داستان انقلاب، زاییده انقلاب است
هدایتالله بهبودی فارغالتحصیل تاریخ از دانشگاه تهران است. با آغاز جنگ تحمیلی به عنوان خبرنگار با روزنامههای تهران تایمز و جمهوری اسلامی همکاری کرد. او در جمهوری اسلامی صفحه «جبهه و جنگ» را دبیری میکرد. همین تجربهها بود که همراه با مرتضی سرهنگی در پاییز سال 1367 منجر به تشکیل «دفتر ادبیات و هنر مقاومت» در حوزه هنری شد. او پس از پنج سال «دفتر ادبیات انقلاب اسلامی» را در حوزهی هنری تأسیس کرد و کار را در آنجا پی گرفت. حالا بهبودی از بزرگان ادبیات انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است و آثارش لحن و دستور زبان خاص خود را دارد، با او دربارهی ادبیات انقلاب به گفتگو نشستهایم.
آیا میتوان گفت در ادبیاتمان حوزهای بهنام داستان انقلاب اسلامی داریم؟ در صورت پذیرفتن این موضوع به نظر شما سابقه آن به چه زمانی برمیگردد؟
رویدادهای بزرگ اجتماعی دست از گریبان ادیبان و هنرمندان نمیکشد، اینان با هررویکردی از اندیشه، برای رها کردن گریبان خود هم شده، به آن حوادث توجه میکنند و دست به آفرینش میزنند.
داستان انقلاب زاییده انقلاب است. پس از پیروزی خیزش استقلال خواهانه مردم ایران در بهمن 1357 چه نویسندگان دست به قلم دهه چهل و اوایل دهه پنجاه و چه نویسندههای علاقه مند به ادبیات داستانی دست به کار شدند و آثاری از خود به جا گذاشتند. داستانهایی که با موضوع انقلاب خلق شدهاند، زیاد هستند، اما ویژگیهای فرهنگی ما از یک طرف و نظام نقد و بررسی ناقص از سوی دیگر فرصت شناسایی، معرفی عمومی و استقبال همگانی را از این کتابها گرفته است. البته کسان دیگر عقاید دیگری ممکن است داشته باشند، اما از دیدگاه من، وقتی رمان «زنده باد مرگ» ناصر ایرانی یا «ارتباط ایرانی» علی موذنی، عمر بلند و چه بسا همیشگی پیدا نمیکنند، از این روست.
داستان قالب شناخته شدهای دارد. این ظرف در میان اهل دقت و فن، ظرفی پذیرفته شده است. محتوا و مظروفی که نویسنده در این قالب جا میدهد میشود قید یا صفت داستان. داستان انقلاب، داستان جنگ، داستان عشقی، داستان عرفانی، داستان زندگی و... مظروف و محتوا، به هر اندازه که به فرهنگ خودی و داراییهای بومی این کشور نزدیک باشد، آن داستان بومیتر و آشناتر خواهد بود.
با توجه به حوزه فعالیت شما در کتابهای خاطرات، خاطره نویسی در حوزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس چه جایگاهی دارد؟
خاطره باید به عنوان یک گونه ادبی، مسئولیت بار فرهنگی انقلاب را، به ویژه در دفاع مقدس بهدوش گیرد و با سلامت از گذشته به حال انتقال دهد. این حادثه بسیار مهمی است. از هر ضلع و زاویهای که نگاه شود، اتفاق بزرگی رقم خورده است. این دارایی معنوی نباید در این زمان رسوب کند، باید آینده هم راه گشاید، کارگزاران این امر لازم است مسیر آمده را ارائه دهند و زمینه را با درایت برای واسپاری به استعدادهای بعدی آماده کنند.
آقای سرهنگی گفتهاند که شما در آثارتان از دستور زبان تعقلی استفاده میکنید. تفاوت بهکارگیری دستور زبان تبلیغی و تعقلی در ادبیات مقاومت کجاست؟
زبان تبلیغ و زبان تعقل زاییده زمان خود برای برآوردن نیازهای کوتاه مدت و بلند مدت فرهنگی هستند. طبیعی است که در رخدادهایی چون انقلاب و جنگ، زبان تبلیغ به علت ویژگیهایش، از جمله دستیابی آسان، به کار گرفته میشود و کارکرد خود را دارد، اما نمیتوان آن را برای دورههای بعدی حفظ کرد، چراکه پذیرش خود را از دست میدهد. در این جا زبان تعقل، زبان استدلال و منطق - و بهتر بگویم - زبان جهانگیر فطرت، به کار میآید. ما سالهاست که برای گفتن و نوشتن از انقلاب و جنگ از زبان تبلیغی دور شدهایم.
اثرات و اهمیت بازگویی خاطرات شفاهی، بهویژه خاطرات رزمندگان چیست و چه تأثیراتی بر جامعه دارد؟
اگر بخواهم نگاهی کلی به این موضوع داشته باشم، باید بگویم که تولید در همهی زمینههای اجتماعی و اقتصادی امری لازم و واجب است. زندگی یک جامعه با تولید شکل میگیرد و رشد میکند. امروزه واژهی تولید را بیش از هر زمینهای در امور اقتصادی به کار میبرند، ولی میدانیم که در امور اجتماعی نیز بدون تولید نمیتوان بالید.
در ۳۵ سال گذشته تاریخ ایران دو پدیدهی بزرگ یا دو قلهی مرتفع را در پهنای خود به یادگار دارد؛ یکی پیروزی انقلاب اسلامی و دیگری دفاع هشتساله. تأثیر این بلندیها بر سرنوشت ایران انکارناپذیر است؛ و از آن جمله است تأثیرات اجتماعی. اگر ما بتوانیم نسلهای پسین را به صعود از این دو ارتفاع دعوت کنیم تا بتوانند تاریخ معاصر ایران را از قلههای آن افشا کنند، کار بزرگی کردهایم. از نظر من مصالح این دو بلندی، یا بهتر بگویم: یکی از مصالح اصلی آن، خاطرات است.
برای پرداختن به خاطرات اشخاص چه مسائلی وجود دارد؟ چه کسانی صلاحیت دارند خاطراتشان به صورت عمومی منتشر شود و این خاطرات چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟
ما نمیتوانیم در بیان خاطرات موانعی ایجاد کنیم که برخی به این وادی کشیده شوند و برخی اجازهی ورود نداشته باشند. تولید مصالح در این مرحله نباید گزینشی باشد. تعیین نوع و جنس خاطره در مرحلهی تولد اصالت ندارد و این تمییز و تشخیص در مراحل بعدی صورت میگیرد، یعنی زمانی که مهندس -و در اینجا تاریخنگار- وارد عمل میشود. او با مهارتی که دارد، به سرند خاطرات میپردازد و اصیلترین آنها را برای ساخت و پرداخت تاریخ یک واقعه انتخاب میکند.
رخدادها و حوادث بزرگی همچون انقلاب و جنگ تکرارپذیر نیست. پس از جهت کمنظیری و جذابیت، توجه عموم افراد جامعه را جلب میکند. جذابیت این خاطرات توانسته است تا حد زیادی ادبیات ایران پس از انقلاب را تحت تأثیر قرار دهد و گاهی شانهبهشانهی ادبیات ترجمهای و در دههی اخیر حتی پیشرو و جلوتر از ادبیات ترجمهای حرکت کند.
محققان بین خاطره و تاریخ شفاهی تفاوتهایی قائلند. آیا جنابعالی معتقدید که این نوع انتشار خاطرات روش مناسبی است یا خیر؟ آیا اگر این خاطرات به شیوهی تاریخ شفاهی منتشر شود، تأثیر بیشتری ندارد؟
اگر دستهبندی خاصی در بین نباشد، فرق چندانی به لحاظ ماهوی میان خاطرات و تاریخ شفاهی نیست. این دو مواد اولیه برای پیدایش تاریخ هستند؛ هرچند که فرایند پیدایش آنها با یکدیگر متفاوت است. خاطرات در عرف، همان خودنگاشته است، اما تاریخ شفاهی تلاشی حداقل دوسویه است که خاطرهگر و خاطرهنگار با هم برای بازنمایی یک حادثه یا یک سلسلهوقایع انجام میدهند. از نظر مورخ، این دو گونه در یک ردیف است و یکی بر دیگری اصالت و برتری ندارد، اما چهبسا از نظر خواننده -که بهرهبردار نخست این فرآوردهها است- تفاوت داشته باشد.
نکتهی حائز اهمیت در فرایند تولید خاطره یا تاریخ شفاهی، وفاداری به حقیقت است. چه خواننده و چه مورخ تا زمانی میتوانند به این تولیدات تکیه و اعتماد کنند که بر باور و اعتمادشان خدشهای وارد نشود. هرگاه اینان احساس کنند که خاطرهگو یا تدوینگر تاریخ شفاهی از مرزهای حقیقت فاصله گرفته، شیرازهی مصالح یادشده از هم خواهد پاشید.
چرا رهبر معظم انقلاب بر ثبت خاطرات رزمندگان و شخصیتهای مهم انقلاب تأکید دارند؟ همچنین دلیل تأکید ایشان بر انتشار عمومی این خاطرات چیست؟
شاید نتایج موفقیتآمیز مؤسسات و سازمانهایی که در کار تولید خاطرات هستند، دیدگاه مثبت رهبر انقلاب را نسبت به این موضوع موجب گشته است. وقتی یک خاطرهی صادقانه بیان یا نوشته میشود و با اصول حرفهای تدوین و چاپ میگردد، به دلیل شرح حوادث کمنظیر انقلاب و جنگ، خوانندگان و علاقهمندان بسیاری پیدا میکند. این یعنی تمایل مردم به دانستن از دو پدیدهی مهم و بیبدیل ۳۰ سال اخیر ایران. شما خوب میدانید که رخدادها و حوادث بزرگی همچون انقلاب و جنگ تکرارپذیر نیست. پس از جهت کمنظیری و جذابیت، توجه عموم افراد جامعه را جلب میکند.
مهمتر اینکه، ماهیت انقلاب و جنگ با هویت اسلامی و ایرانی جامعه گره خورده و نمیتوان به آن بیتوجه بود. تکریم یاد انقلاب و جنگ، تکریم هویت ملی ما است. نکتهی دیگر آنکه جذابیت این خاطرات توانسته است تا حد زیادی ادبیات ایران پس از انقلاب را تحت تأثیر قرار دهد و گاهی شانهبهشانهی ادبیات ترجمهای و در دههی اخیر حتی پیشرو و جلوتر از ادبیات ترجمهای حرکت کند.
موضوع آخر اینکه پدیدهی خاطره و خاطرهنگاری به توسعهی مطالعه و بالارفتن شمارگان کتاب کمک فراوانی کرده است. همهی اینها یعنی اینکه خاطرهگویی و خاطرهنویسی در کمّ و کیف باید توسعه یابد یا حداقل روند آن کند نشود.
از میان آثارتان کدامیک شهرت بیشتری دارند و کدام از آنها را برای خواندن پیشنهاد میکنید؟
«کتاب سفر به قلهها» و«پا به پای باران»(کار مشترک با جناب آقای مرتضی سرهنگی) از میان گزارشها و سفرهای نوشته شده آوازهی بیشتری دارند و علت آن توجه مکتوب رهبر انقلاب به آن است.
از میان کارهای تاریخی«شرح اسم» و اخیرا «الف لام خمینی» مورد توجه واقع شده که علت آن پرداختن به زندگی نامه دو رهبر جمهوری اسلامی ایران است.
در این زمان پیش از آن که توجه کنم فلان کتاب را بخوانید، باید متواضعانه خواهش کنم که همجواری و همزیستی با کتاب را از دست ندهید.
در پایان بفرمایید آشنایی شما با موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس از چه زمانی اتفاق افتاد؟
مسئولان موسسات و مراکز پژوهشی مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی پیش از این دور هم مینشستند و درباره ریز و درشت کارهای انجام شده و پیشرو رایزنی میکردند. موزه ملی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس در بهره برداری از این نشستها حاضر شد و گاه میزبان بود. آشنایی من از آن زمان شروع شد. این موزه اگر توان نمایش همه حجم و صورت انقلاب و جنگ را پیدا کند، همواره چیزی کم خواهد داشت و آن بازدیدکننده است. از دیدگاه من، پرازدحامترین روزهای این موزه خلوتترین روزهای آن است.