مصلحت در عقلانیت دینی و غربی
مشکل از آنجا آغاز نشد که برخی مصلحت را منبعث از عقلگرایی گرفتند، بلکه از آنجا آغاز شد که برخی در تعریف عقل راه خطا رفتند و به تبعیت از آن، در تعریف از دین نیز بار دیگر مرتکب خطا شدند.
برای کاوش در این دو خطا، ابتدا از دین و تعریف آن سخن میگوییم؛ چرا که گوهر عقل در پرتوی دین قابل شناخت است و عقلی که در تضاد با نهاد دین باشد و آن را همسو با خرافه یا خارج از حوزه درک خود بداند، ابتدا خود را محدود کرده است. پنداشتی که در این متن مورد بررسی قرار میگیرد، پنداشت ماکس وبر از دین و نسبت آن با عقلانیت است. البته متفکرین غربی بسیاری در این باب سخن گفتهاند؛ اما ماکس وبر بدان سبب برای بررسی برگزیده شده که محل رجوع عموم مقلدان غرب در ایران است که غالباً در عرصه حکومت اسلامی نیز حضور و مسئولیت دارند.
دین در نگاه وبر
وبر دین را اینگونه تعریف میکند: روابط انسانها با نيروهاى مافوق طبيعى كه به صورت دعا، قربانى و عبادت درمىآيد. این تعریف، تعریفی مجمل و مبهم است. در واقع این تعریف دین را تعریف نمیکند، بلکه به رفتار دینی یا بروز عینی باورهای دین در زندگی افراد اشاره دارد. در دیگر آثار وبر نیز وی به خود دین نمیپردازد، بلکه بر روابط و تأثیرات متقابل دین بر دیگر امور، بالاخص نظام اقتصادی، متمرکز است. او همچنین گرفتار تکاملگرایی در دین است و توحید را در امتداد چندخداگرایی میبیند. این تکامل گرایی با نوع نگاه وبر به عقلانیت، باعث میشود او به حذف دین از جامعه و جایگزینی آن با عقلانیت مدرن برسد.
عقل از نگاه وبر
عقلانیت مفهوم اصلی تفکر وبر است. وی چهار نوع عقلانیت را از هم تمیز میدهد: عملی، نظری، ذاتی، صوری. این چهار نوع در فرایند عقلانی شدن سطوح اجتماعی و تمدنی متجلی شده و با یکدیگر هماهنگ میشوند. فرایند عقلانی شدن نوعی افسونزدایی از دنیا و دیوانسالار شدگی است و منتهای آن، مدرنیته غربی است. رفتار عقلانی از دید وبر برنامهریزی رفتار برای رسیدن به هدف است؛ هدفی که عقل آن را از ذیل خود خارج میداند و درباره آن اظهار نظر نمیکند. عقلانیت در نهایت به عقل ابزاری و مادینگر می رسد و با مفهوم سود (Utility) گره میخورد. منظور از سود نیز دقیقاً منظور بورژوایی از این واژه است. این سودمحوری متصل میشود به بررسی کارکردهای نهادهای اجتماعی از جمله دین؛ یعنی دین چه سودی به ما خواهد رساند. این پرسش منجر میشود به بررسی تأثیر مذهب پروتستان در شکلگیری نظام اقتصادی سرمایهداری.
اینجاست که نسبت دین و عقل از دید وبر مشخص میشود. دین، در حوزه بررسی عقلانی نیست. با اینکه وبر رفتارهای دینی را در فضای تنفسی هر دین عقلانی میداند، اما در نهایت نظام اجتماعی به سوی عقلانیت مدرن پیش میرود. در نتیجه اموری که خارج از حوزه بررسی عقلانی قرار دارند، در این پیشروی حذف خواهند شد.
مقلدان ایرانی وبر
مقلدان ایرانی وبر از جایگزینی عقلانیت مدرن به جای دین و سخن نگفتن این عقلانیت در حوزه معنوی به تضاد عقل و دین میرسند. عقلانیت مدرن را نیز به عرف جامعه مدرن تعبیر کرده و عرف جامعه مدرن را محصول این عقلانیت میدانند. مصلحت نیز ترجمان همان Utility است. در نهایت، از این مقدمات به این نتیجه میرسند که ورود اصل مصلحت در دین، یعنی تنگ شدن حوزه دین و گسترش حوزه عرف.
از این مقلدان باید پرسید که وجود عرفهای گوناگون و متضاد آیا به عقلانیتهای متضاد ختم نمیشود؟ آیا ممکن است دو امر متضاد عقلانی باشند؟ کدام عرف را باید بپذیریم و فرزند خلف عقلانیت مدرن محسوب کنیم؟ از سویی دیگر مصلحت به معنای Utility و به صورت کلی عقل ابزاری و مادینگر که خود معترف به ناتوانی خود در شناخت امر معنوی است، بر چه اساسی آنچه را که نمیتواند بشناسد ضد عقل معرفی میکند؟
در واقع یکی دانستن مصلحت طرح شده در اسلام و مصلحت طرح شده در اندیشه غربی و نیز طرح یک معنا برای عقل و محدود نمودن آن به عرصه ماده، همچنین عقلانی و واحد تصور کردن عرف، به همراه تصور تضاد کلی و دائمی میان این عقل و عرف با دین، ناشی از نشناختن دین است.
دین، همه دین است
دین (مدنظر ما از دین، اسلام است) یک چارچوب کلی است که به همراه قوانین آن توسط شارع بنیان نهاده شده و معصوم علیهالسلام و نائب او در عصر غیبت، مجری این قانون و موظف به برپایی نظام اجتماعی اسلامی هستند. تذکر این نکته ضروری است که این چارچوب کلی و قوانین آن، که به اختصار شرع نامیده میشود، محدود به نص نیست و نص بخشی از شرع است، نه همه آن. خود شرع و نص، تعیین بخشی از چارچوب کلی خود را بر عهده حاکم اسلامی گذاشته است؛ بخشی که به پدیدههای متغیر و تطبیق آنها با چارچوب کلی اسلام مربوط است.
عقل مدنظر دین، عقلی همه جانبه است؛ یعنی هم بر امور مادی نظر دارد و هم بر امور معنوی. عرف نیز لزوماً از عقل (چه عقل مادینگر و چه عقل همه جانبه) حاصل نشده؛ بلکه وهم و ظن نیز به همراه خواست نفسانی افراد، سازنده عرف بودند. عرف چیزی نیست جز استمرار اعمال و باورهای پیشینیان که به صورت سنت درآمده و لزوماً عقلانی نیست.
اساساً عرف ذیل چارچوب کلی دین قرار میگیرد و دین، عرف خود را میسازد. برخورد دین با عرف موجود، رد یا تأیید کل آن نیست. دین آن بخش از عرف را که مطابق با چارچوب کلی خود و بنابراین عقلانیت دینی است، میپذیرد. بسیاری از احکام در اسلام تأسیسی نیستند، بلکه تنها تأیید و یا تصحیح عرف موجود بودهاند. این رویه اکنون نیز ادامه دارد و در اختیار حاکم اسلامی است.
مصلحت شرعی
بر این اساس، حال باید به دنبال مفهوم و معنای مصلحت و هدف، کارکرد و جایگاه آن در شریعت باشیم. در معنای لغوی و فقهی مصلحت شرعی تفاوتی وجود ندارد. در علم لغت این واژه از صلاح گرفته شده و ضد فساد معرفی شده است و به معنای بهبود بخشیدن و شایستگی است. در فقه نیز همین معنا، با افزودن دو واژه دنیا و آخرت بیان میشود؛ یعنی بهبودی و صلاح انسان در امور دنیا و آخرت او. مصلحت شرعی باید به عقل باز گردد نه وهم و ظن و هوس. منظور از عقل نیز تنها عقل یکسویه مادینگر نیست؛ بلکه عقلی است که هم معنوینگر باشد و هم مادیانگار و با نگاهی دینی به استقبال مصلحت رود.
جایگاه و هدف مصلحت در حکومت اسلامی
مصلحت هم در مقام تکوین بیان می شود و هم در مقام تشریع؛ یعنی احکام تابع مصالح و مفاسدند، هر چند عقل قادر به درک همه آنها نباشد. اجرای احکام نیز تابع مصلحت است. به تعبیر دیگر، در عالم واقع میان دو موضوع تزاحم پیش میآید و در این تزاحم، اصل مصحلت با بهرهجویی از قاعده اهم و مهم، جهت نگهبانی از کلیت اسلام یکی از دو موضوع را برمیگزیند و یا یکی را به نفع دیگری متوقف یا تعلیق میکند تا زمانی که تزاحم برطرف شود. زیرا در اجرای قانون، مجری حق درهم ریختن ساختار قانون و چارچوب آن را ندارد؛ بلکه باید از این ساختار حفاظت کند و لذا فقط در نحوه اجرای قانون امری را بر امری دیگر ترجیح میدهد.
شریعت بر حفظ پنج موضوع تاکید دارد: دین، جان، عقل، نسل و مال. این ترتیب بر اساس اهمیت است و موضوع اول اهم از موضوع دوم است. مصلحت بیانگر تفاوت میان ساحت نظر و ساحت عمل است و منطق عملی اسلام را بیان میدارد. یعنی در عالم نظر، تزاحم میان دو امر موجب توقف میشود و این توقف اشکالی را ایجاد نمیکند؛ اما در عالم واقع نمیتوان متوقف شد و بنابراین باید یکی را بر دیگری ترجیح داد و عمل کرد.
حکم حکومتی
پرسش دیگر این است که چه کسی باید مصلحت را در نبود معصوم علیهالسلام تشخیص دهد؟ لازم است کسی باشد که در شریعت خبره بوده و توانایی تشخیص اهداف را نیز داشته باشد. از سویی دیگر از قدرت اجرا نیز برخوردار باشد. این شرایط در حکومت اسلامی، شرایط ولی فقیه است. اگر جز او شخص دیگری نیز امکان اتخاذ مصلحت را داشته باشد، هرج و مرج حاکم خواهد شد که با هدف مصلحت، یعنی حفظ نظام دینی در تعارض است. البته ولی فقیه میتواند بخشی از اختیارات خود را با رعایت اصل نظم و هماهنگی در نظام سیاسی دینی به نهادها و افراد دیگر تفویض نماید و این تفویض منافی اطلاق حق مصلحت بر ولی فقیه نیست.
در نظام جمهوری اسلامی ولی فقیه این اصل را به دو شکل به پیش میبرد. یکی با عنوان حکم حکومتی که همان مصلحت اجتماعی است. چنانکه علامه طباطبایی میفرماید: احكام حكومتى تصميمهايى است كه ولى امر در سايه قوانين شريعت و رعايت موافقت آنها به حسب مصلحت وقت اتخاذ و طبق آنها مقرراتى وضع و اجرا میكند. بنابراین حکم حکومتی امری خارج از چارچوب دین نیست.
دوم از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام که با تفویض ولی فقیه، ضمن بررسی ابعاد مختلف موضوعات و احکام، با ملاحظه شرایط و مقتضات موجود و موقعیت کلی کشور و اجزای آن، قانونی را به مصلحت دانسته و بر قانونی دیگر ترجیح میدهند یا قانونی را تعلیق و برای مدتزمانی متوقف میکنند.
مجمع تشخیص مصلحت نظام
شبهه ای مطرح می شود مبنی بر اینکه مجمع وظیفه بیان حکم عرفی را دارد و شورای نگهبان وظیفه بیان حکم دینی را و تمام مسائل بیان شده در این متن البته صحیح است، ولی نظام جمهوری اسلامی راه دیگری را در حال پیمودن است.
باید گفت که این دو نهاد مکمل هم هستند نه در مقابل هم. مجمع، با تبادل نظر با شورا (یعنی گسترش تبادل نظر درون شورا) حکم اهم را بیان می کند. مجمع همان شوراست به همراه متخصصان موضوعات مختلف. می شد مجمع چنین وظیفه ای، یعنی بیان اهم را نداشته باشد. مشروط بر آنکه شورای نگهبان دارای کمیسیون های تخصصی و مشاوره ای در موضوعات مختلف گردد و در نتیجه قادر به تشخیص حکم اهم. چنانکه امام خمینی (ره) نیز در ابتدا تمایل به ایجاد مجمع نداشتند (احتمالا برای پیشگیری از چنین شبهه ای):
تذكري پدرانه به اعضاي عزيز شوراي نگهبان مي دهم كه خودشان قبل از اين گيرها مصلحت نظام را در نظر بگيرند، چرا كه يكي از مسائل بسيار مهم در دنياي پرآشوب كنوني نقش زمان و مكان در اجتهاد و نوع تصميم گيري ها است.
رامین مددلو
دکترای جامعه شناسی سیاسی