فرهنگ مقاومت توسط مردم ایجاد میشود نه قانونگذار
امیر محمدخانی با تأکید بر اینکه به گواه تاریخ، ایران کشوری متجاوز نبوده است و مردم ایران در برابر استکبار ایستادگی کردهاند، چرا که ظلمستیزی و آزادیخواهی در سایه مقاومت شکل میگیرد، تصریح کرد: این دو مؤلفه مهم را نباید از خاطر دور داشت که فرهنگ مقاومت توسط مردم ایجاد میشود نه قانونگذار و بهای حفظ «استقلال»، استمرار انقلاب و مقاومت است.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس،امیر محمدخانی؛ معاونت موزه داری موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به بهانه هفته دفاع مقدس گفتگوی ویژه ای داشته است. گفتوگویی که در آن سابقه دفاع در طول تاریخ، نقش مردم در تحقق مؤلفه مقاومت؛ استناد به قرآن و پیامبران الهی با محور شکلگیری تمدن نوین جهانی به عنوان مسیر وعده داده شده سعادت بشر؛ چرایی بدل شدن انقلاب اسلامی ایران به سمبلی برای دفاع از مظلوم؛ حق طلبی و مقاومت در برابر استکبار به عنوان محورهای کلان این گفتوگوی ویژه مورد بحث قرار گرفت. ماحصل این گپوگفت صریح و بیپرده در ادامه از خاطرتان میگذرد.
ایکنا- جناب محمدخانی؛ آغاز گفتوگو را بر تعبیر و جانمایی کلیدواژهای به نام «مقاومت» قرار دهیم. کلیدواژهای که در تمامی فرهنگها؛ عمل، فعل و کنشی تایید شده خاصه در برابر ظلم و جور است. اما واژه مقاومت در فرهنگ تاریخ معاصر ایران به ویژه بعد از پیروزی انقلاب چنان ابعاد متفاوتی به خود گرفت که تجلی آن را در سالهای حماسهسازی هشت سال دفاع مقدس و سپس در استمرار آن مسیر، تبلورش را امروز فرا و ورای جغرافیای سیاسی ایران میبینیم و لمس میکنیم. واژهای که به حرکتی جهانی انجامید و امروز همگان از آن به عنوان «محور مقاومت» در جهان یاد میکنند. امروز؛ تغییر شکل و ماهیت واژه «مقاومت» و گستردگی مفهوم آن در سطح جهانی که ریشه و سرچشمه اصلی آن در انقلاب اسلامی نهفته است را چگونه میتوان معنا کرد؟
نکته ظریف و در عین حال پراهمیتی که در همین آغاز گفتوگو باید به آن توجه کنیم این مسئله است که ملت ایران زمانی که تصمیم به ایجاد تحولی جدی در نحوه زندگی خود گرفت و عزمش را جزم کرد، شاهد بودیم که تمامی ارکان زندگی فردی، خانوادگی و جمعی برای حصول آن اتفاق دستبهدست یکدیگر دادند تا رخدادی بهنام انقلاب اسلامی ایران به وجود آید.
آن نکته ظریف اینجاست که تحقق این دگرگونی دارای ریشههای بسیار دیرینهای در فرهنگ و تمدن ایرانی-اسلامی است. اگر بخواهیم به ریشههای آن رجوع کنیم باید نگاه خود را ابتدا بر قیام سیدالشهدا استوار کنیم؛ اما درهرصورت در آن بزنگاه و بُرهه تاریخی شاهد بودیم این ملت تصمیم گرفت تا بهگونهای دیگر زندگی کند. گونهای که طی آن نباید تحت ظلم باشد. این همان مسئلهای است که پیام قیام سیدالشهدا به شمار میرود.
پس مهمترین مسئله ملت ایران در آغازین گامهای انتخاب تجربه زیست متفاوت، آن بود که نه تنها با ظلم نباید زندگی کند که باید با آن بستیزد، از مظلوم بودن پرهیز کند و سعی کند تا آنجا که امکان دارد مستقل باشد و روی پای خود بایستد، تا بتواند آن چیزی که برای خود تصور میکند را فراهم کند و آنگونه که علاقهمند است زندگی کند.
این اتفاق و تصمیمی که ما آن را «انقلاب اسلامی» مینامیم به مذاق بسیاری خوش نیامد و طبیعتاً در برابر این تصمیم ملی کشورمان ایستادند و به آن حمله کردند. به محض تولد این واژه در نظام سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی، دشمنان ما به نحوی آن تعرض کرده و تهاجمهای مختلفی را علیه کشور و مردم ایران به راه انداختند.
هجمههایی که از بعد از انقلاب اسلامی به شکل مستمر شروع شد؛ از داخل با گروهکهای مختلف داخلی بذر نفاق پاشیدند و از خارج و در نخستین اقدام، خود آمریکاییها حملهای گستره برای ساقط کردن نظام انقلابی و اسلامی ترتیب دادند که حاصل آن زمینگیر شدنشان در حادثه طبس بود.
بعد از آن شکست، به شکل مستمر سعی کردند با هر روشی که میتوانند جلوی ما بایستند و این قیام و انقلاب را از بین ببرند. چراکه از فراگیری آن هراس داشتند و نمیخواستند تا با فراگیری انقلاب اسلامی، این حرکت مردمی به الگویی برای دیگر کشورها تبدیل شود. چرا که تحقق این مهم و این رخداد، برای کشورهای ابرقدرت و استعمارگر بسیار خطرناک است. پس جلوی آن ایستادند، به آن حمله کردند و به هر نحوی که میتوانستند با ما به مواجهه برخاستند.
این همان مسیر و میدانی است که «دفاع مقدس» در نگرش و زاویه دید آن از این منظر قابل فهم میشود. ملت ایران به خاطر انقلابی که انجام دادند دچار حمله شدند و کشورهای متعددی در دنیا با یکدیگر جمع شدند تا نگذارند دستیابی آنچه خواست ملت و مردم ایران بوده محقق شود.
از شهریور ۱۳۵۹ تا امروز، سالهای سال گذشته و این ماجرا ادامه دارد. به بیان ساده؛ نظام استکبار؛ هر کشوری با هر اعتقاد و دیدگاهی که بخواهد روی پای خود بایستند و قدرت تصمیمگیری مستقل داشته باشد را برنمیتابد. بر همین اساس نظام استکبار علاقهمند نیست تا ایران کشوری مستقل باشد و فراتر از آن تصمیمی که آنها برای ما گرفتهاند عمل کند. بههمین سبب این مسئله «هجوم» و «هجمه» ادامه خواهد شد.
ایکنا- پس با تعریف و اشارهای که نسبت به تشریح فلسفه نظام سلطه و تفکر استکباری داشتید، مسئله «مقاومت» برای کشوری مانند ایران و انقلاب اسلامی که اساس آن توجه به خواست ملت برای آزادی و استقلال در تصمیمات خود است تا زمان ایستادگی بر این خواسته ادامه و استمرار خواهد داشت؟
بدون تردید همین است! مؤلفهای که بعد از انقلاب باید بسیار مورد توجه ما قرار گیرد مقوله مقاومت است. گویی این به نوعی جبر است و مجبور هستیم که برای داشتن این استقلال که کمترین خواسته انسانهای آزاده و نه سرسپرده است؛ مقاومت کنیم.
به همین سبب همواره بر این مهم تأکید میکنیم که انقلاب هرگز تمام نمیشود! یعنی ممکن است که نقطه شروعی داشته باشد؛ اما این اتفاق تمام نمیشود مگر آن چیزی که در باورهای ما که دستیابی و تحقق صلح جهانی با حضور حضرت مهدی(عج) است اتفاق بیفتد به وقوع بپیوندد.
ما قصدی برای جنگ با کسی نداشته و نداریم؛ در طول تاریخ از گذشته تا به امروز و حتی در آینده نیز ایران و ایرانی اهل ستیز نبوده و نخواهد بود. قیام ما برای آن است که روی پای خود بایستیم. به کشورهای دیگر کاری نداریم و قصد تعرض نیز نداریم. رسیدن به آن سطح از صلح جهانی که کسی به کسی ظلم نکند جزو آرمانهای ماست. بنابراین ظالمان با این ایده بدون تردید مخالف هستند پس با اشکال مختلف؛ با ترور، با بمبگذاری، با شیوههای مختلف و بهره بردن از کشورهای مختلف و دستنشاندههای خود تلاش میکنند جلوی ما را بگیرند.
مسئله حوزه مقاومت یعنی آنکه ما چرا و چگونه یاد بگیریم روی پای خود بایستیم. یاد بگیریم خواسته ما چیست و دشمنان چه میخواهند؟ و چرایی رقم زدن این اتفاقات از سوی دشمنان برای بر هم زدن آرامش و استقلال کشورمان درک کنیم؟ به این مهم بیندیشیم که چرا دشمنان از دشمنی و کینهتوزی خود علیه ملت ایران دست برنمیدارد! چرا روز به روز؛ هفته به هفته؛ ماه به ماه و سال به سال با اخباری مواجه میشویم که به نحوی به ما حمله میکنند.
این چراها و دیگر پرسشهای همسو با این تفکر، قرار است در مکانی به نام موزه مقاومت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی پاسخ داده شود.
ایکنا- موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در برابر تمامی این پرسشهای مطرح شده که ترسیم درخشانی از سیمای تفکر و فلسفه جهانی مقاومت است چه پاسخی دارد؟
باید پاسخ دهیم که این تهاجم در برابر ملتهایی که همواره به دنبال استقلال خود بودند و سرسپردگی را بر نمیتابیدند، از ابتدای تاریخ صورتگرفته است. همه باید بدانند که تهاجم کشورهای مغربزمین، کشورهای متخاصم و کشورهای ظالم در طول و عرض تاریخ دیرینه زیادی داشته و دارد. حتی در سرزمین ما ایران! زمانی بود که نیمی از جمعیت ما به سبب همین تهاجمها از بین رفتهاند. یعنی از هر دو ایرانی یک ایرانی کشته شده است. پس این هجمه و تخاصم ماجرای جدیدی نیست.
سالهای سال است؛ صدها سال یا شاید هزاران سال است که بشر به وسیله دارایی خود، به وسیله قدرت خود، بهگونهای دیگری از بشر ظلم میکند. امروز ما نماد آن هستیم که باید در برابر ظلم بایستیم. این ساختمان و این موزه قرار است که درباره این مهم صحبت کند. قرار است چراییها؛ چیستیها و چگونگی رخ دادن این اتفاقها و وقایع تاریخی در این فضا مورد گفتوگو قرار گیرد.
در نگاه کلان؛ اینجا اولین موزهای است که در این حوزه با این حد از جسارت و گستردگی موضوعی به صورت بینالمللی در حال فعالیت است.
به شکل معمول در موزههای جنگ جهان بحثهایی که مطرح میشود اغلب بر این محور استوار است که یک کشور به کشوری دیگر حمله کرده است. آن کشورها به زبان موزههای جنگ خود میخواهند بگویند که ما چگونه مقاومت کردهایم.
به عنوان مثال آلمان طی جنگ جهانی دوم به اتحاد جماهیر شوروی حمله کرده است. در روسیه موزههایی داریم که به مخاطبان خود میگویند مردم روسیه چگونه در برابر هجوم ارتش نازی مقاومت کردهاند. یعنی درباره مقاومت خود در برابر یک کشور صحبت میکنند. اما ما در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس درباره «فلسفه مقاومت» صحبت میکنیم. اینکه چرا باید مظلوم بلند شود، در برابر ظالم بایستد، مقاومت کند.
مظلومیت از نظر اسلام غیر قابل قبول است. ما نباید مظلوم بمانیم. اگر ظلمی به ما رخ داد و بر ما احاطه پیدا کرد باید با آن بجنگیم و از آن ظلم خارج شویم. این فلسفه قیام امامحسین(ع) است. مولایی که فرمود اگر حتی جان خود را از دست بدهیم نباید زیر بار ظلم بمانیم. این همان فلسفه شیعی-اسلامی است که در تاریخ اتفاق افتاده است. ما نیز امروز در این فضا و با این گستردگی درباره فلسفه مقاومت با زبان موزه و استناد تاریخ با مخاطبان خود بحث و گفتوگو میکنیم.
ایکنا- «گفتوگو» از همین کلیدواژه که در سخنان شما بود وام میگیرم. مؤلفه سترگی به نام «فرهنگ» و تحقق آن در ارتباط مستقیم با «گفتوگو» قرار دارد. بنیانگذار انقلاب اسلامی بارها بر این مهم تاکید فرمودند که انقلاب اسلامی ایران پیش از آنکه رخداد و رویدادی سیاسی باشد؛ اتفاقی فرهنگی است. امروز ما در جهان با اقتدار با مخاطبان انقلابمان، اعم از دوست یا دشمن با مؤلفه گفتوگو از فلسفه وجودی فرهنگ مقاومت سخن میگوییم. سهم موزه انقلاب و دفاع مقدس در برقراری این گفتوگوی فرهنگی با نسلهای مختلف و طیفهای متنوع فکری چه میزان بوده و چه خروجی داشته است؟
برای پاسخ به این پرسش شما را به چند سال گذشته و اتفاق و مسئلهای به نام «داعش» -دولت اسلامی عراق و شام- که پیش آمد و جهان را متاثر از حضور و وجود خود کرد ارجاع میدهم.
با این رویکرد؛ شاهد ایجاد جریانی میان کشورهایی بودیم که مردمانش به تبع از انقلاب ایران، ایستادند و سعی کردند در برابر ظلم قیام کنند که ما امروز از آن کشورها به عنوان «جبهه مقاومت» یا «محور مقاومت» یاد میکنیم. مجموعهای از کشورهایی که مرز های جغرافیایی را تغییر دادهاند. یعنی امروز جبهه مقاومت ما از سه جهت به سه اقیانوس ارتباط دارد و از نظر گستردگی بسیار فراتر از یک مرز یا چند کشور است. حتی این گستردگی وارد کشورهای آمریکای لاتین نیز شده است. حتی به نحوی در حال ورود به کشورهای خاور دور نیز هست.
مردم ما شنونده اتفاقها، رویدادها و رخدادهایی که در رسانهها مطرح میشوند، هستند. اینکه در نقطهای از جهان این تعداد کشته شدند. در نقطهای دیگر از جهان بمبی منفجر شدهاست. در کشور هندوستان برای مسلمانان این اتفاق افتاده است؛ در افغانستان، کشمیر، بحرین و کشورهای مختلف این دست از اخبار مدام در حال مخابره، شنیده و دیده شدن از سوی مردم است. با این پیشزمینه که رسانهها در طول روز امواج زیادی از اطلاعات را به مردم ارائه میدهند، آن رخدادهایی که به آنها اشاره کردم نیز بخشی از اطلاعاتی است که روزانه به مردم داده میشود.
اما با ارجاع به تمامی این اخبار و حوادث؛ نکته مهم برای گفتوگو چیست؟ نکته مهم آن است که ما برای گفتوگو نیاز به سطحی فراتر از ارائه اطلاعاتی داریم که در اخبار گفته میشود. برای آنکه بتوانیم درباره موضوعی صحبت کنیم باید به دانش و آگاهی نزدیک شویم. کاری که این موزه برای تحقق آن «گفتوگوی فرهنگی» با محور چرایی و چیستی فرهنگ مقاومت انجام میدهد فراتر از اطلاعاتی است که تا به حال شنیدیم. این موزه درباره آنها به علتیابی میپردازد. اینکه ریشه این ظلم و تجاوزها از کجا آغاز شده است و با همین شیوه اطلاعات جمعی را بالا میبرد.
به همین سبب است که معتقدم موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس برای تحقق رسالت مهمی چون گفتوگو درباره چیستی و چرایی فرهنگ مقاومت در سطح جامعه، نیازمند تعامل گسترده با رسانهها و در سطح جامعه میان مردم است.
شکلگیری و راهاندازی این موزه، اولین رخدادی است که فراتر از سطح اطلاعرسانی صرف در برابر وقایع، بطن و متن فعالیت و غایت هدف خود را به مسئلهیابی و ارائه اطلاعات پایهای قرار داده و سپس با مخاطبانش به استناد داشتههایش به بحث و گفتوگو نشسته است.
وقتی ما اینجا میگوییم که داعش فقط یک گروه تروریستی نبوده و درباره آن صحبت میکنیم. برای ادله سخنان خود نه فقط حرف که گواه و استنادی چون تاریخ را به شکل زنده به مخاطبان ارائه میکنیم. با اسناد و شواهد متعدد و متقن به آنها میگوییم که هدف نهایی داعش تشکیل حکومت بوده است. شاید تا اینجا حرف ما، همان حرف رسانهها باشد؛ اما ما در موزه با همان شواهد و مستندات به این مهم ورود میکنیم که حکومت تشکیل دادن یعنی چه؟ این نکته بسیار مهمی است که نباید از آن غافل شویم.
ببینید ما در مواجهه با داعش تنها با گروهی طرف نیستیم که به قصد تصرف شهری به آن حمله و آنجا را فتح میکند. اما شاهدیم که آن گروه از قبل برنامه ریخته است. کتاب چاپ کرده است. قوانین و مقررات خود را تدوین کرده است.
کجای این مسئله تا این حد مهم جلوه میکند؟ پاسخ به تاریخ کشورمان باز میگردد. به این توجه کنید که قانون اساسی جمهوری اسلامی؛ یکی، دو سال بعد از پیروزی انقلاب تدوین شد و شکل گرفت. اما داعش قانون اساسی و روش اداره حکومتشان از قبل آماده شده بود. کتابها چاپ شده بود و کامیون کامیون تولید محتوایی که پیشتر انجام شده بود به محض آنکه آنها شهری را تصرف میکردند و وارد آن میشدند، با سرعت هر چه تمامتر و ظرف مدت بسیار کوتاهی توزیع میشد. کارتهای شناسایی چاپ میکردند، سیستمهای اداری را فراهم میکردند، آموزش را با سرعت بالایی انجام میدادند و ...
میخواهم بگویم اتفاقی که داعش در حال پیش آوردن آن و به وقوع پیوستن آن بود و بزرگوارانی چون شهید همدانی، شهید سلیمانی و بسیاری دیگر از عزیزانی که از کشورهای مختلف در این نبرد جان باختند، مواجههشان و شهادتشان در برابر یک توطئه بسیار متفاوت بود که باید به آن توجه داشت. آن توطئهای که از سر گذراندهایم یا در حال گذراندن آن هستیم؛ توطئه سادهای نبود که طی آن هدف آن گروه گروه تنها فتح منطقه یا کشوری باشد. تمام مدت و هدف آنها این بود که جایگزین بسیار خطرناکی را در دل جهان اسلام ایجاد کنند. جایگزینی برای انقلاب اسلامی و در برابر انقلاب اسلامی ایجاد کنند.
غرب با شکلدادن و حمایت از داعش تلاش داشت تا به واسطه این جایگزین به جهانیان بگوید که تنها راه نجات شما انقلاب اسلامی ایران نیست! نگاه دیگری نیز وجود دارد به نام داعش! آنها میخواهند حکومتی تشکیل دهند و بعد نوع حکومت خود را نیز اسلامی معرفی میکردند؛ اما شکلگیری آن حکومت خطرناک بود که حتی گریبانگیر خود غربیها شد. حکومتی آنچنان خونبار که تاریخ شاهدش بود.
نحوه اداره حکومتشان غیراسلامی و متأسفانه به نام اسلام آنچنان خطرناک بود که اگر موفق میشدند تا آن حکومت را در یک یا چند کشور حاکم کنند، عمیقاً سیطره و تفکر سیاهشان جهان را در بر میگرفت. اگر آنها موفق به تشکیل حکومتشان میشدند به جهان این مسئله را منتقل میکردند که اسلامی که مطرح میشود این است! و در ادامه سعی میکنند اسلام را نابود کنند.
بر همین اساس و با استناد به تمام شواهد، قرائن و اسناد موجود میتوان اثبات کرد که برای این موضوع و توطئه به نام اسلام و تشکیل حکومت اسلامی سالها برنامه ریخته بودند. اینگونه نبود که فقط چند نفر آموزش ببینند، اسلحه در دست بگیرند و تبدیل به تروریست یا آدمکش شوند. سالهای سال قبل از این موضوع تئوریسینها نشسته و برنامه ریختهاند. آموزشهای این گروه تکفیری از سالها قبل توسط همان تئوریسینها و برنامهریزان تدوین شده بود. از نظر فکری آنها را آماده کردند که بروند خود را بکشند و فکر کنند که به بهشت میروند! این کار سادهای نیست که بتوان در ذهن انسان چنین جریان و تفکری را جا انداخت.
موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس تلاش میکند تا این دست از آگاهیها را به مردم منتقل کند، تا نه تنها ببینند که با عمق وجود و نهایت تعقل و اندیشه درک کنند، مقاومت به چه معنایی است.
ایکنا- پس اگر خوانش من از سخنان شما درست باشد، این همان گام برداشتن برای تحقق شکلگیری فلسفه و تفکر بنیادین است که فعالان فرهنگی باید مد نظر داشته باشند. یعنی عبور از حرف و گام برداشتن عملیاتی و ملموس برای آنکه نتایج کار فرهنگی نسل به نسل ادامه یابد و منتقل شود؟
بیتردید همان است! ببینید این رسالت فردی و جمعی جامعه انقلابی و اسلامی ایران است تا فرزندانمان یاد بگیرند که چرا باید مقاومت کنند. بچههایی امروز در خیابانها، کوچهها و خانههای خود میبینیم باید بیاموزند در برابر ظلم بایستند. این تنها بحث انقلاب نیست؛ بحث فلسفه وجودی هر انسان است. فلسفهای که هر خانواده باید به فرزندانش منتقل کند. به آنها یاد بدهند که در برابر ظلم بایستند. کدام پدر و مادری راضی میشود که به فرزندش ظلم شود و بچه هم از آن ظلم تبعیت کند؟
این بازتاب تفکر و فلسفهای است که هر خانواده با هر نگاه، منطق و نگرشی در هرکجای جهان اگر با آنها گفتوگو کنیم به این مسئله تأکید میکنند که فرزند من باید در برابر ظلم بایستد.
این همان رسالتی است که در حال حاضر و در گامهای نخستین آن به شکل ملی در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس درگیر آن هستیم. فکر میکنم اینجا فضایی برای شروع چنین دست از گفتمانهایی است که استمرار آن را باید در خانهها، خانوادهها، محله، شهر، کشور و در رسانهها ببینیم.
فلسفه و تفکر بنیادین آزادیخواهی این است که بدانیم مقاومت تمام نمیشود. مقاومت مؤلفهای است که در آینده نیز وجود دارد. باید به فرزندانمان یاد دهیم که در برابر ظلم بایستند. این یعنی مقاومت؛ یعنی کاری که در انقلاب اسلامی شروع کردیم و باید آن را ادامه دهیم. اینجا فضایی است برای برقراری این دست از گفتوگوهاست و امیدوارم که بیشاز پیش توسعه پیدا کند. رسانهها نیز باید بیش از پیش به آن توجه کنند.
موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس با تمام ظرفیتها، داشتهها و توانمندیهایش، محلی است برای همه مردم ما که به فرزندان خود یاد دهند چگونه زندگی کنند. چگونه در فضایی که ظالمان و آدمهای بد هستند، جوانان و آیندهسازان کشورمان را پرورش دهیم. با اسناد و شواهد متقن و به گواه تاریخ به آنها نشان دهیم در جامعه جهانی چه فضایی حاکم است. چیزی که رسانهها در غرب و شرق میرسانند چهرهای به شکل مطلق تعریفشده است که آنها میخواهند ما این را باور کنیم؛ اما واقعیت دنیا آن چیزی نیست که ما در تلویزیون یا رسانههای دیگر میبینیم. واقعیت دنیا را اینجا میتوانیم ببینیم.
در طبقه دوم بخش سراسرنمای مقاومت سپهبد شهید حاجقاسم سلیمانی، هر مخاطبی میتواند با واقعیت دنیا و تاریخ مواجه شود. ببیند که ظالمان، مستکبران و دشمنان انسانهای آزاده و آزادیخواه کجاها، چگونه، چه کردند و چه خواهند کرد. اگر فکر کنیم که این ظلمها تمام شده و به تاریخ سپرده شده اشتباه مطلق است.
همین الان در کشورهای مختلف ببینید چگونه ظلم در حال جریان است. عرایض من به هیچ وجه به اسلام یا غیر اسلام مربوط نیست؛ باید همگان ببینند چگونه ظلم در سایه گروهی مستکبر و قدرتمند میآید، حمله میکند و گروه دیگر را از بین میبرد و به آنها ظلم میکند. ببینند آنها با ملیتهای مختلف چه کردهاند.
معتقدم هر انسان آزاده و آزادیخواه باید به این مهم ایمان داشته باشد که باید در برابر ظلم و ظالم بایستد و الا از بین میرود!
بسیاری از اقوام بشر در طول تاریخ از بین رفتهاند چون نمیدانستند چگونه و چرا باید مقاومت کنند. ما نباید از بین برویم؛ ما ایران هستیم؛ مسلمان هستیم؛ شیعه هستیم و از همه اینها بالاتر ما انسان هستیم و نباید از بین برویم. به تحقیق و بیتردید اگر این آگاهی را نداشته باشیم از بین میرویم. پس بحث درباره زنده ماندن و زنده نماندن است. بحث بر سر این نیست که اگر اتفاقی در جایی از دنیا افتاد «بگوییم به من ارتباطی ندارد»؛ خیر! اتفاقا به من ربط دارد. این مسئله امروز به من، به هر فرد و شهروند در کوچه و خیابان مربوط است. امروز این مهم به بچه من در مدرسه مربوط است. او باید بداند در مسیر بزرگ شدن باید چه گامهایی را بردارد.
ظلمستیزی، ایستادن در برابر ظالم و دفاع از مظلوم فرایندی آموزشی است. فرایندی که باید به ملت ما به نحوی تزریق شود و انتظار دارم رسانه یاریگر ما باشد. ما در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بستر اولیه فراهم و گامهای نخستین را شروع کردهایم.
ایکنا- دو مفهوم در فرمایشات مقام معظم رهبری با کلیدواژههایی چون «آیندهپژوهی» و «حرکت به سمت تمدن نوین اسلامی» بارها مطرح شده است. مسئله مقاومت یا فرهنگ مقاومت که در این گفتوگو از آن به عنوان «گفتمان مقاومت» یاد کردید در نگاهی آیندهپژوهانه چگونه میتواند تمام جوامع اسلامی را متحد و برای شکلگیری تمدن نوین اسلامی تعیین کننده مسیر باشد؟
ببینید جنگ بین خیر و شر با هبوط انسان از بهشت برین به زمین ایجاد شده و نشانه آشنای آن «هابیل» و «قابیل» است. جنگ بین خیر و شر تا انتهای تاریخ نیز به نحوی ادامه دارد و این در تاریخ وجود دارد که همیشه این دو موضوع در تقابل هستند. پس با اتکا به همین فلسفه (نبرد خیر و شر) دیگر اتفاقی نیست که پیرامون انسان به وقوع بپیوندد و او بگوید «به من ربطی ندارد!» خیر و شر همواره پیرامون ما به صورت فردی و به صورت جمعی وجود دارد.
وقتی میخواهیم بهصورت گروهی و جمعی بگوییم که میخواهیم طرف حق و خیر بایستیم، میخواهیم زندگی دنیوی و اخروی خود را سامان ببخشیم از خواستهای انسانی، طبیعی و همان میزان منطقی صحبت میکنیم. اگر بخواهیم به شکل جمعی به سمت «خیر جمعی» حرکت کنیم باید مدار حرکت جمعمان به سمت «تمدنسازی» باشد.
خیر جمعی اتفاق نمیافتد مگر آنکه یک تمدن خیر بر یک جمعیتی غالب شود و گفتوگوی آن جمعیت نیز بر مدار خیر جمعی استوار باشد. اگر این دامنه و زنجیره به وقوع بپیوندد به آن تمدنسازی می گوییم. در فلسفه تمامی ادیان توحیدی این مهم باید رخ دهد و مردمان موحد باید به جامعه آرمانی نزدیک شوند. جامعهای که پیامبر ما و همه پیامبران بشارت دادهاند که اگر به سمت آن حرکت کنیم به آن دست پیدا میکنیم. در قرآن کریم و در تمامی ادیان آسمانی به حضور یک «موعود» وعده داده شده که همه انسانهای آزادیخواه را به سمت جایگاه و جامعهای متعالی رهبری میکند.
بشر آفریده شده تا در یک جامعه ایدهآل و آرمانی زندگی کند که در اصطلاح از آن به عنوان تمدن و بحث حوزههای تمدنی یاد میشود. وقتی درباره تمدن نوین جهانی صحبت میکنیم همان چیزی است که در قرآن و در تمام ادیان بهعنوان یک جامعه موعودی صحبت شده است. تقدیر و سعادت بشر است که باید به آن سمت حرکت کند. اگر کسی غیر از این فکر کند باید تعجب کنیم. این اتفاق نمیافتد مگر آنکه فراروی انسانها «فرهنگ گفتوگو» حاکم باشد.
گاهی اوقات میان عموم افراد جامعه شاهدیم وقتی کلمه «فرهنگ» را بهکار میبریم از آن میهراسند و میگویند این بحث «فرهنگ» مربوط به بخشی از جامعه و اندیشمندان است، به من شهروند عادی که مغازهدار، فروشنده، خانهدار و رانندهام یا شغل و زندگی عادی دارم ارتباطی ندارد! عامه مردم فکر میکنند کلمه فرهنگ برای من نیست! در مواجهه با چنین آسیبی باید به این اندیشید که شاید ما کلمه «فرهنگ» را به درستی معرفی نکردهایم.
فرهنگ همان روابط ما با خانوادهمان است. روابط خانواده با همسایه؛ روابط این ساختمان با ساختمان همجوارش؛ مردمان آن منطقه با منطقه دیگر؛ آن منطقه با شهر و مردمان شهرها با کشور است. روابط این مردم با یکدیگر فرهنگ را ایجاد کرده کرده و همگان از آن استفاده میکنیم. مگر میشود نسبت به آن بیتوجه بود؟! وقتی درباره این مهم صحبت میکنیم که ما باید به سمت فرهنگسازی پیش رویم و تمدن نوینی را خلق کنیم پس باید از خانه خود و از رابطهمان با خانواده خود شروع کنیم. آن را به همان نظم و توالی توسعه دهیم تا به کشوری متمدن بدل شویم.
تمدن مسئله و مؤلفهای نیست که حکومت وجود آن را الزام کند. تمدن خواست یک ملت است و به آن دست مییابد. آن خواست از خانه، کوچه، مدرسه، محل کار و همینطور ادامه پیدا میکند تا در کشور استمرار مییابد. اگر بتوانیم ساحت کلان مفهوم فرهنگ و تمامی شاخههای آن چون «فرهنگ مقاومت»، «فرهنگ ظلمستیزی»، «فرهنگ حقطلبی» یا «فرهنگ آزادیخواهی» را مردمی کنیم و درباره تحقق آن با مردم گفتوگو کنیم، به آنها بگوییم به جای هراس از مواجهه و شنیدن واژه «فرهنگ» درباره آن گفتوگو کنیم چرا که توفیق و تحقق تام و تمام آن به فرد فرد افراد یک جامعه و تمام ملت مربوط است، این شما هستید که باید تمدن را بسازید، فکر نکنید که تمدنسازی وظیفه دولت؛ وظیفه برنامه ششم و هفتم توسعه؛ وظیفه مجلس برای طراحی قانون؛ وظیفه دستگاهها، ادارات، سازمانها، نهادها و وزارتخانهها است؛ در حالی که آنها نیز باید وظیفه و فعالیت خود را انجام دهند؛ اما اگر بخواهیم به تمدنسازی برسیم تنها و تنها تحقق آن بر عهده شماست؛ آن زمان است که پیمودن مسیر توفیق و تحقق آن فرهنگ نهایی خواهد شد.
همان طور که وقتی تمدن ایرانی را در گذشته نگاه میکنیم به وضوح در مییابیم که تمام شکوه و عظمت فرهنگ و تمدن ایرانی که دامنه شهرت آن جهانگیر نیز شده تنها بر عهده مردم و تصمیم آنها بوده است. چرا که این مردم بودند که تصمیم گرفتهاند برای زندگی بهتر خود آن اقدامات و افعال را پایهریزی کنند و به آن دست یافتند و نتیجه آن شد که ما امروز از آن بهعنوان تمدنی کهن، سترگ، بزرگ و جریانساز در تمام جهان یاد میکنیم.
ما هنوز هم رفتارهای خوب گذشتگان خود را ستایش میکنیم و به آن تمدن میگوییم. اینکه آن پادشاه چند کشور را گرفت اهمیت ندارد؛ آن چیزی که بزرگ بود، رفتار، افعال، داشته و آوردههای گذشتگان ما بود که حتی ممکن است که سوادی نداشتند. پدربزرگها و مادربزرگهای بودند که بلد بودند با نوههای خود چگونه زندگی کنند. نوههایی که بلد بودند احترام خانواده را داشته باشند. همه اینها روابط انسانی و ایرانی بودن را بازتاب میدهند و به واسطه تمام افعال فرد فرد گذشتگان ما هست که میبینیم ایران چقدر جای بزرگی است. همان روابط است که ایران را بزرگ کرده است.
وقتی درباره تمدن نوین صحبت میکنیم نباید فراموش کنیم که به شکل مستقیم درباره اجزاء کوچک رفتاری خانواده، محله، شهر و کشور فکر و صحبت میکنیم.
ایکنا- به عنوان پرسش پایانی آقای محمدخانی؛ در عصر و زمانه حاضر، در هزاره جدید و قرن جدید خورشیدی آیا خوانش، نگرش و رویکرد ما درباره دفاع مقدس با یک یا دو دهه گذشته تفاوت کرده است؟
کلمه «دفاع» از هر جانب و از هر زاویهای که به آن نگاه کنیم و با هر تلفظ به زبانهای مختلف در هر کشور و ملیتی به آن بنگریم؛ مقدس است. دفاع وقتی اتفاق میافتد که تهاجمی به شما صورت گرفته باشد. دفاع در تمام طول تاریخ وجود داشته و همه تاریخ به آن نگاهی مقدس داشته و دارند.
«دفاع» مقوله تمام شدنی نیست! مگر آنکه ظلمی در جهان نباشد و امید به روزی برسیم که آن اتفاق بیفتد. پس تا ظلم وجود دارد، دفاع وجود خواهد داشت و به حیاتش به همان شکل مقدس ادامه میدهد.
باید یاد بگیریم چگونه دفاع کنیم. اگر یاد نگیریم همان کسانی هستیم که در طول تاریخ حذف شده و از بین رفتهاند. تمدنهایی که چیزی از آنها باقی نمانده است. مردمی که دیگر نه ماندهاند و نه به نیکی از آنها یاد میشود. شهرها و نقاط مختلف و متعددی در تاریخ بوده است که به مردمانش میگویند شما فرار کردید؛ شما پشت سر رهبری که هدفش برای شما هدیه آزادگی بود را خالی کردید و نایستادید. نتیجه یکی از همان فرار کردنها و پشت رهبر نایستادن اتفاقی شد که در کربلا رخ داد.
امروز از آن مردمی که پشتسر رهبر خود نایستادند و جلوی ظالم زانو زدند؛ به نیکی یاد نمیشود. میگوییم مگر کوفی هستید. مردم کوفی، ملتی بودند که فکر کردند آن روز اگر با ظالم زمان دست دهند و بیعت کنند و به کسی که به آنها مقاومت و ایستادگی را پیشنهاد کرده پشت کنند ماندگار میشوند اما سرنوشت آنها فراموشی در تاریخ و سرنوشت رهبر و پیشنهاد دهنده آزادگی به آنها جاودان شدن در تاریخ بود.
اگر امروز ما به رهبری که مقاومت، ایستادگی و عزت را به ما پیشنهاد داده، پشت کنیم؛ سرنوشت امروز ما میشود دیروز کوفیان! ما نباید کوفی باشیم. نباید مردمان ما وقتی از آنها میپرسند کجایی هستید؛ خجالت بکشند و بگویند اهل کوفه! باید سر خود را بالا بگیریم. باید فرزندان؛ بچهها، نوههای ما و آیندگان ما سرخود را بالا بگیرند؛ چرا که وقتی از آنها میپرسند اهل کجایید؟ با افتخار میگویند اهل جایی هستیم که مقاومت کردیم... امیدوارم که روزی پیش بیاید که نیازی به مقاومت نباشد.