شکست رویکرد نظامی آمریکا در جهان
پنجاه و چهار سال پیش در روز سهشنبه آخر ماه ژانویه، نیروهای کمونیست حملاتی در سراسر ویتنام جنوبی معروف به عملیات تِت راه انداختند. این حملات نقطه عطفی در جنگ ویتنام بود. یک ماه بعد از این عملیات، رئیس جمهور آمریکا، لیندون جانسون، درخواستی را که از طرف فرمانده نظامی خود در ویتنام، ویلیام وستمورلند برای ارسال 206000 نیروی بیشتر دریافت کرده بود - علاوه بر بیش از نیم میلیون سربازی آمریکایی که تا به آن زمان به ویتنام رفته بودند – رد کرد. جانسون در پی یافتن یک راه حل برای صلح، به دیپلماسی روی آورده بود و اعلام کرد که نمیخواهد در انتخابات بعدی مجدداً کاندید ریاست جمهوری شود. سال بعد او قدرت را به جانشین خود، ریچارد نیکسون، تحویل داد که بیش از چهار سال به جنگ ادامه داد و پس از آن که به طور تدریجی از تنشها کاسته شد، توافقنامه صلح در ژانویه 1973 امضا شد.
نسلهای متعددی پس از عملیات تت در آمریکا به دنیا آمدهاند. آن نسلها تنها در اندازهای محدود، در حد آنچه از کتب تاریخی میتوان حس کرد میتوانند در جریان حال و هوای عمومی و سیاسی فوق العادهای که در آن روزها در ایالات متحده برقرار بود دریافت کنند. حال و هوایی که عمدتاً متأثر از شرایط جنگ ویتنام بود. چیزهایی که در آن زمان مسبب آن حال و هوا بودند در زندگی امروز، مابهازایی ندارند. یکی از بزرگترین آنها خدمت وظیفه بود، عاملی که هزینههای جنگ را به طور مستقیم و دردناکی متوجه خانوارهای آمریکایی کرد. خدمت وظیفه اجباری شرایط را خصوصاً در محیطهای دانشگاهی، که جمعیت واجد شرایط بالایی داشتند با تنش مواجه کرد.
یکی دیگر از این عوامل جنگ سرد بود که این چارچوب را ارائه میداد که حمله به ویتنام برای جلوگیری از شکلگیری کمونیسم جهانی ضروری است. علاوه بر این عوامل، یک فعل و انفعال میان جنگ و حکومت و مسائل پیوسته و روزمره داخلی که از یک سو به یک ضد فرهنگ تبدیل شده بودند در میان بود، که سال 1968 را از جهات مختلف به سالی آشفته مبدل ساخت.
با این حال، برخی از مشاهدات در مورد عملیات تت کاربرد به سزایی در مسائل امروز، بخصوص آنهایی که شامل اعزام نظامیان به خارج از کشور میشود، دارند. طبق بسیاری از معیارهای نظامی، این حمله یک شکست برای کمونیستها و یک پیروزی برای ایالات متحده و متحدانش بود. نیروهای کمونیست قادر نبودند شهرهایی را که به طور گسترده مورد حمله قرار گرفته بودند حفظ کنند و این نیروها تلفات عظیمی را متحمل شدند. اما نتیجۀ نظامی چندان با اهمیت نبود؛ حتی در بررسیهای اولیه پس از عملیات نیز نهایتاً به چشم نیامد. پیامدهای سیاسی، ادراکی و احساسی بودند که حائز اهمیت شدند، و آنها بودند که باعث شدند تا کتابهای تاریخ از ایالات متحده به عنوان پیروز این عملیات یاد نکرده، بلکه از آن عملیات به عنوان نقطه عقبنشینی آمریکا نام بردند.
تلاشهای فراوان و بسیار پرهزینهای که کمونیستهای ویتنام انجام دادند نشان داد که آنها در «انگیزه» از برتری تعیین کنندهای برخوردارند. آنها در حال مبارزه روی و برای خاک وطن بودند. آنها دارای پشتوانه قوی ملیگرایی بودند. اما آمریکاییها نقطه متقابل آنها بودند و هیچ کدام از این مزایا را نداشتند. انگیزهای که توسط طراحان و به وجود آورندگان عملیات تِت نمایش داده شد البته بیشتر از آن چیزی بود که یک پیاده نظام در مسکو یا پکن در یک رقابت ایدئولوژیک از خود به نمایش میگذاشت.
امروزه نیروهای ایالات متحده در بسیاری از کشورها در تلاش هستند که موفقیتها و شکستها را از لحاظ نظامی و از شمار سربازان کشته شده یا میزان قلمرو تصرف شده اندازهگیری کنند. باز هم، در بیشتر این مکانها نتایجی که مهم هستند، کمتر به این معیارهای نظامی و بیشتر به سیاست، ادراک و احساسات عمومی بستگی دارد. باز هم، عامل بیرونی بودن آمریکاییها در جوامعی که بستر این جنگها هستند نقطه ضعف آمریکاییها محسوب شده و آنها در خطر تبدیل شدن به هدف برای کسانی هستند که احساسات ناسیونالیستی یا خشم ناشی از آسیبهای جانبی حملات آمریکا را دارند. و دوباره، چارچوبهای نگرشی که ممکن است منسوخ شده یا نامناسب باشند، میتواند نزاع قابل ملاحظهای را در داخل و خارج ایالات متحده موجب شوند؛ میخواهد این چارچوب شامل مرزبندی در جنگلهای جنوب شرقی آسیا در برابر پیشرفت کمونیسم باشد و یا پیگیری «جنگ علیه تروریسم» در خاور میانه و کشورهای اسلامی و عربی.
منبع: نشنال اینترست
نویسنده: پل آر. پيلار؛ استاد دانشگاه و عضو سابق آژانس اطلاعات مركزي آمريكا (CIA)
مترجم: مظاهر کروژده