اولین سنگرهای دفاع
با شروع رسمی جنگ و تجاوز عراق به خاک کشور ما در ۳۱ شهریور سال ۵۹ در همه مناطق ایران اسلامی و به ویژه استانهای درگیر مستقیم در جنگ، شرایط فوقالعاده و خاص بود. عراق جنگ تمام عیار تانک در برابر تن را شروع کرده بود و به جنگ شهرها و مردم بیدفاع و بیپناه آمد و همه چیز را در سر راه خود ویران میکرد.
استانهای ایلام، خوزستان، کرمانشاه، کردستان و آذربایجان به علت همجواری مرزی با عراق مورد تهاجم و حمله گسترده دشمن قرار گرفتند، هرچند در آن روزها تمام کشور در حالت جنگی قرار داشت. به همین مناسبت مروری داشتهایم بر اولین سنگرهای شهری دفاع مقدس.
قصرِ شیرین
شهرستان مرزی قصرشیرین در غربیترین نقطه ایران اسلامی، نقطه شروع و پایان جنگی هشت ساله است. مردمان باصلابت و همیشه پایدار و مقاوم قصرشیرین با لبیک به فرمان امام راحل بیش از ۶۸۰ شهید تقدیم کردهاند. در حمله دشمن بعثی، شهر مرزی خسروی زیرآتش سنگین دشمن بعثی قرار گرفت و مرزنشینان غیور قصرشیرین جوانمردانه در برابر حملات زمینی و هوایی دشمن ایستادند، اما شدت حملهها تا جایی پیش رفت که مردم به اجبار نفت شهر را در ۳۱ مرداد ۵۹ تخلیه و ناچار به ترک این منطقه شدند. در مدت ۲ سال اشغال قصرشیرین توسط رژیم بعث، ساختمان مسجد مهدیه تنها نقطهای بود که از این شهرستان مرزی در حملات وحشیانه وحشتیصفتان بعثی در امان ماند، گرچه پیکر این تنها یادگار روزهای جنگ نیز زخمی و پر از ترکش بود و با همت دلیرمردان سپاه اسلام در سال ۶۱ از لوث وجود دشمن پاک و به آغوش میهن اسلامی بازگشت.
نفت شهر و سومار
تيمسار فلاحي، فرمانده وقت نيروي زميني ارتش در گزارشي، تصرف نفتشهر را اينگونه توضيح داده است: «تجاوزات مقدماتي عراق از اوايل سال ۵۹ از اين مناطق آغاز شد؛ ابتدا نيروهاي مرزي و بهتدريج نيروهاي منظم ارتش عراق در منطقه مرزي ايران و قصرشيرين، اقدامات خصمانهاي عليه مرزداران جمهوري اسلامي ايران شروع کردند و به مرور زمان عمليات تجاوزکارانه خود را توسعه دادند تا جايي که ۱۱ ارديبهشت، منطقه مرزي قصرشيرين- نفتشهر و سپس در ۱۱ خرداد پاسگاه مرزي غرب مهران مورد تجاوز آشکار ارتش بعث عراق قرار گرفت.» آنطور که اين فرمانده جنگ ميگويد، پس از ۲۲ شهريور ۵۹ کمکم مناطق به اشغال درآمد و از روز اول مهر ۵۹، تهاجم متجاوزان وسعت يافت. روز اول نبرد در منطقه عملياتي کرمانشاه در حالي به پايان رسيد که نفتشهر در محاصره افتاد و اطراف قصرشيرين در دسترس دشمن قرار گرفت. بر اثر محاصره و آتش شديد دشمن، تلفات سنگين به مدافعان نفتشهر وارد شد و نيروهاي دشمن از جوانب مختلف به طرف نفتشهر به حرکت درآمدند.
گیلانغرب
شهرستان گيلانغرب هرچند فاقد نقطه صفر مرزي بوده ولي به دليل واقع شدن در نزديك نوار مرزي، موقعيت ويژه و حساسي داشته و از مناطق استراتژيك استان كرمانشاه به شمارمي رود. پس از آغاز جنگ و اشغال قصرشيرين توسط نيروهاي عراقي و پيشروي آنها به طرف گيلانغرب، در چهارم مهر ماه 59 ارتش بعث پس از اشغال 32 روستاي دهستان حومه در محور جاده قصرشيرين در آستانه ورود به شهر گيلانغرب بود كه با مقاومت به ياد ماندني مردم اين شهر مواجه شد.
مردان و زنان سلحشور گيلانغرب به همراه تعدادي از نيروهاي رزمنده و با حمايت و پشتيباني خلبان شهيد شيرودي در نبردي نابرابر آنچنان درسي به متجاوزين دادند كه فكر اشغال گيلانغرب براي هميشه از ذهن آنها پاك شد.
استفاده از كمترين ابزار جنگي گرم و سرد اعم از تفنگ شكاري، تبر و تيشه و چوب و رهاسازي آب در مزارع كشاورزي براي توقف ابزارهاي جنگي دشمن از جمله اقدامات تدافعي مردم قهرمان ديار گيلانغرب بود كه دشمن را تا 10 كيلومتري اين شهر به عقب راند و منطقه عمومي گورسفيد را تبديل به كانون درگيريها و مقاومت نمود.
ايثار، شجاعت و پايداري و استقامت مردم اين خطه در مقابل تهاجم وحشيانه دشمن بركسي پوشيده نيست. مقاومت دليرانه مردم اين ديار در جلوگيري از اشغال شهر به دست نيروهاي متجاوز بعثي عراق، تقديم 750 شهيد والامقام، بيش از دو هزار و 500 جانباز، 133 آزاده سرافراز و هزاران رزمنده با تشكيل تيپ مستقل مسلم بن عقيل(ع) از بين جوانان غيور اين ديار گواه اين مدعاست که به پاس اين از خودگذشتگي و مقاومت، عنوان دومين شهر مقاوم كشور را از لسان مقام معظم رهبري كسب كردند.
مهران
ارتش عراق در هجوم سراسری لشكر 2 پیاده كوهستان از سپاه دوم را مامور تصرف مهران كرد تا از چهار محور برای اشغال منطقه عمومی مهران وارد عمل شود و در نهایت در روز 2/7/1359 مهران را تصرف كردند. پس از فتح خرمشهر، قوای عراق در حالی كه مهران را تخریب كرده بودند، از این شهر عقب نشستند. لیكن بخشی از حومه مهران را در اشغال نگه داشتند كه از آنجا شهر را در زیر دید خود داشتند. درعملیات والفجر 3 در مرداد 1362، مهران و بیشتر ارتفاعات تحت اشغال آن آزاد شد. اما بار دیگر ارتش عراق طی حملات موسوم به «استراتژی دفاع متحرك» مهران را در اردیبهشت 1365 اشغال كرد كه در تیر ماه همان سال طی عملیات كربلای 1 دوباره آزاد گردید. در سال پایانی جنگ نیز مهران دو بار هدف هجوم و اشغال منافقین و ارتش عراق قرار گرفت كه هر دو بار با تلاش نیروهای بسیج عشایری و رزمندگان آزاد شد.
بستان
شهر بستان مرکز یکی از بخشهای شهرستان دشت آزادگان، در غرب منطقه عمومی اهواز قرار دارد. ارتش عراق در آغاز جنگ تحمیلی، تهاجم خود را متوجه این منطقه کرد و بعد از تلاش بسیار آن را اشغال کرد. مزدوران بعثی صدام در مدتی که در این شهر غاصبانه به زندگی ننگین خود ادامه میدادند تا آنجا که در توانشان بوده است منازل مسکونی و مغازههای مردم را غارت کرده و حتی به مساجد نیز خسارتهای زیادی وارد کردهاند، به طوری که اکثراً تخریب و منهدم شدهاند. رزمندگان اسلام با ورود پرشکوه و پرصلابتشان به بستان به متجاوزین فهماندند وجب به وجب خاک میهن اسلامی را از متجاوزین پس میگیرند و آن را به گورستان ارتش کفر مبدل خواهند ساخت.
سوسنگرد
مهمترین محور هجوم دشمن بعثی در خوزستان محور میانی یعنی مسیر چزابه ــ بستان ــ حمیدیه با هدف تصرف اهواز بهعنوان مرکز خوزستان بود، لذا در هفته اول تجاوز دشمن به کشورمان، شهر سوسنگرد اولین شهری بود که به اشغال درآمد. اما با گذشت 3 روز با پایمردی و دلاوریهای رزمندگان سلحشور اسلام مرکب از عزیزان بسیجی و سپاهی خوزستان تحت فرماندهی شهید علی غیور اصلی و واحدهای هوانیروز ارتش از اشغال دشمن خارج گردید. ارتش عراق در 23 آبان ماه 1359 با بهکارگیری یگانهای قدرتمند و تازهنفس زرهی مجدداً برای تصرف این شهر که مهمترین محور برای رسیدن به اهواز و اشغال خوزستان بود، تهاجم نمود و در پناه تعلل و کارشکنی بنیصدر خائن در اعزام نیروهای کمکی، موفق به گرفتن بخش عمده شهر و محاصره آن گردید. اما با تدبیر و فرمان حضرت امام خمینی(ره) مبنی بر اینکه «سوسنگرد تا فردا بایستی آزاد شود» و مدیریت و نقش بیبدیل مقام معظم رهبری و رشادتهای بینظیر شهید بزرگوار دکتر چمران، رزمندگان اسلام متشکل از سپاهیان دلاور، بسیجیان دریادل، ارتشیان سلحشور، جهادگران بیسنگر، دلاورمردان جنگهای نامنظم و عشایر غیور عربزبان، در صبحگاه بیست و ششم آبان ماه 1359 (هشتم محرم) عملیات آزادسازی مناطق اشغالی را آغاز و با مقاومت و پایمردی باشکوه رزمندگان محصور داخل شهر توانستند، دشمن تا بن دنـدان مســلح را به عقب رانده فاتحــــانه وارد شهر شوند. بدینگونه شهر سوسنــگرد، به «شهر عاشقان شهادت» اشتهار یافت. در این واقعه مسجد جامع بهعنوان مرکز ثقل مقاومت رزمندگان محصور در شهر نقش مهمی را ایفا کرده است.
خرمشهر
پس از حملهی رسمی عراق از سمت غرب خرمشهر، پاسداران حاضر در شهر با حداقل امکانات و تسلیحات و تنها به اتکای ایمان و توان نیروی انسانی اندک- 150 پاسدار و حدود 500 رزمندهی مردمی- و همراهی گردان 151 دژ خرمشهر، در مقابل تیپ 33 نیروی مخصوص و تیپ 26 زرهی از لشکر 5 مکانیزه جانانه مقاومت کردند. این رشادتها با حضور پاسداران انقلاب و تکاوران نیروی دریایی ارتش به فرماندهی امیرشجاع و دلاور ارتش ناخدا هوشنگ صمدی و هدایت برخی روحانیون شجاع به یک حماسهی ماندگار در تاریخ دفاع مقدس تبدیل شد.
اما از آنجا که اشغال خرمشهر برای صدام و ارتش بعث بسیار مهمّ بود و با گرفتن این شهر بندری بخش مهمی از اروندرود را بهتصرّف کامل خود درمیآورد، فشار برای تسخیر شهر خرمشهر هرروز شدیدتر میشد. از آنطرف برای مردم و مدافعان شهر نیز این مسئله جنبهی حیثیتی داشت و به همین خاطر با تمام توان خود در مقابل متجاوزان بعثی مقاومت میکردند.
اوج مقاومت نیرویهای مدافع شهر در روز 24 مهر 1359 صورت گرفت و بعثیها خود را به اطراف مسجد جامع خرمشهر رساندند و امکان استفاده از آن را بهعنوان عقبهی مدافعان شهر از بین بردند.
از صبح 25 مهر نبرد تنبهتن و خیابانی در جادهی کمربندی، کوی طالقانی و بندر ادامه یافت و در روز بعد درگیریها به پشت ایستگاه راهآهن و کشتارگاه کشیده شد و از روز 27/7/59 فشار نیروهای مهاجم برای تصرّف شهر شدیدتر شد. بهدلیل کاهش مدافعان و خستگی و فشار روحی و جسمی که بر افراد باقیمانده مستولی شده بود، دشمن از محور کمربندی بهسمت خیابانهای آرش و عشایر پیشروی کرد و روز بعد مسجد جامع خرمشهر که پایگاه اصلی مدافعان شهر بود، زیر آتش متمرکز خمپارههای عراقی قرار گرفت و تعداد زیادی از رزمندگان شهید و مجروح شدند. سرانجام با درهم شکستهشدن مقاومت مدافعان در غرب خرمشهر، نیروهای صدام در روز 4 آبان 1359 وارد شهر شدند و با غارت اموال و دارایی مردم با 300 تن T. N. T خانههای مسکونی و اماکن دولتی را تخریب کردند تا استحکامات خود را در شهر تقویت نمایند.
عراقیها بخش اصلی شهر را در شمال رود کارون تصرّف کرده بودند ولی کرانهی جنوبی آن همچنان تحت کنترل رزمندگان ایرانی قرار داشت و مدافعان با منفجرکردن تنها پل موجود روی رود کارون مانع از پیشروی نیروهای بعث بهسمت آبادان شدند. البته صدام برای تصرّف شهر خرمشهر یک گردان نیروی کماندویی در نظر گرفته بود اما در نهایت بهسبب مقاومت جانانهی مردم و مدافعان مجبور شد برای تصرّف این شهر 2 لشکر را بهکار گیرد.