فتح الفتوحِ دفاع مقدس
در پنجمین روز از آغاز جنگ شهر بستان سقوط کرد. عراقیها وارد شهر شدند و به غارت خانههای مردم پرداختند؛ اما 5 روز بعد رزمندگان ایرانی به فرماندهی علی غیوراصلی بعثیها را مجبور به عقبنشینی از شهر کردند. مردم بستان به خانههایشان بازگشتند، اما بیشتر وسایل و احشامشان نبود.
از روز چهاردهم مهر، بعثیها مجدد بستان را هدف قرار دادند و مهیای اشغال دوباره این شهر شدند. بامداد روز بیستم مهر، دشمن حرکت خود را برای تسخیر شهر بستان با دو تیپ زرهی آغاز کرد. سپاه خوزستان استعداد نیروهای دشمن را حدود 50 تانک و 40 خودرو گزارش داد.
دشمن آتش سنگینی روی بستان ریخت و آخرین ساکنان شهر، بستان را پیاده به سوی سوسنگرد ترک کردند. تکاوران، نیروهای جیشالشعبی و پیادهنظام ارتش عراق از مسیر هورالعظیم به بستان نزدیک شدند و این شهر را از جنوب و غرب مورد حمله قرار دادند.
عراقیها بخش غربی شهر را تصرف کردند. مدافعان و نیروهای مردمی با عقبنشینی به منازل، خانه به خانه با متجاوزان جنگیدند؛ اما سرانجام شهر بستان در روز 22 مهر دوباره سقوط کرد و به اشغال بعثیها درآمد.
پس از سقوط بستان، عراقیها تلاش کردند تا بستان را مانند یکی از شهرهای عراق کنند؛ هرچند در آزار و اذیت مردم کوتاهی نکردند. بعثیها هر چند روز یکبار مردم را در حسینیه بستان جمع و با سخنرانی، افکار حزب بعث را ترویج میکردند. پولهای ایرانی جمعآوری و دینار عراقی پول رایج محسوب شد. اتوبوسهای زیادی هم همهروزه از بستان به عراق رفت و آمد داشت. ساختمان شهرداری بستان نیز محل استقرار ستاد عملیاتی دشمن شد و پرچم عراق بر بالای تمام ادارات دولتی به اهتزاز درآمد.
بستان 15 ماه در دست عراقیها ماند. در این مدت، عراقیها مواضع و استحکامات خود را تقویت کردند. آنها امکانات زیادی به منطقه بستان آورده بودند. حتی برای شهر، شهردار و... هم انتخاب کرده بودند. آنها در این فکر بودند که برای همیشه این مناطق را از ایران جدا کرده و به عراق ملحق کنند.
عملیاتهای زیادی توسط نیروهای ایرانی در اطراف منطقه بستان انجام گرفت که برخی از آن عملیاتها موفقیتآمیز، اما برخی از عملیاتها موفقیت چندانی به همراه نداشت. نیروهای ایرانی در فکر اجرای عملیات بزرگی بودند تا ارتش عراق را از سرتاسر دشت آزادگان خارج کنند.
دقیقاً یک سال پس از سقوط بستان، شناسایی منطقه به طور جدی آغاز شد. ارتش قرارگاه مشترکی بدین منظور تشکیل داد. عراقیها نیز به شدت در حال ساخت و ساز و محکم کردن مواضع بودند تا ایرانیها نتوانند با حملهای ناگهانی بستان، تنگه چزابه و مناطق اطراف آن را دوباره پس بگیرند.
منطقه اطراف بستان رَملی بود. جهاد سازندگی نیمه آبان سال 60 اقدام به ساخت جاده در آن منطقه کرد. 15 کیلومتر جاده پس از دو هفته کار خستگی ناپذیر احداث شد که در عملیات آزادسازی بستان نقش مهمی داشت.
مقدمات اجرای عملیات آزادسازی بستان فراهم شد. مقرر شد نیروهای سپاه و ارتش به طور مشترک عملیات را انجام بدهند. فرماندهان ارتش حداقل 10 سال از فرماندهان سپاه و بسیج بزرگتر بودند، اما ارتباط خوبی با هم داشتند.
صیادشیرازی فرمانده وقت نیروی زمینی ارتش گفته است: «بحث پیش آمد که توانایی ما برای عملیات در بستان جواب نمیدهد. عملیات پیچیده و مشکل است و امکانات زیادی هم میخواهد. برادران سپاه پیشنهاد کردند که ما میخواهیم با برادران ارتش به شناسایی برویم. نیروهای سپاه معتقد بودند که میشود حمله کرد و ارتشیها میگفتند عمق عملیات زیاد است.
از این نگران بودیم که اگر اینها با هم به شناسایی بروند، اختلاف سن و اختلاف روحیه دارند و ممکن است در راه گرفتاری پیش بیاید. برادر غلامعلی رشید مسئول عملیات سپاه و شهید سرتیپ نیاکی فرمانده لشکر 92 زرهی گفتند با هم میرویم شناسایی! با چند نفر دیگر رفتند و بعد از 3 روز برگشتند. ما نگران بودیم که اینها گزارش تلخ از اوضاع بدهند. احتیاط کردیم و گفتیم جدا جدا گزارش بدهید.
اول شهید سرتیپ نیاکی آمد. ایشان حدود 58 سال داشت. آمد گزارش بدهد. با حالت متحیر، چشمانش گرد شده بود و مدام میگفت جناب سرهنگ، من مطمئنم که ما پیروز میشویم! گفتم خوب چه شده، موضوع چیست؟ گفت این برادرها ما را یک جاهایی بردند که اصلاً آن جاها را ندیده بودیم. درست در قلب و پشت دشمن است.
خوشحالی در قلبم افتاده بود. نوبت به برادر رشید رسید. دیدم ایشان هم متحیر است. اولین جملهای که گفت این بود: من دیگر به برادران ارتش ایمان آوردم. پرسیدم چه شده؟ گفت: شناسایی، حقیقتاً شناسایی سختی بود و فکر کردم اینها نمیتوانند با ما بیایند. سن و سالشان بالاست و میبُرند. اینها همهجا آمدند.»
رفته رفته زمان عملیات فرا رسید و فرماندهان آخرین هماهنگیها را انجام دادند. ارتش و سپاه 8 تیپ پیاده و زرهی و 3 گردان توپخانه برای عملیات آماده کردند.
قرار بود عملیات پیش از پایان ماه محرم، آغاز شود؛ اما برخی کاستیها هنوز برطرف نشده بود. امیر بختیاری از فرماندهان ارتشی عملیات آزادسازی بستان میگوید: «در طول روزهای 3 تا 6 آذر، فرماندهان نیروی زمینی ارتش و سپاه، سفری به غرب کشور نموده و سپس در مشهد زیارت کرده و برای ملاقات با شهید صدوقی امام جمعه وقت یزد به آن شهر مسافرت کردند.
اواخر روز پنجشنبه 5 آذر فرماندهان از سفر خود به غرب، مشهد و یزد بازگشتند. صبح روز جمعه ششم آذر عملیات جادهسازی در منطقه رملها مورد بازدید فرماندهان قرار گرفت. مسئول طرح قول داد تا ظهر کار به پایان برسد.
فرماندهان نماز ظهر را با جمعی از یگانهای مستقر در منطقه رملی که مصرانه و با اشتیاق تقاضای صدور فرمان حمله را داشتند، برگزار کردند. عصر جمعه، آخرین جلسه هماهنگی و توجیه فرماندهان برگزار شد. گفته شد که فردا دستور حمله داده خواهد شد. فرمانده تیپ 3 تقاضای 24 ساعت تعویق حمله را نمود. این تقاضا مورد موافقت قرار گرفت.»
اگرچه روز هشتم آذر سال 60 به عنوان زمان آغاز عملیات انتخاب شد؛ اما نیروهای تیپهای امام سجاد (ع) و امام حسین (ع) 36 ساعت مانده به شروع حمله حرکت خود را آغاز کردند تا با استفاده از اصل غافلگیری خودشان را به کوههای میشداغ و تنگه چزابه برسانند.
بعد از ظهر روز هفتم آذر و 3 ساعت پیش از تاریک شدن هوا، نیروهای بسیجی گردانها از مقرهایشان حرکت داده شدند. آن شب هوا بارانی بود. نیم ساعت بعد از نیمه شب، اسم رمز عملیات به یگانهای عملکننده ابلاغ شد.
بارش باران شدت پیدا کرده بود. نیروهای دشمن به رغم آمادگی نسبی، تصور کردند که نیروهای ما در آن هوای طوفانی حمله نخواهند کرد. به همین دلیل با خیالی آسوده درون سنگرهایشان رفتند و خوابیدند.
بنابر گزارش ارتش ایران 40 دقیقه پس از آغاز عملیات، مواضع عراقیها شکافته شد و نیروهای سپاه هم به خاکریزهای دشمن هجوم بردند و در کمتر از 2 ساعت، مواضع پدافندی عراق به دست نیروهای ایرانی افتاد.
البته در برخی محورها، نیروها دچار مشکلاتی شده بودند. نیروهای ایرانی در شمال منطقه عملیاتی به دلیل مقاومت دشمن موفق به ورود به تنگه چزابه نشدند. نیروهایی هم که در جنوب کرخه بودند، پیشرویشان مختل شد.
بالاخره با تمهیداتی که فرماندهان اندیشیدند، نیروها توانستند خود را به بستان برسانند و حوالی ظهر روز 9 آذر بستان به طور کامل آزاد شد.
با آزادی بستان، مردمی که در اسارت بودند به هلهله و شادی پرداختند؛ اما خوشحالی آنان طولی نکشید. ارتش عراق که فهمید شهر از دستش خارج شده و تمام نیروهایی که در این منطقه به سر میبردند، کشته شدهاند یا به اسارت درآمدهاند، دست به گلولهباران منطقه زد.
بلافاصله به واحدهای نظامی خودی دستور داده شد تا با تمام وسایل نقلیهای که در دسترس دارند، اقدام به خارج کردن مردم غیرنظامی از منطقه کنند. عملیات خارج کردن مردم شهر بستان آغاز شد و همه مردم شهر به پشت جبهه منتقل شدند. بدین ترتیب، برای نخستین بار نیروهای خودی به مرزهای بینالمللی رسیدند و در ساحل هورالعظیم مستقر شدند.
امام خمینی (ره) در پی آزادسازی بستان و اجرای موفقیتآمیز عملیات طریقالقدس در پیامی عنوان فرمودند: «آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخارآفرین است روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادتطلبی این عزیزان [میباشد] که سربازان حقیقی ولیاللّه الاعظم _ارواحنا فداه_ هستند، و این است فتح الفتوح... اینجانب از فرماندهان محترم و رزمندگان عزیز قوای مسلح نظامی و انتظامی، ارتش و سپاهی و بسیج مستضعفان و ژاندارمری و شهربانی و عشایر محترم و نیروهای نامنظم و مردمی تشکر و قدردانی میکنم.»
با اینکه بستان آزاد شده بود؛ اما جنگ در اطراف شهر ادامه داشت. عراق قصد داشت با عبور از پل سابله دوباره منطقه و بستان را از نیروهای ایرانی پس بگیرد. فرماندهی قرارگاه کربلا متوجه نقشه دشمن شد. به یگانهای ارتش و سپاه که در نزدیکی پل سابله بودند دستور داده شد تا مانع از پیشروی دشمن شوند.
فرماندهان ارتش عراق از اقدام نیروهای خود خوشحال بودند. ساعت 4 صبح درگیری بین نیروهای عراقی و ایرانی شدت گرفت. نیروهای دشمن پیام دادند که قادر به پیشروی نیستند. ساعت 6:30 صبح با هدف قرار گرفتن یک تانک دشمن روی پل سابله و انهدام آن، پل بسته و عبور و مرور از روی آن غیرممکن شد. نیروهای عراقی در شمال پل سابله از سه طرف کاملاً محاصره شدند.
بدین ترتیب حمله غافلگیرانه دشمن به منطقه سابله دفع و نیروهای عراقی برای همیشه از منطقه بستان و دشت آزادگان به عقب رانده شدند.