مخزن اسرار پنهان یک نسلکشی
قرن بيستم شاهد جنايات و فجايع منحصر به فردي بود كه مشابه آنها پيش از آن قرن كمتر رخ ميداد. اين واقعيت از يك سو ناشي از بقاي وحشيگري موجود در جوامع انساني بود و از سوي ديگر، گستردگي ابعاد آن متاثر از پيشرفتهاي تكنولوژيك که قدرت انسان را به نحو بيسابقهيي افزايش داد و اين قدرت در برخي از موارد به خدمت توحش و جنايت درآمد. در ميان همه جنایتهای قرن بیستم، بمباران شيميايي «حلبچه» يكي از هولناکترین و بدترينهاست.
نام «حلبچه» برای بسیاری از ما یادآور یک تصویر است. تصویر مردی با لباس کردی به نام «عمر خاور» که کودکی زیبا و شیرین را در آغوش فشرده و سجدهوار نقش بر زمین شده است. صورت کودک آنقدر زیبا و معصوم است که گویی در خوابی شیرین پس از خوردن شیر مادر بهسر میبرد. این عکس را «احمد ناطقی» در نخستین ساعتهای بروز یک حمله ناجوانمردانه علیه مردم بیدفاع شهر «حلبچه» ثبت کرده است، عکسی که شهرتی جهانی دارد و امروز سمبل فاجعه بمباران شیمیایی حلبچه است و تندیس آن به عنوان نماد جهانی قربانیان شیمیایی در مقابل «دیوان بینالمللی دادگستری» در «لاهه» هلند قرار گرفته است.
عکس «عمر خاور» و کودکش آخرین صحنه زندگی دو انسان است اما کادر آنقدر بزرگ نیست که پنج هزار زن و مرد و کودک دیگری را که کمی آنسوتر روی زمین آرام گرفتهاند به تصویر بکشد. پنج هزار انسانی که 31 سال پیش در شانزدهم مارس 1988 میلادی (25 اسفند ماه 1366) در حلبچه بمباران شیمیایی شدند. بمبارانی که تنها بخشی از عملیات بزرگتری تحت عنوان «انفال» بود.
در پی عملیات «والفجر ۱۰» توسط ایران و تصرف بخشهایی از کردستان عراق در اواخر سال ۱۳۶۶ که منجر به استقبال مردم این مناطق از نیروهای ایرانی شد، «صدام حسین» به پسرعمویش «علی حسن المجید» معروف به «علی شیمیایی» دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد.
سالها بعد «موزه صلح حلبچه» در فاصله سالهای 2001 تا 2003 میلادی در حلبچه ساخته شد تا مخزن اسرار پنهان نسل کشی و جنایات رژیم منفور بعث عراق علیه مردم بی دفاع کردستان عراق باشد.
این مکان اوج بی عدالتی و ناجوانمردی رژیم بعث عراق را علیه مردم مظلوم بویژه زنان و کودکان و سالمندان این دیار و حتی جانوران و پرندگان را به معرض نمایش عمومی گذاشته است. اکنون که 31 سال از این اتفاق غیر انسانی و ضد حقوق بشری میگذرد بازهم دیدن تصاویر مربوط به آن، دردناک است و دل هر بینندهایی از تماشای تصاویر کشتهشدگان آزرده میشود.
هر سال شمار زیادی جهانگرد و هیاتهای سیاسی و دیپلماتیک کشورهای مختلف جهان از این موزه و بنای یادبود پنج هزار شهید حلبچه دیدن میکنند. در بخش اداری موزه 75 نفر مشغول کار بوده که 80 درصد آنها بازماندگان فاجعه شیمیاییاند که اینک در قسمتهای مختلف راهنمای بازدید کنندگان هستند.
در این مکان اسناد، مدارک و آثاری مستند از جنایت ضد بشری رژیم منفور و سفاک صدام، به نمایش درآمده تا مردم جهان ببینند و به یاد مظلومیت حلبچه اشک بریزند.
در محوطه این موزه جنگنده «سوخویی» که در بمباران شیمایی حلبچه مورد استفاده قرار گرفته مستقر شده و آنسوتر خودروی وانتی که در همه تصاویر تلویزیونی مربوط به این فاجعه ثبت شده بود، نگهداری میشود و تندیس سرنشینان آن نیز در درونش جای گرفتهاند تا نمایش آن طبیعیتری باشد. حدود 40 نفر سوار این وانت شده بودند تا از مهلکه بگریزند اما چون در مرکز اصلی بمباران قرار داشتند، زیاد دوام نیاورده و یکی یکی میمردند و از پشت وانت به پایین پرت شده، تا این که خود راننده هم که به دلیل حفاظ کابین، دیرتر مصدوم شده بود میمیرد و وانت میایستد. حتی تصور چنین اتفاقاتی غیر قابل تحمل و دهشتناک است.
یکی از تالارهای موزه بنام «عمر خاور» نماد کشته شدگان فاجعه شیمیایی حلبچه است وگوشه ای از این مجموعه تندیسی از عکس معروف او با فرزند خردسالش ساخته شده است.کمی آن سوتر طنابی که با آن «علی حسن المجید» معروف به «علی شیمیایی» اعدام شد و تعدادی از اوراق قضایی دادگاه این جنایتکار جنگی نگهداری میشود. در یک نوار صوتی که از «علی شیمیایی» به دست آمده، این جنایتکار درباره کردها گفته است: «من همه آنها را با سلاح شیمیایی نابود خواهم کرد».
«علی شیمیایی» در دادگاههایی که طی سالهای 2006 تا 2009 برگزار شد اعترافکرد که صدام شخصا دستور قتل عام کردهای حلبچه را برای پاکسازی آن شهر از این افراد در سال 1988 به او دادهاست. در همین حال او اعتراف کرد: «من خود شخصا دستور دادم آن دسته از افرادی که شهر حلبچه که در آن موقع مورد محاصره قرار گرفته و مورد هدف ما بود را ترک نکرده بودند، اعدام شوند.»
در این تالار تمام حوادث و رویدادهای مربوط به فاجعه شیمیایی حلبچه با استفاده از تندیسها، تصاویر و فضاها بازسازی شده به نمایش در آمده است. تصاویر و تندیسهایی از یک جنایت هولناک بشری.
تندیس روزنامهنگار از بخشهای دیگر این مجموعه است که این اقدام در تجلیل از همه خبرنگاران، روزنامهنگاران و عکاسان رسانههای جهان بهخصوص جمهوری اسلامی ایران در انعکاس حقایق این فاجعه به جهان است. بسیاری از این عکسهای عکاسان در هنگام محاکمه «علی شیمیایی» در پروندهاش بود و برای استناد به جنایات او استفاده شد.
یکی دیگر از تالارهای این موزه، روی موضوعهای کشتن زنان وکودکان، حیوانات، نابودی زمین و پرندگان در اثر بمباران شیمیایی متمرکز شده است. تالار دیگر «زمناکو محمد احمد» نام دارد. «زمناکو» سالها در ایران تحت سرپرستی «کبری علیپور» بود و علی نام داشت، او از بازماندگان این فاجعه دردناک است که پس از 20 سال به دیار خود بازگشت.
در میان همه تالارها فضایی برای ثبت اسامی شهدای حلبچه بر روی شیشه اختصاص دارد، اسامی شهدا به ترتیب با خانوادههایی که بیشترین شهدا را داشتهاند در این فهرست ثبت شده که بیشترین تعداد کشتهها مربوط به خانوادهایی 14 نفره است. اسامی و تصاویر مربوط به 42 کودک که در فاجعه شیمیایی مفقود شدهاند آنقدر دردناک است که برای دقایقی ناخودآگاه اشک در چشمان هر بینندهای حلقه میزند. تصاویر اردوگاههای اسکان آوارگان حلبچه در ایران در تالار بعدی این موزه در معرض دید بازدیدگنندگان است.
در تالار دیگر نیز همه آنچه که روزنامهها، خبرگزاریهای خارجی در خصوص این فاجعه منتشر کردهاند، تصاویر و فیلمهای مربوط به بمباران شیمیایی حلبچه که بسیاری از آنها توسط خبرنگاران و عکاسان ایرانی به این موزه اهدا شده، نمایش داده میشود. عکسی با عنوان «من پدرم را ترک نمیکنم» روایت دوپسر بچه است. دو بچهای با دست در گردن مردی که مرده است، روی زمین خوابیده و نمیخواهند جنازه را ترک کنند. آنها با چشمانی التماس آمیز به این مفهوم که ما نمیخواهیم اینجا را ترک کنیم مخاطب را متاثر میکند پدر بزرگ آنها درسویی و در سوی دیگر خواهرشان نگران موقعیت موجود. عکس دیگر، پسربچهای را به همراه پدر و مادرش نشان میدهد که در حال گریختن و خارج شدن از در خانه هستند، پدر و مادر از خانه خارج شدهاند و جلوی در ورودی بر زمین افتاده و کودک حتی فرصت نکرده است پایش را روی پله اول جلوی در بگذارد و همان جا در میانه در و حیاط خانه نقش بر زمین شده، عکس دختر و پسری که تکیه بر دیوار جان داده اند و پوششی از گرد سفید بر صورتشان نشسته است و... دیوار پر است از این عکسهای دردناک. عکاسان لحظه ثبتشان چه لحظات تلخی را در برابر چشمان خود دیدهاند.
در بخشی دیگر اسناد جدیدی مرتبط با بمباران شیمیایی حلبچه که تاکنون در هیچ نمایشگاهی ارایه نشده است برای نخستین بار در این تالار در معرض دید مخاطبان است. مرور این اسناد ژرفای این فاجعه را به خوبی نشان میدهد. تالار دیگر تصاویر عکاسان رسانههای مختلف که عمق این فاجعه را به تصویر کشیدند نصب شده که در میان آنها چند چهره آشنا از عکاسان ایرانی نیز دیده میشوند، این افراد نقش بسزایی در اطلاع رسانی این فاجعه در سطح بینالمللی داشتهاند.
با وجود گذشت 31 سال از رویداد حلبچه، این رخداد نه تنها از حافظه تاریخ پاک نشده بلکه هنوز هم آثار و صدمههای ناشی از آن قابل مشاهده است. این هدیه بهاری صدام برای مردم کشورش در آستانه بهار ۱۳۶۷هزاران کشته و مجروح بر جای گذاشت که آثار و عواقب آن همچنان بر روی مردم این شهر مشهود است. چند ماه قبل از آن در تیرماه 1366 شهر «سردشت» در آذربایجان غربی اولین قربانی جنگ افزارهای شیمیایی رژیم منفور بعث شد و حالا «حلبچه» و «سردشت» خواهر خوانده اند و هر کدام خیابانی به نام دیگری دارند. وجه مشترکشان برای خواهر خواندگی چه تلخ و دردآور است.
نریمان اورنگ