روزهای غفلت
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران از یکسو در صحنه داخلی کشور تغییرات عظیمی پدید آمد و از سوی دیگر باعث تغییر و تحولات بسیاری در صحنه بینالمللی شد.
در عرصه داخلی جریانهای سیاسی با گفتمانهای متفاوت و بعضاً متضاد نقشآفرینی کردند و در واپسین روزهای رژیم پهلوی همگی بر تغییر نظام سیاسی متفقالقول شده بودند. اما پس از پیروزی انقلاب، مواضع و عملکرد احزاب و جریانهای سیاسی از همکاری و همراهی تا مخالفت با انقلاب اسلامی تنوع پیدا کرد. برخی از این گروهها و جریانات حتی پیش از پیروزی، ساز مخالفت کوک کرده بودند و برخی دیگر از ابتداییترین روزهای پیروزی نقاب از چهره انداختند و بر طبل اختلاف و جدایی مسیر کوفتند. از این عده، بعضی حتی به اقدامات مسلحانه و منازعههای خونین دست زدند و در مقابل جریان عمومی ملت قیام کردند.
این اختلافات گفتمانی و عقیدتی در میان سه جریان عمدۀ چپگرا (ماکسیستی و کمونیستی)، ملّیگرا و اسلامگرا (مذهبی) نمایان شد و به سه جبهه رودرروی یکدیگر انجامید.
ملیگراها که شامل نهضت آزادی ایران، حزب ملت ایران و جنبش آزادی بخش ملی ایران (جاما) بودند در ابتدای انقلاب دولت موقت و کار اجرایی کشور را به دست گرفتند.
چپگراها علیرغم انزوای سیاسی به بسیج نیروهای خود پرداخته و در قالب سازمانهایی چون مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، رنجبران، پیکار و حزب توده خود را احیا کردند. جریان چپگرا تلاش خود را برای به دست آوردن قدرت گذاشته بود و از تمام ابزارها و امکانات تبلیغی و سیاسی برای این هدف استفاده میکرد؛ اما از همان روزهای آغازین انقلاب متوجه شد که در ساختار سیاسی نقش ملموسی نخواهد داشت. لذا برخی مانند گروه پیکار و چریکهای فدایی به صراحت راه خود را از انقلاب جدا کردند و حتی به منازعه مسلحانه دست زدند و برخی دیگر مانند مجاهدین خلق تلاش کردند با کنشگری فعال راه خود را در ساختار سیاسی جدید باز کنند.
اسلامگراها که هواداران اصلی نظام و رهبری آن بودند با خاتمه فعالیتهای گروهی به یک سیستم تکحزبی روی آوردند و ذیل حزب جمهوری اسلامی گرد هم آمدند. این حـزب پس از اعلام مـوجودیت بـهسرعت بـه یکی از فراگیرترین احزاب تاریخ ایران تـبدیل شد و تـا اردیـبهشت 1358، بیش از دو میلیون نفر در تهران و 140 شهر کشور در آن عضو شدند. لذا این حزب یک مجموعه منسجم فکری نبود، بلکه طیفی از نیروهای اسلامگرا و مذهبی را در خود جای داده بود که کموبیش در حمایت از انقلاب و آرمانهای امام و اجرای قوانین اسلامی همنظر بودند. به همین دلیل خیلی زود میان آنها اختلافات و تعارضاتی نمایان شد.
شاید نخستین بروز اختلافات سیاسی در تدوین قانون اساسی و میزان اسلامیت آن خصوصاً اصل ولایت فقیه پدید آمد. علاوه بر ملیگراها و جریانات چپگرا، برخی از اعضای حزب جمهوری اسلامی مانند ابوالحسن بنیصدر هم با اسلامگراها در این خصوص به اختلاف برخاستند. سازمان مجاهدین خلق سعی در نفوذ در افراد شاخص و سرشناس داشت و آیتالله طالقانی اصلیترین گزینه آنها بود که ماجرای دستگیری فرزند ایشان و قهر سیاسی آن مرحوم، به یک جبههگیری در مقابل امام و نظام تعبیر شد.
تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و بحران گروگانگیری شکاف و درگیری میان نیروهای موسوم به خط امام و دولت مستقر را به قدری عمیق کرد که دولت بهاعتراض استعفا کرد. دولت پیش از این هم در غائلههای تجزیهطلبانه متهم به کوتاهی و مسامحه بود و به جای برخورد انقلابی و قاطع که مورد انتظار انقلابیها و مذهبیها بود سعی میکرد با مذاکره و فرصت دادن مسائل را حل کند که البته راهی به جایی نمیبرد. تسخیر سفارت آمریکا علاوه بر بحران داخلی و استعفای دولت، ایران را در معرض بزرگترین تهدید خارجی و امکان مداخله نظامی آمریکا به بهانه آزادی گروگانهایش قرار میداد.
اختلافات آیتالله شریعتمداری با نظام نوپا و امام و طغیان ارتشیان وابسته به رژیم گذشته هم از سویی دیگر به اختلافات دامن میزد و در هر گوشه از کشور خصوصاً در استانهای مرزی، صداهای تجزیهطلبانه بلند بود. از سوی دیگر نهادهای نوپا مانند کمیتههای انقلاب اسلامی و سپاه پاسداران همواره مورد اعتراض دولت موقت بود و دولت بعد هم این مشی را ادامه داد.
زماني که هواپيماها و بالگردهاي عراق، نوار مرزی غرب ایران را بمباران میکرد، از یک طرف عـناصر و گروههايي با آنها همراه شدند و همکاری کردند و از سوی دیگر نیروهای مذهبی خواستار اقدام مؤثر دولت موقت و مقابله به مثل و اعزام ارتش بودند. دولت هم معتقد به دیپلماسی و گفتگو بود و خطر تحرکات عراق را جدی نمیگرفت و اعتقاد داشت تبليغات و تحريکات ناشيانه و تندرویهای انقلابی تمام کشورهاي منطقه را علیه ایران تحریک میکرد و بهترين زمينه را براي تهاجم عراق فراهم سـاخت.
پس از استعفای بازرگان و در پی مخالفت رهبری انقلاب با تـصدی روحـانیان در پستهای سیاسی، حزب جمهوری اسلامی در اولین انتخابات ریاست جمهوری بنیصدر را معرفی کرد و موفق به جلب آرای اکثریت شد. اما بنیصدر بنای ناسازگاری با دیگر انقلابیها و حتی همحزبیهای خود گذاشت. هنگامی که نامزدهای حزب جمهوری اسلامی در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی اکثریت کرسیها را به دست آوردنـد، بنیصدر از وقوع تقلب سخن گفت و رسماً جریان امور اساسی کشور را به چالش کشید. روزنامه انقلاب اسلامی متعلق به او نیز مدام علیه ارکان نظام موضع منفی میگرفت و در رأس حملهها شهید بهشتی به عنوان دبیر کل حزب جمهوری اسلامی و نزدیکترین فرد به گفتمان امام قرار داشت.
با حذف ملیگراها و رحلت آیتالله طالقانی، سازمان مجاهدین خلق بنیصدر را بهترین گزینه برای نفوذ در ساختار سیاسی تشخیص داد و به او نزدیک شد. در این زمان، دو جریان اصلی در درون نظام پررنگ شده بـود که بر سر انتخاب نخستوزیر، وزرای کابینه از جمله وزیر خارجه و سرانجام جنگ عراق علیه ایران، به تقابل برخاستند. تقابلی که به نقطه بازگشتناپذیری رسید؛ یعنی عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا و طرح عدم کفایت سیاسی او در مجلس.
واقعیت آن است که اختلافات و کشمکشهای سیاسی و بعضاً شبهنظامی در میان گروهها و نهادهای سیاسی در اوایل انقلاب و وضعیت ساختارهای تازه شکلگرفته در نظام جمهوری اسلامی، فضایی را رقم زد که در شروع و تداوم جنگ عراق علیه ایران تأثیر بسزایی داشته است.
غفلت نیروهای سیاسی از خطر یک جنگ تمامعیار از خارج مرزها و صرف شدن توان و وقت نیروهای انقلاب به تجزیهطلبیها و منازعات داخلی، عدم تعریف صحیح و شایسته از منافع ملی و امنیت ملی در بسیاری از سیاستورزان، عدم استفاده از ظرفیت دیپلماسی و سیاست خارجی فعال در یکسالونیم ابتدایی انقلاب، همدستی گروههای مسلح و معارض با بیگانان خصوصاً آمریکا، شوروی و عراق در جهت براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی، ساختار بههمریخته ارتش و وابستگی بخشی از نیروها و فرماندهان آن به رژیم سابق و عوامل دیگری از این دست، موجب شد عراق و حامیان او به این جمعبندی برسند که نظام را از طریق حمله نظامی ساقط کنند.
در شش ماهه ابتدایی جنگ، تفرقهها و اختلافات میان گروههای سیاسی، خواسته و ناخواسته به جبههها منتقل میشد و باعث تضعیف روحیه رزمندگان و اثرات منفی در نبرد با دشمن بعثی میشد. سرانجام با حذف بنیصدر از صحنه سیاسی و به تبع آن حذف سازمان منافقین که همنوایی و همبستگی در عرصه سیاسی را به دنبال داشت، اوضاع کشور رو به بهبود گذاشت و کنترل جنگ به دست نیروهای انقلابی و بسیج مردمی افتاد که در کنار بدنه وفادار ارتش به پیروزیهای زیادی دست یافتند. هرچند اختلافات و تفرقههایی که همچنان گروههای سیاسی موجود در صحنه سیاست داخلی با هم داشتند منجر به ایجاد اختلافنظر در جبههها و مدیریت جنگ شد، اما در مجموع وحدت و همگرایی نیروهای سیاسی به عبور کشور از گردنه جنگ و حفظ مرزهای سرزمینی منتهی شد.