سیاست چینی در جنگ
بررسی نقش کشور چین در جنگ ایران و عراق و ارتباطاتی که آن کشور با دولتهای ایران و عراق در آن دوره داشت، میتواند پاسخگوی برخی از سوالات و ابهامات درباره روابط کشورمان با دولت چین و آینده آن باشد.
الگوی روابط خارجی چین از سال 1971 مبتنی بر ارتقا الگوهای عملگرایانه بوده است. این موضوع بدان مفهوم است که هرگونه سیاست ایدئولوژیک چه تاثیری بر قابلیت استراتژیک چین میگذارد و چینیها این الگو را در طول جنگ ایران – عراق به کار بردند.
بنابراین هدف اصلی چین در همکاریهای استراتژیک با ایران و عراق را میتوان حفظ موجودیت سیاسی و امنیتی در وضعیت ناپایدار منطقهای دانست. چینیها برای همکاری از گزینه فروش تسلیحات استفاده کردند. آنها در رفتار سیاسی خود بر این موضوع تاکید داشتند که بدون بهرهگیری از توان تکنولوژیک و تبدیل آن به قدرت استراتژیک نمیتوانند در بحرانهای منطقهای تاثیر بگذارند.
موضع چینیها این بود که فروش تسلیحات به منزله حمایت همهجانبه محسوب نمیشود، بلکه باید تسلیحات را ابزاری در جهت کنترل غیرمستقیم محیط مناقشه تلقی کرد؛ از این رو چین به دو کشور ایران و عراق سلاح فروخت. به طوری که طبق آمار، بیشترین خرید تسلیحاتی ایران در دوره جنگ از چین بود. عراق نیز 10 درصد قراردادهای تسلیحاتیاش با چین بود.
البته باید توجه داشت که چینیها در همکاری و مشارکت با ایران و عراق انگیزههای متفاوتی داشتند. انگیزه اول آنها کسب منافع اقتصادی و انگیزه دومشان حذف مربوط به تامین منابع استراتژیک بود؛ به گونهای که ایران و عراق، تحت تاثیر سیاستهای منطقهای و بینالمللی چین قرار گیرند.
** توازنگرایی در سیاست چینی
چینیها در مورد مسائل سیاسی جنگ ایران و عراق کمتر نقش داشتند؛ چراکه از نقش سیاسی و امنیتی ابرقدرتها در کنترل و مدیریت بحران ناشی از آن واقف بودند. ضمن اینکه وقتی قدرتهای بزرگ از مدیریت بحرانهای منطقهای بهره میگیرند، در آن وضعیت امکان اتخاذ سیاستهای یکجانبه چینیها در جنگ ایران و عراق بسیار محدود خواهد بود.
همچنین شاخصهای منافع چین در منطقه خلیج فارس به گونهای شکل گرفته بود که حمایت همهجانبه از بازیگران منطقهای را با روح همکاریگرایی جمعی و فراگیر مغایر دانسته و آن را در جهت افزایش بحران میدانست. چینیها برای تداوم ایفای نقش منطقهای نیازمند وضعیتی بودند که امکان همکاری متوازن را با طرفین دیگر ممکن سازد. بنابراین چینیها در رفتار سیاسی خود در محیطهایی همانند خاورمیانه و خلیج فارس از الگوی توازنگرا بهره بردند.
توازنگرایی در نگرش چینیها و در دوران جنگ ایران و عراق در دو سطح رفتاری قابل تشخیص است. از یکسو به توازنگرایی ساختاری و در چارچوب نظام بینالملل مبادرت کردند و از طرف دیگر ترجیح دادند که از توازن منطقهای در روابط کشورهای درگیر در جنگ بهرهمند شوند. این امر را میتوان نمادی از مدیریت بحران یکجانبه و غیرمستقیم دانست.
توازنگرایی چین نشانههای منطقهای و بینالمللی داشت. به طور کلی میتوان به این نتیجه رسید که تولید قدرت چین بدون توجه به نشانههای موازنهگرایی حاصل نخواهد شد. این امر به گونه مرحلهای و در اقدامات تاکتیکی معنا مییابد. هرگاه موازنهگرایی در روابط استراتژیک چین ایجاد شود، به مفهوم آن است که برای ایجاد تعادل در حوزه منطقهای و بینالمللی تلاش میکند.
مواضع چین در جنگ ایران و عراق تحت تاثیر ویژگیهای ساختاری نظام بینالملل قرار داشت و از همان الگو در فضای منطقهای و بحرانهای آن نیز بهره گرفت. انگیزه همکاری چین با کشورهای ایران و عراق نیز براساس توازنگرایی منطقهای و بینالمللی قرار داشت. فروش تسلیحات به ایران و عراق و همچنین همکاریهای لجستیک با چنین کشورهایی را میتوان براساس تحقق اهداف موازنهگرا دانست.
** فروش تسلیحات به ایران و عراق
الگوی فروش تسلیحات چین به ایران و عراق بر مبنای توازن بود؛ در حالی که کشورهای اروپای غربی، شوروی و آمریکا در طول جنگ تحمیلی از سیاستهای متمایل به عراق حمایت و از الگوی تبعیض تسلیحاتی استفاده کردند.
انگیزه چین از برقراری روابط نظامی با ایران در دوران جنگ بسیار متنوع و پیچیده بود. این موضوع صرفاً مبتنی بر ملاحظات تجاری نبود. هرگونه همکاری نظامی، انعکاس جلوههایی از منافع صریح سیاسی و استراتژیک چین بود. فروش تسلیحات و برقراری روابط نظامی چین و ایران نه تنها امکان دستیابی به پروژههای مربوط به سرمایهگذاری چین در حوزه منابع انرژی ایران را افزایش داد، بلکه امنیت انرژی چین برای سالهای طولانیتری را تضمین کرد.
نیاز چین به تامین ارز خارجی برای ارتقای قابلیتهای تکنولوژیک را میتوان یکی دیگر از انگیزههای این کشور برای برقراری روابط نظامی و تسلیحاتی با ایران و عراق دانست. یک نهاد پژوهشی کنگره آمریکا اعلام کرد که پکن در طول سالهای 1980 تا 1982 به میزان 2.8 میلیارد دلار و در طی دهه 1980 بالغ بر 10 میلیارد دلار به دو کشور تسلیحات فروخت.
فروش تسلیحاتی چین به عراق نیز مبتنی بر سیاستهای موازنه منطقهای در خلیج فارس انجام گرفت. در حالی که فروش تسلیحات به ایران براساس موازنهگرایی در ساختار بینالمللی بود. در وضعیتی که ایران در فضای محدودیت نظامی و تحریم تسلیحاتی قرار داشت، چینیها ضمن استفاده از کارت ایران درصدد برآمدند تا موقعیت منطقهای آمریکا را محدود کنند و از این طریق به موازنه فراگیرتری با دیگر قدرتهای بزرگ در سطح بینالمللی دست یابند.
از این رو چینیها برای افزایش قدرت چانهزنی خود با آمریکا بر سر تایوان، داشتن روابط نظامی با تهران را لازم و ضروری میدیدند. هرگاه آمریکاییها حمایت ویژهای از تایوان کردند، چین به اقدامات واکنشی مبتنی بر فروش تسلیحات به کشورهای منطقهای پرداخت. به طور مثال، چینیها برای افزایش قدرت چانهزنی با آمریکا و براساس سیاست موازنه ساختاری و بینالمللی، روابط نظامی و تسلیحاتی را با تهران لازم و اجتنابناپذیر دانستند. وقتی که اعلام شد آمریکا جنگندههای اف-16 به تایوان فروخته است، چینیها آمادگی خود را برای فروش موشکهای ام – 11 به ایران را در دستور کار قرار داد.
بنابراین محدودیتهای تسلیحاتی ایران در فضای بینالمللی فرصتی برای چینیها به وجود آورد تا به اهداف استراتژیک خود براساس موازنه منطقهای و بینالمللی دست یابد. البته اگرچه چین و آمریکا در بعضی حوزهها رقیب یکدیگر به حساب میآمدند، اما در برخی حوزههای دیگر شریک هم بودند. برای مثال چین و آمریکا خود را در مدیریت امور جهان مسئول میدانستند و همکاری آنها در خصوص مناطق بحرانی یک ضرورت استراتژیک به حساب میآمد.
** تسلیحاتی که ایران از چین خرید
بسیاری از تجهیزات و تسلیحات ایران را که میتوانست بر فضای جنگ تاثیر بگذارد، چین تهیه کرد. چینیها مبادرت به فروش تانکهای مدل تی 59، موشکهای تاو 130 و 122 میلیمتری، موشکهای زمین به هوای A-1، موشکهای زمین به هوای اچ وای 5، جنگندههای اف 7 و سیستمهای موشکی زمین به هوا مدل سام و موشکهای زمین به زمین مدل کرم ابریشم به ایران کردند.
محسن رفیقدوست وزیر وقت سپاه درباره خریدهای تسلیحاتی از کشور چین میگوید: «کشورهای دیگر معمولاً نمیتوانستند حجمی را که ما میخواستیم بدهند تا اینکه به چین رفتم و با بالاتریهای چین حتی با خود دنگ شیاپینگ رهبر وقت چین ملاقات کردم. بعد آقای وحید که مامور خرید تسلیحات بود، با چینیها وارد مذاکره شد. من در مورد چین بسته عمل میکردم. حتی به سفارتخانهمان هم مراجعه نمیکردم... البته از وقتی بروجردی آمد من در سفارت یک اتاق گرفتم و یک نماینده به عنوان وابسته گذاشتم و دیگر چین بازار اصلی خرید مهمات و اسلحه ما شد.»
وی در ادامه در خصوص اقلام و تسلیحاتی که از چین خریداری شد، بیان میکند: «چین تحریم بود، اما چندان توجه نکرد. معاملات کلان داشتیم و توپ ضدهواییی، موشکهای مختلف زمین به زمین، زمین به هوا، ساحل به دریا و مهمات در حجم بالا میخریدیم.» رفیقدوست همچنین عنوان میکند که در جریان جنگ نفتکشها در اردیبهشت سال 1366 موشکهای ساحل به دریای ما که در سواحلمان به خصوص در بندرعباس و بندرهای دیگر مستقر بودند، بیشتر چینی بودند.
بنابر گزارشهای منتشر شده چین از سال 1980 تا 1987 به میزان 1.8 میلیارد دلار به ایران سلاح صادر کرد. البته چین در حالی که روابط گستردهای با ایران داشت، به عراق نیز سلاح صادر میکرد. چنانکه در همین بازه زمانی 3.9 میلیارد دلار سلاح به عراق ارسال کرد.
نزار عبدالکریم الخزرجی رئیس ستاد مشترک ارتش عراق در جنگ گفته است که ما خرید سلاح از چین را هم شروع کردیم. وفیق السامرایی نیز در کتاب «ویرانی دروازههای شرقی» اظهار داشته است که تعداد زیادی از تانکهای تی 55 ساخت چین که معادل بهبودیافته تانک تی 55 شوروی است نیز خریداری شد.