در تاریخ تشیع تا کنون شخصیتی مانند امام خمینی نیامده است
تجربه تاریخی حاکی از آن است که با مرگ صاحب نظران، عمر اندیشهها به پایان نمیرسد و حتی بعضاً با گذشت حدود یک قرن تفکری به بار مینشیند، کما اینکه مارکس در قرن ۱۹ از انقلاب کارگری گفت و لنین در سالهای پایانی قرن ۲۰ از طریق راهاندازی نوع جدیدی از حکومت تحت عنوان اتحاد جماهیر شوروی تلاش کرد، این فدراسیون را به عنوان نمونه عملی اندیشههای مارکس و نمونه بیبدیلی از جامعه بیطبقه به جهان معرفی کند.
هر چند تشکیل اتحاد جماهیر شوروی نمونهای از تداوم یک اندیشه پس از مرگ نظریهپرداز است اما تعداد محدود چنین نمونههایی در مقابل وفور نظریات و از طرفی طرح این ادعا از طرف چهرههای انقلابی نظیر عبدخدایی، مبنی بر اینکه از ۴ قرن پیش تاکنون آرا و اندیشههای هیچ نظریهپردازی نظیر امام خمینی (ره) به منصه ظهور نرسیده، منجر به شکلگیری این پرسش میشود که با رحلت امام خمینی(ره) در سال ۶۸ آیا نظریات او هم رو به فراموشی است؟
در پاسخ به این پرسش یک چهره انقلابی در گفتگو با سرو به همخوانی و نقاط مشترک نظریه حکومت اسلامی امام خمینی(ره) با فطرت انسان اشاره میکند و ضمن مقایسه اندیشه امام خمینی(ره) با نظریه اسلام میگوید «اندیشه امام خمینی(ره) از بین نمیرود کما اینکه ۱۴۰۰ سال است که اسلام از بین نرفته است.» لذا از نظر محمد مهدی عبدخدایی وجه اشتراک نظریه امام(ره) با فطرت و ذات مردم مانع از فراموشی و انحطاط اندیشه او میشود.
در این میان نکته قابل توجهی که دبیر کل جمعیت فدائیان اسلام به آن اشاره میکند و آن مهمترین دلیل تداوم اندیشه و نظریات امام خمینی(ره) ارزیابی میکند مربوط به شخصیت او است. در حقیقت عبدخدایی بر این باور است که شخصیت انقلابی در کنار وجهه نظریهپردازی او منجر به تداوم افکار و عقاید امام شده، همچنان که در ابتدای اظهارات خود میگوید: «علاوه بر نظریهپردازی، جریان ساز بوده و ویژگی انقلابی هم داشته است. در مقابل افرادی نظیر ژان ژاک روسو تنها نظریهپرداز بوده است.»
عبدخدایی علاوه بر این، از استقبال مردم از امام خمینی (ره) و بدرقه او به عنوان استناد دیگری جهت تاکید بر تداوم امام خمینی (ره) بهره میگیرد و خاطرنشان میکند: « امام از شخصیتهایی است که همانطور استقبال شد، همانگونه هم مشایعت شد. یعنی به همان صورت که مردم از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا(س) او را همراهی کردند به همان ترتیب هم از خیابان شهید بهشتی تا بهشت زهرا امام خمینی(ره) را بدرقه کردند. این موارد نشان میدهد که این شخصیت تا روز فوت در حال صعود بود و اظهارات مخالفان تأثیری بر این صعود و محبوبیت او نداشته است.»
متن گفتگوی تفصیلی مجله سرو با محمد مهدی عبدخدایی، دبیر کل جمعیت فدائیان اسلام به شرح زیر است:
با توجه به اینکه امام خمینی (ره) از جمله نظریهپردازان نواندیش در تفکرات اسلامی بودند، طرح چنین ادعایی که ممکن است همزمان با رحلت امام خمینی (ره) اندیشههای او هم به دست فراموشی سپرده شود، تا چه اندازه به واقعیت نزدیک است؟
وقتی میخواهیم در مورد شخصیت امام خمینی (ره) صحبت کنیم باید این نکته را درنظر بگیریم که او یک نظریهپرداز بود. در تاریخ بزرگان و اندیشمندان فراوانی داشتیم، از این میان برخی تنها نظریهپرداز بودند و تعدادی در کنار نظریهپردازی، جریان سازی میکردند. جریان این مسئله به گونهای تکامل پیدا میکند که طرف علاوه بر نظریهپردازی جریان ساز باشد و افزون بر آن خودش هم انقلابی باشد، امام خمینی هر سه ویژگی را داشت، در حقیقت او علاوه بر نظریهپردازی، جریان ساز بوده و ویژگی انقلابی هم داشته است. در مقابل افرادی نظیر ژان ژاک روسو تنها نظریهپرداز بوده است.
نکته دیگر این است که ما ۵ پیامبر اولوالعزم داریم، ویژگی این پنج پیامبر این است که ایدئولوژی و کتاب دارند، لذا در میان پیامبران آن تعدادی که به همراه ایدئولوژی کتاب دارند، اولوالعزم هستند. قرآن یک نظریهپرداز است چراکه آیین و شیوه به همراه خود آورده، علاوه بر این حضرت عیسی و حضرت موسی هم به همین ترتیب این ویژگی را داشتند. نکته بعدی این است که در فلسفه، روانشناسی و جامعهشناسی هم نظریهپردازانی وجود دارند، به عنوان مثال فروید از جمله نظریهپردازان روانشناسی است، مارکس نظریهپرداز سیستم اقتصادی است و یا ژان ژاک روسو نظریهپرداز انقلاب است، در این میان امام خمینی(ره) از جمله نظریهپردازانی است که در تاریخ شیعی میان روحانیون کمنظیر است، به دلیل اینکه با نظریه خود یک ایدئولوژی که در حال فراموشی بوده را در شرایط و فضای مناسب اجرایی کرده است. به عبارت دیگر امام خمینی(ره) جامعه را به دنبال این تفکر به حرکت انداخت، بر همین اساس است که امام خمینی میگوید جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر، نه یک کلمه کمتر و مردم هم آن را میپذیرند. همچنین قانون اساسی که او پیشنهاد میکند مورد پذیرش بیش از ۸۸ درصد جامعه قرار میگیرد و اجرای آن را میپذیرد. در این میان نکته قابل توجه این است که نظریه امام خمینی(ره) به صورت صد در صدی اجرا نشد. در حقیقت ما به سمت اجرای اسلام حرکت میکنیم. کما اینکه خود امام هم نمیگوید که بنده همه نظریه را اجرا کردم بلکه میگوید در حرکت این جریان هستیم، نمیتوانیم اعلام کنیم حکومت را اسلامی کردیم اما میتوانیم ادعا کنیم که برای اکثر ملتها الگو شدیم، که مبارزه را سر و سامان بدهیم، استکبارستیزی، ظلم ستیزی، قدرتمندستیزی را توسعه دهیم. کسی شک ندارد که در حال حاضر ایران در برابر غول بزرگی به نام آمریکا ایستاده است.
حتی امام علی علیه السلام هم نتوانست صددرصد ایدئولوژی را اجرا کند.
در حقیقت برای صد در صد اجرایی شدن یک ایدئولوژی زمان لازم است کما اینکه امام علی هم نتوانست همه ایدئولوژی را در زمان خودش پیاده کند، ایشان برای اجرایی شدن ایدئولوژی بسیار تلاش کردند اما مواردی نظیر شکلگیری خوارج، وقوع جنگ صفین و مواردی از این قبیل حاکی از آن است که حتی امیرالمومنین(ع) هم نتوانست همه کشورهای اسلامی را تحت پوشش قرار دهد اما در راه اسلام حرکت کرده، عقاید اسلامی را انتشار داده و جوامع این عقاید اسلامی را پذیرفتند. امام خمینی هم همین کار را کرد، یک نظریهپرداز که جریانساز هم بوده است. به عنوان مثال روسو از قرارداد اجتماعی صحبت کرده اما بعد از مرگ او انقلاب کبیر فرانسه به وقوع پیوست، درست است که میگویند پدر انقلاب فرانسه روسو است اما او که جریانی نساخته است در مقابل امام خمینی(ره) جریانساز بوده است. امام خمینی بعد از جریانسازی خودش هم انقلابی بوده است، به همین دلیل در اولین سخنرانی خود در بهشت زهرا(س) میگوید من دولت تشکیل میدهم و در دهان دولت فعلی میزنم. این سخنان امام خمینی(ره) نشان دهنده این نکته است که توانسته با جریان سازی نظریات خود را به عمق جامعه برساند. به همین جهت گفته میشود که در تشیع شخصیتی مانند امام خمینی (ره) تاکنون نیامده که تحولی این چنینی به وجود آورد. او در حالی انقلاب کرده و تحول به وجود آورده که بیشتر روشنفکران آن زمان طرفدار مارکسیست بودند، چه مارکسیستهای خداپرست، چه سوسیال دموکراتها و مارکسیستهای انقلابی. بنابراین افکار امام خمینی(ره) مورد پذیرش جامعهای قرار گرفته که تنوع افکار در آن وجود داشته کما اینکه منافقین، سوسیالیستها، دموکراتها و سایر گروههای دیگر بودند اما این عقاید همه آنها را تحت تأثیر قرار داده و کمرنگ کرده است، به همین دلیل میتوان گفت که امام شخصیت نمونه سیصد سال اخیر تاریخ این کشور است.
بنابراین میتوان نتیجه گرفت که اندیشههای امام خمینی(ره) پس از رحلت او کماکان ادامه دارد؟
واقعیت امر این است که اندیشههای امام خمینی(ره) جدای از اندیشههای اسلامی و شیعه نیست بلکه اندیشههای او عین اندیشههای شیعی و مانند ذات اندیشههای اسلامی است. ممکن است اندیشه اسلامی و شیعی کمرنگ شود اما با توجه به اینکه اندیشه در درون و ذات مردم است و ذات مردم با این اندیشه همراهی دارد، از بین نمیرود کما اینکه ۱۴۰۰ سال است که اسلام از بین نرفته است و یا در مثالی دیگر بیش از هزار سال است که از شهادت امام حسین علیه السلام میگذرد اما اندیشه ایشان از بین نرفته، البته اجرا نشده است. تا قبل از امام خمینی(ره) همه جوامع سلطنتی اعم از قاجار و پهلوی یزیدی بودند. امام خمینی(ره) بنیان حکومتی را پایهگذاری کرده که این حکومت موروثی و ذاتی نباشد بلکه براساس رأی و انتخاب مردم شکل گرفته باشد. نکته دیگری نیز وجود دارد که البته بنده به آن اعتقاد ندارم، امروز برخی از روشنفکران اهل سنت میگویند خلافت از آن مردم است، امامت هم از آن خداست البته منظور امام معصوم(ع) است. به عنوان مثال میگویند امامت امام علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین(ع) را خدا داده و کسی هم نمیتواند امامت را از آنها بگیرد اما قدرت رئیس جمهور را میتوان گرفت. کما اینکه اگر خدایی نکرده جامعه احساس کند که یک ولی فقیه از عدالت دور شده، میتواند رهبری را از او بگیرد، اما امام خمینی(ره) به گونهای رفتار کرده که تا روزی که فوت کرد جامعه او را به عنوان یک پیشوای عادل، جریانساز و نظریهپرداز انقلاب پذیرفته است. بنابراین وقتی گفته میشود جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیشتر نه یک کلمه کمتر، جامعه نمیپذیرد، همانطور که وقتی مهندس بازرگان گفت جمهوری دموکراتیک اسلامی جامعه به آن رأی نداد و نظر امام را پذیرفت.
با توجه به اینکه در ایام سالگرد رحلت امام خمینی(ره) قرار داریم، چنانچه خاطره و یا نکتهای از ۱۳ خرداد سال ۶۸ در خاطر دارید، بفرمایید.
امام از شخصیتهایی است که همانطور استقبال شد همانگونه هم مشایعت شد. یعنی به همان صورت که مردم از فرودگاه مهرآباد تا بهشت زهرا(س) او را همراهی کردند به همان ترتیب هم از خیابان شهید بهشتی تا بهشت زهرا(س) امام خمینی(ره) را بدرقه کردند. این موارد نشان میدهد که این شخصیت تا روز فوت در حال صعود بود و اظهارات مخالفان تأثیری بر این صعود و محبوبیت او نداشته است.
امام خمینی شخصیت صاحب شناختی بود کما اینکه وقتی گفت کارتر دیگر رئیس جمهور آمریکا نمیشود، افول قدرتمندرین انسان را پیشبینی کرد و درست از آب درآمد. در آن زمان آمریکا قدرتمندترین کشور جهان بود، وقتی امام خمینی(ره) گفت آمریکا نمیتواند هیچ غلطی بکند، واقعا آمریکا نتوانست غلطی کند. به این معنی که هنوز شعارها و آرمانها با وجود اینکه ۴۲ سال از رحلت امام خمینی(ره) میگذرد در درون مردم جریان دارد و همه تهدیدات آمریکا پوچ از آب درآمده است. همچنان که امروز به جایی رسیدیم که رهبر معظم انقلاب میفرماید من پیام ترامپ را نمیخوانم. آیا این عظمت نیست؟ آمریکا که اقتصاد دنیا را تصرف کرده است قدرت استعمار به قدری زیاد شده است که هرجا اشاره میکند آن حکومتها سرنگون میشود و ما ۴۲ سال است که ایستادیم و ایستاده میمانیم امام راحل(ره) پس از پیروزی انقلاب اسلامی آمریکا را شیطان بزرگ نامید و آمریکا را از ایران بیرون کرد و امروز خلف صالح ایشان رهبر معظم انقلاب اسلامی همان شیوه را ادامه میدهند.
این موارد نشان میدهد که پیشبینی آن پیر آگاه، مطالعه کرده، تحقیق کرده، فقیه، فیلسوف و حکیم درست از آب در آمد. وقتی میبینیم امام خمینی(ره) در سال ۱۳۲۵ به آیتالله مطهری و منتظری کتاب فلسفی اسفار را درس میدهد، معلم فلسفه است. وقتی با وجود همه بزرگان در نجف امام خمینی(ره) چهره میشود، در مبارزه میدرخشد، شیوه و روش امام اعتقاد مطلق به ولایت فقیه بود. برای ایشان اطاعت از ولی فقیه زمان، یک اصل اعتقادی بود زمانی که نواب صفوی فعالیت می کرد، مرحوم بروجردی شخصیتی بود که امام ایشان را به عنوان ولی فقیه زمان قبول داشت و جزء اصحاب فتوای آیت الله بروجردی بود. تصمیم و رفتار آیت الله بروجردی به عنوان ولی فقیه زمان، مورد قبول اکثریت حوزه و از جمله امام بود. اما نگرش امام به موضوعات متفاوت از آیت الله بروجردی بود که به سوابق سیاسی و فکری این دو بزرگوار برمیگشت. در این میان نکته حائز اهمیت این است که خاطرات افراد مختلف نیز نشان میدهد که امام در باطن حرکت نواب صفوی و در مجموع فدائیان اسلام را حمایت میکرده است. آیت الله مطهری به عنوان شاگرد امام، در سال 1328 در جریان حذف رسمیت مذهب شیعه، با فدائیان اسلام و نواب صفوی همکاری خوب کرد. خانواده امام از ناراحتی عمیق امام در جریان اعدام نواب صفوی حکایت میکنند. لذا با در نظر گرفتن همه این موارد در مجموع مجبور هستیم که سر تعظیم در برابر او فرود بیاوریم چرا که تفکر بالایی دارد، اندیشه پیشرفته و تداوم یافتهای دارد و از نظر عملی هم خودش به همین گونه رفتار کرده است.