فرزندی دیندار از مادری بیدین
مباحث مربوط به ارتباط میان علم و دین فصل جدیدی در تاریخ دانش و معرفت بشری نیست و قدمت آن در غرب به قرون وسطی و در سرزمینهای اسلامی به فرآیند مدرنیزاسیون جوامع شرقی در دو سدة پیش بازمیگردد. با این حال، گویا این چالش بنای حل شدن ندارد و طرفداران هر کدام از این دو نظریه، یعنی پیوند میان علم و دین یا تعارض میان آن دو، نمیتوانند یا شاید هم نمیخواهند از ادلة طرف مقابل قانع شوند.
مشکل به این نزاع بیپایان ختم نمیشود و متفکران اسلامی با سؤال اساسی دیگری نیز مواجه هستند که معمولاً کسی به آن پاسخ نمیدهد و یا شاید کسی نمیخواهد آن را بشنود تا مجبور به پاسخ دادن به آن نباشد؛ اینکه آیا مسئلهای که در مغربزمین مطرح بوده و میان ارباب کلیسا و متفکران مسیحی با تجدیدنظرخواهان در مسیحیت و معترضان به کلیسا درگرفته است، باید به همان شکل به عالم اسلام هم منتقل شود و به یک چالش میان اسلام و علم تبدیل گردد.
به نظر میرسد ریشة این مشکل به ناقص بودن سیر تاریخی این نزاع در مشرقزمین برمیگردد؛ یعنی این نزاع از میانة راه، و نه از ابتدای آن، به سرزمینهای اسلامی راه یافت؛ دقیقاً زمانی که مدرنیته گرایش غالب در غرب بود و دین در تنگنای شدید و انزوای همهجانبه قرار داشت و غلبة مدرنیته در نفی و طرد دین و ایراد اتهام به آن در عالم اسلام هم به ندای غالب تبدیل شد و بهنوعی آشنایی مسلمانان با غرب جدید با مدرنیتة غرب بود، نه با دینداری غرب.
این کشوقوس با ورود علم مدرن به ایران و تشکیل نهاد دانشگاه در کشور و سیل ترجمة آثار غربی به فارسی در حوزة علوم انسانی، اسلام سنتی و حوزههای علمیه را به چالش کشید و روی کار آمدن رژیم ضداسلامی پهلوی و برنامهریزی استعمار پیر برای دینزدایی و سکولاریزه کردن جوامع اسلامی، هیزم این آتش را دوچندان میکرد. در این میان، آغاز نهضت اسلامی و سپس وقوع انقلاب اسلامی، دریچهای جدید به روی اسلام با تفسیری نوین و روزآمد گشود و دین را از حاشیه به متن آورد.
انقلاب اسلامی این ظرفیت را ایجاد کرد که اسلام ظرفیتهای فرهنگساز، نظامساز، جامعهساز و حتی تمدنساز خود را به میدان بیاورد؛ تنها نیاز بود این امکان و توان به شکلی درست مدیریت شود که رهبر فرهیخته و حکیم انقلاب حضرت آیتالله خامنهای با تمام توان پای به این عرصه نهاد و سفت و سخت پشت این کار درآمد و همة نهادها و مراکز علمی و پژوهشی کشور اعم از حوزوی و دانشگاهی و جملة فرزانگان و علما و دانشگاهیان را به یاری طلبید تا علوم جدید، صبغة اسلامی به خود بگیرند و با آموزههای اسلامی پیراسته و به آن آراسته شوند و خصوصاً علوم انسانی که مادر جامعهسازی و تمدنسازی است رنگ و پیرنگ اسلامی به خود بگیرند.
طبق دیدگاه حکیمانة آیتالله خامنهای، علوم جدید نباید به بهانة اینکه در غرب زاده شدهاند و بنای آنها بر اومانیسم و سکولاریسم و بیدینی است، به طور کلی طرد و نفی شوند؛ بلکه دانشمندان و نظریهپردازان اسلامی باید این علوم را متناسب با چارچوبها و اصول و مبانی دینی بازتعریف و بازسازی کنند و از این میان علم جدید دینی و علوم انسانی اسلامی پای به عرصه هستی گذارد و مقدمهای برای شکلگیری جامعة جهانی دینی به زعامت و امامت منجی خاتم و موعود ادیان پدید آید.
آنچه در این آوردگاه علمی و تمدنی جای تأمل و بازنگری ویژه دارد نقش نهاد دولت و نهاد دانشگاه به همراه نهاد حوزه و روحانیت در شکلدهی به این ساختار علمی و تمدنی است که چگونه جامعه از گذار مدرنیتة غربی به توسعه و پیشرفت اسلامی و عادلانه و متعادل برسد.