هور و طلائیهاش
هور از خاطرهانگیزترین مناطق دوران دفاع مقدس است. این مکان خاطرهانگیز در شرق و شمال دشت آزادگان است. صد کیلومتر طول دارد و عرض آن بین پانزده تا هفتاد و پنج کیلومتر متغیر است.
هور زادهی رودخانههای کرخه، دجله و دویرج است. آب آن راکد و کم عمق و سرتاسر آن پوشیده از نی، چولان و انواع گیاهان مردابی است و این پوشش به آن منطقه حال و هوایی بخشیده که حس عاشقی و معنویت دارد.
وسعت هور در دوران دفاع مقدس، 3 هزار و صد کیلومتر مربع بود. در اواخر جنگ تحمیلی، نیزارهای انبوه هور، مامن و مخفیگاه مبارزان شیعه عراقی، مخالفان حکومت صدام حسین و کسانی بود که از خدمت سربازی در ارتش عراق فرار کرده بودند، به همین دلیل ارتش عراق به خشک کردن مناطق وسیعی از هور دست زد. کمی بعد نیز پس از جنگ تحمیلی، سدهای متعددی بر روی رودخانههای حوزه آبریز هورالعظیم زده شد. از این رو اکنون وسعت هور کم شده است.
اگرچه بخشهایی از هور در حال خشک شدن است، اما در مناطق عمیقتر، هور همچنان زنده است. نیهای بلند، بیشتر مناطق هور را پوشانده است، اما به تدریج آبراههایی به وجود آمده که محل تردد ساکنان هور است. در هور امکان تردد محدود به وسیله بلم و قایق وجود دارد.
پیش از آغاز جنگ، اهالی دهها روستا و آبادی حاشیه هور، با استفاده از این تالاب و آبزیان آن، اقتصاد خانوادههای خویش را تامین میکردند. اما امروز تقریباً تمام روستاهای مجاور هور به جز شهر رفیع به طور کلی از بین رفتهاند.
راههای متعددی برای دسترسی به این تالاب زیبا وجود دارد؛ از جمله راه آسفالته سوسنگرد – بستان – چزابه و هویزه – رفیع، همچنین راه آسفالته اهواز به سیدخلف و طلائیه و راه شنی و نظامی پاسگاههای طبر به شطعلی، جاده طبر – شطعلی و جاده شرکت نفت، از دیگر راههای دسترسی برای دیدار با هور است.
در منطقه هورالعظیم، نیروهای ایرانی عملیاتهای خیبر و بدر را در سالهای 62 و 63 انجام دادند. بسیاری از فرماندهان و نامهای ماندگار جنگ تحمیلی در عملیاتهای مختلفی که در این منطقه انجام شد، به شهادت رسیدند.
در جریان جنگ تحمیلی، هورالهویزه مانع بزرگی برای عبور نیروهای نظامی بود. به همین دلیل، در آغاز جنگ، ارتش عراق نتوانست از هور عبور کند و محور پیشروی خود را از دو سوی هور (چزابه در شمال و طلاییه در جنوب هور) قرار داد.
فرماندهان سپاه اسلام، بر پایه همین آسیبپذیری دشمن در این منطقه، عملیاتی طراحی کردند که خیبر نام گرفت. محمدابراهیم همت و حمید باکری در این عملیات شهید شدند.
در عملیات بدر نیز مهدی باکری، عباس کریمی، ابراهیم جعفرزاده فرمانده تیپ الغدیر، ولیالله چراغچی، اسماعیل صادقی رئیس ستاد لشکر علی بن ابیطالب (ع)، علی تجلایی، عبدالحسین برونسی، کاظم نجفی رستگار و حجتالاسلام شاهآبادی به شهادت رسیدند.
علی هاشمی فرمانده سپاه ششم امام صادق (ع) و قرارگاه سری نصرت نیز طی هجوم سراسری مجدد دشمن پس از پذیرش قطعنامه 598 در این منطقه به شهادت رسید و پیکرش مفقود شد و در سال 1389، پس از 21 سال پیکر مطهر شهید به آغوش امت بازگشت و در گلزار شهدای اهواز به خاک سپرده شد.
اکنون در این منطقه یادمان شهدای هور به صورت نمایی از قایق عاشورا که در دوران دفاع مقدس مورد استفاده قرار میگرفت، در قالب خاکریزی ساخته شده است. یادمان شهدای هور، یکی از محورهای عملیات خیبر، بدر و عملیاتهای آبی - خاکی رزمندگان اسلام، در انتهای جاده شهید همت و در مقابل جزیره مجنون شمالی عراق قرار دارد.
طلائیه؛ کلید درِ خیبر
با هجوم سراسری ارتش بعث عراق، مناطق مختلفی از خاک ایران به اشغال نیروهای عراقی درآمد. یکی از محورهای اصلی حمله عراق، منطقهای به نام طلائیه بود. این منطقه در غرب استان خوزستان و در منتهیالیه جنوب غربی شهرستان دشت آزادگان است.
برای رسیدن به طلائیه، پس از طی مسافتی حدود 45 کیلومتر از جاده اهواز – خرمشهر، به یک سهراهی به نام طلائیه میرسی. از آنجا، یک جاده فرعی به سمت غرب و تا نزدیکی مرز ایران و عراق میرود. این منطقه تا شعاع چند کیلومتری، طلائیه نامیده میشود. مرکز این منطقه، گنبد طلایی رنگ است که حسینیه شهدای طلائیه است. در اطراف آن نیز خاکریزها و آبگرفتگیهایی وجود دارد.
مرز ایران در محدوده طلائیه به صورت یک زاویه قائمه است که به آن «دال طلائیه» گفته میشود. اصل کلمه طلائیه، طلایه است به معنی مرز که اصطلاحی محلی است و به قطعه زمینی اطلاق میشود که حائل بین دو سرزمین ناهمگون است. یک منطقه آبگرفتگی به نام هور است و یک منطقه خشکی در ساحل هور. طلائیه در حقیقت، زمینِ متصل به هور است.
مهمترین عملیاتی که در آن منطقه انجام گرفت، عملیات خیبر بود. در طرح عملیات، قرار بود رزمندگان قرارگاه نجف با عبور از طلائیه به سمت اهداف تعیین شده حرکت کنند و با الحاق با رزمندگان قرارگاه کربلا، یک پیروزی بسیار بزرگ را برای ایران به ارمغان آورند؛ اما موانع و استحکامات زیادی به طور مهندسی و حسابشده در منطقه طلائیه به وجود آمده بود. ارتش بعث عراق 18 روز بعد از آزادی خرمشهر و زمانی که اعلام آتشبس یکطرفه کرد، دژ مستحکمی در طلائیه ایجاد کرد که این دژ سد محکمی در برابر پیشروی نیروهای رزمنده شد.
به هرحال روند عملیات خیبر به گونهای پیش رفت که فرماندهان بنا بر فرمان امام خمینی (ره) تصمیم به حفظ جزایر مجنون شمالی و جنوبی گرفتند. به دست آوردن این جزایر نیز دستاورد بزرگی برای ایران بود. محور طلائیه علیرغم استحکامات و موانعی که در آن منطقه به کار برده شده بود، نقش مهمی در حفظ این جزایر و ادامه عملیات داشت. طلائیه متصل به جزیره جنوبی و پوشیده از سیمهای خاردار و میدانهای مین مختلف بود و عملیات بر محور طلائیه و جزایر متمرکز بود. پیروزی در عملیات خیبر در گرو شکستن خط طلائیه بود و طلائیه کلیدِ درِ خیبر بود.
طلائیه به شدت زیر آتش دشمن بود. نقطه کانونی این آتشها نیز سه راهی شهادت بود. جایی که امروز در یادمان شهدای طلائیه، وعده قرار و عاشقی دلدادگان با شهداست. عراق هرچه خمپاره و کاتیوشا داشت بر سر رزمندگان ریخت و سه راهی شهادت به قیامتی از آتش تبدیل شده بود. زمین طلائیه به قدری گلوله خورده بود که دیگر رنگ خاک نداشت. طلائیه به رنگ باروت و خون درآمده بود.
عراق علاوه بر آتش زیاد، به دو طرف جاده نیز آب انداخته بود و عبور و مرور را بسیار دشوار کرده بود. رزمندگان تلاشهای بسیار زیادی انجام دادند تا خط شکسته شود، اما هر بار با ناموفقی روبرو شدند، تا اینکه نیروهای لشکر 27 محمد رسول الله (ص) و 14 امام حسین (ع) به فرماندهی سرداران شهید محمد ابراهیم همت و حسین خرازی توانستند خط را بشکنند؛ اما عراق هرچه نیرو داشت به منطقه آورد و طلائیه را از چنگ ایران درآورد.
همت در عملیات خیبر سرش را داد و به سردار خیبر معروف شد. خرازی نیز در این عملیات دستش را داد و به علمدار خمینی معروف شد.
طلائیه همچون شلمچه است و شاید به همین دلیل این دو یادمان، زائران بسیاری دارد. رزمندگان هم در طلائیه و هم در شلمچه جانانه ایستادگی و مقاومت کردند. این دو منطقه به قدری توسط دشمن مینگذاری و سیمخاردار چیده شده بود که در حالت عادی امکان عبور و مرور نبود؛ چه برسد به زمانی که آتش شدید دشمن بر سر رزمندگان باشد.
قفل طلائیه بسته مانده بود. رزمندگان باید از طلائیه عبور میکردند و به رزمندگانی که در جزایر عمل میکردند، ملحق میشدند تا ضمن حفظ جزایر، شرایط برای ادامه عملیات فراهم شود و جای پای محکمی به دست آید و این از نگاه همت و دیگر فرماندهان حفظ آبروی ایران بود. آنان برای حفظ آبروی ایران و اسلام، در طلائیه ایستادگی کردند و مردانه جنگیدند.
اما رزمندگان و فرماندهان هرچه کوشیدند، نشد که نشد و راه طلائیه بسته ماند. فرماندهان بسیار ناراحت شدند و در خود فرو رفتند. امام پیامی برای فرماندهان فرستادند و عنوان فرمودند: «شما پیروز هستید. به هیچ وجه نگران این عدمالفتحها نباشید و خودتان را برای عملیات بعدی آماده کنید.»
مهدی باکری که برادرش در آن عملیات شهید شده بود. میکروفون به دست گرفت و خطاب به دیگر فرماندهان گفت: «برادرها! مگر غیر از این است که ما به تکلیف میجنگیم؟ مگر غیر از این است که پیغمبر خدا عزیزترین عزیزانش را در همین جنگ از دست داد و خم به ابرو نیاورد؟ حالا که امام اینطور فرموده، ما باید خودمان را برای عملیات بعدی آماده کنیم.»
پس از پایان جنگ، به دلیل دشواریهایی که مسیر طلائیه داشت، نیروهای کمیته جستجوی مفقودین در سال 72 برای نخستین بار توانستند به طلائیه بروند. در این منطقه، از حد فاصل کوشک تا دال طلائیه و تا دهانه نهر صویب در غرب این منطقه، طی سالها حدود 3 هزار شهید از یگانهای مختلف تفحص شد.
در جریان تفحص، در یک نقطه از منطقه طلائیه، پیکر مطهر 74 شهید تفحص شد. در همین نقطه برای زوار طلائیه، حسینیهای بنا شد با گنبد طلایی معروف که در سرزمین مقدس و طلایی طلائیه درخشش دارد.
طلائیه چیزی بیش از یک نام است. مکانی است مقدس که هزاران جوان ایرانی در آن دیار به خون غلتیدند. آنها در بین اهل آسمان، مشهورتر از اهل زمین هستند.
سمانه پرهام