکر، دو لشکر زرهی به سمت دزفول و اهواز حرکت کردند، در حالی که در جنوب، لشکر سوم زرهی و لشکر مکانیزه با پشتیبانی نیروهای ویژه، به سمت خرمشهر و آبادان حرکت کردند و قلب صنعت نفت ایران را مورد حمله قرار دادند.
ارتش ایران برای دفع این حملات به سختی تحت فشار بود. همانند ارتش سرخ در اواسط دهه 1930، به تازگی متحمل یک پاکسازی ایدئولوژیک به دست انقلابیون شده بود. بیش از یک سوم از افسران درجه میدانی ارتش از دست رفته بودند - دستگیر، زندانی، تبعید یا کشته شده بودند. بخشی از نظامیان نیز خود ارتش را ترک کرده بودند. از نیروهای باقیمانده نیز به دلیل عدم وجود فرماندهان کارآمد، کار چندانی بر نمیآمد. بنابراین ایران دست به تشکیل یک نیروی شبه نظامی جدید به نام پاسداران (معروف به سپاه پاسداران) زد، اگرچه تجهیزات آن بسیار کم بود و اغلب واحدها تنها به سلاحهای سبک و کوکتل مولوتف مسلح بودند.
علیرغم مزیت آشکاری که لشکرهای متمرکز عراقی در مقابل نیروهای پراکنده مقابل خود داشتند، حملات اولیه صدام تنها پس از چند مایل در داخل ایران متوقف شد. تاکتیکهای ارتش عراق بر حملات پیاده نظام با پشتیبانی آتش انبوه توپخانه تأکید داشت، اما نتیجه این همکاری زرهی و پیاده نظام بسیار بد بود. اگرچه عراقیها به هر چهار شهر هدف (خرمشهر، آبادان، اهواز و دزفول) رسیدند، اما در اولین هجوم نتوانستند هیچ یک از آنها را بگیرند و بیشتر خوزستان همچنان در دست ایران باقی ماند.
خرمشهر صحنه نبردهای شدیدی بود. یک لشکر زرهی عراقی در روزهای اول تهاجم به حومه شهر رسید، سپس توقف کرد تا توپخانه خود را ببندد. هنگامی که سرانجام در 30 سپتامبر وارد شهر شد، به یک جهنم برخورد کرد، نیروهای مدافع ایرانی، پاسداران و جمعیتی برانگیخته با شور انقلابی کامل، مسلح به کوکتل مولوتف و راکت انداز، همگی آماده شهادت که حاضر بودند شهر خود را ویران کنند تا اینکه به دست مهاجمان بیفتد. برای واحدهای عراقی که انتظار یک اشغال را سریع داشتند، خرمشهر به زودی به خونین شهر تبدیل شد. تا اوایل نوامبر که عراقیها شهر را امن اعلام کردند، این جنگ حدود 13000 تلفات داشت.
از نظر مادی، جنگ خیابانی در خرمشهر نیز بیش از 100 تانک برای عراق هزینه داشت و از دست دادن آنها، حرکت عراقیها در شهر نفتی بسیار بزرگتر آبادان را برای دو هفته حساس متوقف کرد. در واقع علیرغم اینکه که ایرانیان خرمشهر را از دست دادند، اما مبارزه قهرمانانه برای «شهر خون» بقای انقلاب آنان را تضمین کرد.
در مرحله دوم جنگ، ایران حملات شدیدی را برای بیرون راندن متجاوزان عراقی از کشور آغاز کرد. در آن زمان نیروهای ایرانی با اعتماد به نفس جدیدی به میدان میآمدند، زیرا افسران نظامی و مدافعان غیر نظامی به طور یکسان خود را با سختیهای میدان نبرد وفق داده بودند. عملیات ثامن الائمه(ع) در سال 1360 نمونه خوبی از این موفقیتها بود.
در سال 1361 در عملیات بیت المقدس، موج انسانی نیروهای ایران به خرمشهر رسید، نیروهای مدافع عراقی را در هم کوبید و ظرف 48 ساعت شهر را تصرف کرد. دو تیپ ارتش عراق به همراه سه تیپ ارتش مردمی (شبه نظامیان حزب بعث) به طور کامل تسلیم شدند. ایرانیها نزدیک به 20 هزار اسیر گرفتند. همانند دزفول و شوش، پاسداران ایرانی تلفات سنگینی را در برابر تانکها و توپخانههای عراقی متحمل شدند، اما همچنان ایستادگی کردند و تعقیب آنها عراقیها را از مرزها در آن بخشها عقب راند. پس از این شکست صدام کلیه فرماندهان مسئول را اعدام کرد و این نقطه بسیار تاریکی در جنگ برای عراق بود.
نویسنده: Robert M. Citino
مترجم: مجتبی یوسفی
منبع: www.historynet.com