ادامۀ جنگ، بلندپروازی یا اجتنا ب ناپذیر؟!
یکی از پرسشهایی که در مورد دفاع مقدس همواره مطرح بوده است، چرایی ادامة جنگ پس از آزادسازی خرمشهر است. این پرسش اگرچه تکراری بوده و بارها به آن پاسخ داده شده است، اما بهدلیل اهمیت بالای آن، بررسیاش همچنان نیازمند اقدامات پژوهشی و کارشناسانه است.
جنگ تحمیلی زمانی آغاز شد که ایران اسلامی بهدلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آمادة درگیر شدن در یک جنگ گسترده نبود. در شرایط بروز جنگ، تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود. این امر مبنای راهبردی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ، تا آخرین روز پیگیری میشد. از دیدگاه برخی کارشناسان و صاحبنظران تنها مقطعی که میتوانست جنگ به پایان برسد، پس از آزادسازی خرمشهر بود، اما به دلایل ذیل این امر محقق نشد و جنگ تا سال 1367 ادامه یافت.
مرور برخی دلایل ادامة جنگ پس از ازادسازی خرمشهر
آزادسازی خرمشهر بهعنوان یک حادثة تاریخی و سرنوشتساز، از مهمترین نقاط عطف دوران دفاع مقدس می باشد که با پیروزی های بدست آمده در سال دوم جنگ، برتری سیاسی و نظامی ایران را در پی داشت.
اکنون موضوع ادامة جنگ پس از فتح خرمشهر به یک پرسش بنیادین تبدیل شده است. در این زمینه ملاحظاتی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد:
1. تصمیمگیری برای پایان دادن یا ادامة جنگ پس از آزادسازی خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد اتخاذ شد. شرایط تصمیمگیری ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر دادهاند و در چنین وضعیتی بهزعم امریكا و غرب ارائة هرگونه امتیاز به ایران، به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی بوده و با منافع غرب در تضاد است. بنابراین اجتناب از ارائة هر گونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی امریكا و غرب دنبال میشد. برپایة همین ملاحظه با تعریف برتری ایران بهعنوان تهدید منافع امریكا و غرب، مهار این برتری هدف سیاستهای جدید منطقهای امریكا قرار گرفت.
2. راهحلهای پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ در این مرحله عموماً از سوی برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک، مبالغی را به آن واریز کنند تا به تدریج برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود. در این زمینه صحبت از مبلغ 25 تا 50 میلیارد دلار بود، اما بهدلیل اینکه راهحل متناسب با شرایط برتری ایران نبود و سایر خواستههای ایران مانند: محکوم کردن متجاوز و عقبنشینی کامل از خاک ایران مورد توجه قرار نگرفته بود، زمینة انجام مذاکرات فراهم نشد.
3. فاصلة زمانی تصمیمگیری ایران پس از آزادسازی خرمشهر تا انجام عملیات رمضان با وقوع برخی رخدادهایی همراه شد که نقش مهمی در شکلگیری ادامة جنگ داشت. در حالی که در 3 خرداد 1361، خرمشهر آزادسازی شد، در تاریخ 14 خرداد رژیم اشغالگر قدس به جنوب لبنان حمله کرد. تصور اولیه در ایران ناظر بر این معنا بود که نگرانی از پیروزی ایران منجر به گشایش جبهة جدید شده است. واکنش سیاسی ـ نظامی ایران با اعزام هیئت دیپلماتیک در 17 خرداد و سپس اعزام برخی از نیروهای نظامی و اعلام آمادگی برای جنگ در دو جبهه متأثر از همین ملاحظات بود. در 20 خرداد، عراق آمادگی برای عقبنشینی یکجانبه را اعلام و در 30 تیر آن را اجرا کرد. در این مرحله، چندین کیلومتر از خاک ایران همچنان در اشغال ارتش صدام بود و مناطق حساس مانند ارتفاعات راهبردی و شهر نفتشهر در اشغال نیروهای حزب بعث باقی ماند.
ملاحظات سیاسی ـ نظامی جدید سبب شد امام خمینی(ره) با احساس نگرانی از ماهیت سیاستهای جدید امریكا و رژیم اشغالگر قدس و عراق، روند اعزام نیرو به لبنان را متوقف و دستور بازگشت نیروها را صادر کردند. در چنین فضایی قطعنامة 522 در 22 تیر 1361 از سوی سازمان ملل صادر شد که در آن هیچ کدام از درخواستهای مشروع ایران مورد توجه قرار نگرفته بود و همچنان از جنگ بهعنوان وضعیت میان دو کشور نام برده میشد!
مجموع رخدادهای سیاسی ـ نظامی در سطح منطقه، مواضع جدید امریكا، ماهیت قطعنامة جدید سازمان ملل همگی نگرانی ایران را مبنی بر اینکه کلیة تلاشها و سیاستها برای مهار و برتری ایران سازماندهی شده است، تشدید کرد و در نتیجه تصمیمگیری اولیه پس از آزادسازی خرمشهر، با آغاز عملیات رمضان، در 23 تیر 1361 و با هدف تأمین صلح شرافتمندانه و تنبیه متجاوز به اجرا گذاشته شد.
4. نقد و بررسی تصمیمگیری برای ادامة جنگ پس از آزادسازی خرمشهر و طرح پرسش در این زمینه برای نخستین بار از سوی نهضت آزادی مطرح شد. مسئلة قابل توجه در این زمینه آن است که انتقاد نهضت آزادی نزدیک به یک سال پس از تصمیمگیری و اجرای آن و با مشاهدة نتایج این تصمیمگیری اعلام شد، حال آنکه اگر نهضت در این زمینه دیدگاه و موضعی داشت، برای تأثیرگذاری بر روند تصمیمگیریها باید مانند حزب توده که در همان موقع اقدام به موضعگیری کرد، با صدور بیانیه، مواضع خود را رسماً اعلام میکرد.
فارغ از این ملاحظه، نقدهای ناظر بر تصمیمگیری برای ادامة جنگ اصولاً براساس نتیجه و بدون توجه به شرایط طرح میشود، حال آنکه جدا کردن یک تصمیم از شرایط و بستر تاریخی آن مانع از فهم ضرورتها و دلایل این تصمیمگیری خواهد شد. گزینههای موجود برای تصمیمگیری ایران به گونهای بود که اگر برای توقف جنگ تصمیمگیری میشد، امتیاز قابل ملاحظهای به ایران داده نمیشد و هیچ تناسبی با شرایط برتری ایران نداشت و احتمالاً زمینة درگیری مجدد ایران و عراق نیز فراهم میشد. امروز همان تصمیمگیری با طرح این پرسش روبهرو است که چرا ایران اینگونه جنگ را پایان داد؟ حال آنکه در آن هنگام از موضع برتر برخوردار بود و دشمن دچار هزیمت شده بود. این توضیح ناظر بر این معنا است که پیچیدگیهای حاکم بر شرایط تصمیمگیری پس از آزادسازی خرمشهر به گونهای بود که هرگونه تصمیمگیری با توجه به پیامدهای آن میتوانست پرسشآفرین باشد و تنها تفاوت در نوع پرسشها است نه اصل آن. ( درودیان، محمد، تهران 1378، ص 52)
اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتها و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچگونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد و شورای امنیت و دیگران تنها آتشبس و در واقع حالت «نه جنگ نه صلح» را توصیه میکردند.
بنابراین در آن زمان طرحی که متضمن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرض مجدد داشته باشد، وجود نداشت و پیشنهادها تنها در حد آتشبس و مذاکرة طرفین بود. این امر با توجه به پشتیبانی یکطرفه و آشکار دولتهای بزرگ و نهادهای بینالمللی از عراق، هیچگاه نمیتوانست شرایط ایران را برای یک صلح واقعی و شرافتمندانه محقق سازد. به این ترتیب، ایران دلایل منطقی و عقلانی برای ادامة جنگ داشت:
1. شرایط ایران برای صلح (شناسایی و تنبیه متجاوز و پرداخت غرامت از سوی عراق).
2. مرزهای ایران تأمین نداشتند و نقاطی در شلمچه، طلائیه، فکه و قصر شیرین در اشغال عراق بود همچنین شهرهای سومار، نفتشهر و مهران در اشغال دشمن بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور غیرمعقول به نظر میرسید و راهی جز ادامة جنگ وجود نداشت.
3. در حالی که نیروهای خودی پیروزیهای زیادی کسب میکردند، توقف جنگ و چانهزنی در پشت میز مذاکره، برای آزادی نقاط مرزی آزادشده درست نبود.
4. شهرهای آزادشده همچون خرمشهر، به علت حضور دشمن در شلمچه، همچنان مورد تهدید بود.
5. توانایی کمّی ارتش عراق ترمیم شده و با کمکهای همهجانبة دولتهای بزرگ افزایش یافته بود.
6. تنها چیزی که ارتش عراق از دست داده بود، روحیه بود که با توجه به روحیة فرماندهی آن (شخص صدام)، این مسئله نیز پس از مدتی قابل ترمیم بود.
7. در حالی که نیروهای جمهوری اسلامی در نوار پیروزی قرار داشتند، آتشبس و صلح ناپایدار در هنگام قدرت و دادن فرصت مجدد به عراق، زیانهایی به بار میآورد. اگر آن روز جنگ متوقف میشد و تجربهای همچون مذاکرات سوریه و اسرائیل بر سر ارتفاعات جولان فراروی ما قرار میگرفت و ما ناچار میشدیم بر سر سایر مناطق تحت اشغال، پشت میز مذاکره با عراق چانهزنی بی حاصل کنیم، امروز جامعه مسئولان وقت را شماتت میکرد.
8. عراق در نظر داشت با برگزاری اجلاس سران جنبش غیرمتعهد در بغداد و کسب ریاست دورهای آن، برای تحقق خواستههای نامشروع خود به ایران فشار آورد، ولی ایران با حمله به داخل خاک عراق در عملیات رمضان، این امتیاز مهم و حیاتی را از او گرفت.
9. به همین منظور در 20 خرداد 1361، جلسهای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل و موضوع به مشورت گذاشته شد. از نظر نظامیان شرکتکننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچگونه مانع طبیعی نبود و ایجاد استحکامات جدید نیز یک سال به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حملة مجدد عراق جدی بود. مهمتر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن»، هر گونه توقف پس از آزادسازی خرمشهر یک حرکت غیراصولی بود. به همین دلیل، امام خمینی(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، با استماع دلایل نظامیان و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران از سوی دولت عراق، با ادامة جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت نمودند.
10. از همان آغاز جنگ تحمیلی، تنها راه منطقی، دفاع قدرتمندانه علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه متجاوز و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد او بود. با آزادسازی خرمشهر ما توانستیم قسمتهای عمدهای از خاک کشور عزیزمان را از عراق پس بگیریم، اما شرایط بینالمللی و منطقهای و کشور عراق حاکی از این بود که تمام علل و عواملی که در آغاز جنگ از سوی عراق نقش داشتند، هنوز باقی بودند و مطرح نمودن صلح بهوسیلة عراق و فشار علیه ایران برای پذیرش آن، تنها یک نوع تاکتیک برای خروج عراق از وضعیت پیشآمده بود.
11. در زمان آزادسازی خرمشهر نهتنها عوامل مؤثر بر تصمیم صدام و حمایت ابرقدرتها برای شروع جنگ علیه ایران از بین نرفته بود، بلکه بهخاطر پیروزیهای چشمگیر ایران در جبههها، شدت یافته بود. قدرتهای بزرگ و عراق در مقابل خود انقلاب اسلامی را شاهد بودند که توانسته بود در بدترین شرایط بحران داخلی در جبههها نیز به پیروزی برسد.
12. بعد از آزادسازی خرمشهر تلاشهای زیادی بین مجامع بینالمللی و برخی کشورهای همسایه برای متوقف نمودن پیشروی ایران به داخل خاک عراق و جلوگیری از شکست کامل ارتش متلاشیشدة رژیم بعث صورت گرفت، ولی همچنان که گفته شد، این تلاشها صرفاً برای خروج از بنبست پیشآمده بود؛ زیرا هیچگونه سازوکار حقوقی مطمئنی برای دستیابی به صلحی همهجانبه ارائه ندادند. قطعنامة 514 شورای امنیت به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را دربر نداشت و به عبارت دیگر، شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است، نه حل آن. ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهدة قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر فاو، عزم راسخ بر پایان جنگ نمودند و بهناچار قطعنامة 598 را به گونهای تدوین کردند که دربرگیرندة برخی خواستههای مشروع ایران بود. بنابراین مجاهدتهای رزمندگان پس از آزادسازی خرمشهر تا ورود به فاو، تنها عامل به رسمیت شناختن حقوق ایران و صدور قطعنامة 598 بود.
13. از آنجا که بعد از آزادسازی خرمشهر هنوز بخشهایی از خاک ایران در دست عراق بود، لازم بود ما نیز بخشهایی از عراق را در دست داشته باشیم تا در موقع مذاکره با دست پر حاضر باشیم.
14. جلوگیری از استمرار راهبرد هجومی عراق در دریا و هوا، زیرا گرچه نیروی زمینی عراق در زمین متوقف و به عقب رانده شده بود، ولی حملات عراق از هوا و بعضا دریاادامه داشت.
15. اطمینان نداشتن به حکومت بعث عراق و شخص صدام، همچنان که این موضوع در آخر جنگ هم ثابت شد. زمانی که ایران قطعنامة 598 را پذیرفت، عراق بهدلیل قدرت گرفتن نیروهای نظامیاش دوباره بخشهایی از سرزمین ایران را به اشغال خود درآورد.
در مجموع میتوان گفت که پس از آزادسازی خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود و بعد از بازپسگیری خرمشهر، منطقه با حملة رژیم صهیونیستی به جنوب لبنان روبهرو شد و وقفهای در ادامة جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان بود. اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر بهتنهایی برای ریشهکن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامة «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد. ( نیازی، یحیی، تهران، 1400، صص99 تا 112)
مقام معظم رهبری در برهههای مختلف، چه در زمان جنگ و چه پس از آن، به فراخور زمان، به استدلال نکات و دلایل ادامة دفاع پس از آزادی خرمشهر اشاره فرمودهاند که هم در جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران و رئیس شورای عالی دفاع در دوران جنگ و هم در جایگاه زعامت و رهبری امت اسلامی این نکات پاسخ مناسبی به موضوعات طرحشده در این زمینه است. در ادامه به بخشهایی از دلایل معظم له اشاره میشود.
نکتهای که دربارة حرکت اخیر نیروهای رزمندگانمان در مرزهای عراق باید به اطلاع شما و به اطلاع همة گوشهای شنوا در سراسر جهان برسانیم، این است که ما از ورود به خاک عراق به هیچ وجه قصد توسعة ارضی نداریم. ما قصد کشورگشایی نداریم. کشور عراق متعلق به ملت عراق است. خود آنها باید آن کشور را اداره کنند. باید حکومتی و رژیمی بر طبق احساسات و عقاید اسلامی خودشان تشکیل بدهند و کشورشان را و خودشان را اداره کنند و ما قصد نداریم کشورگشایی کنیم. اما مسئله این است که امروز ما بعد از گذشت 22 ماه، همچنان مورد تعرض و تجاوز قدرت شیطانی حکام بغداد هستیم. اگر ناظران مغرض و یکجانبهنگر جهانی حاضرند حقایق را قلب کنند، آمادهاند ادعاهای پوچ رژیم بغداد را به چشم قبول نگاه کنند، ما که دستمان در کار است، ما که مردمان هر روز در شهرهای گوناگون زیر آتش بمباران جنایتکاران مزدوران رژیم بعثی هستند، نمیتوانیم حقایق را آنچنان که هست نبینیم. هنوز ما و ملت ما مورد تجاوزند. ما موظفیم این تجاوز را برطرف کنیم.
آن روزی که هزارها کیلومتر از خاک ما در زیر پای غاصب متجاوزان بعثی قرار داشت، کسی باور نمیکرد که ما خواهیم توانست متجاوز را بر سر جایش بنشانیم. اما امروز همه باور کردند که ما میتوانیم باز هم رفع تجاوز کنیم. لذا دنیا نگران است. خبرگزاریهای جهانی از قول قدرتمداران جهانی به های و هوی برخاستهاند. ما نمیتوانیم در حالی که 22 ماه، 23 ماه در زیر فشار تجاوز نظامی دشمن بودیم، باز هم بنشینیم تا دشمن شهرهای مرزی ما، آبادان را، خرمشهر را بهوسیلة توپخانة دوربرد خودش هر روز، هر ساعت بکوبد. زنها و مردهای بیگناه را، بچههای کوچک را، افراد مریض را به خاک و خون بکشد. این یک حرکت غلط نظامی است، غیر از جنبههای سیاسی، غیر از جنبههای انسانی. اگر ما لب مرزهای خودمان، در حالی که هیچ تضمینی از سوی دشمن آماده برای جنایتکاری نداریم، بایستیم، همة کسانی که در مسائل نظامی عالم خبره هستند، ما را تخطئه میکنند. ما که حاضر نیستیم روی بصره و شهرهای مسکونی توپخانهمان را روشن کنیم؛ ما که حاضر نیستیم مقابله به مثل کنیم. پس تنها راه چاره این است که برویم آتش توپخانة دوربرد دشمن را یا خاموش کنیم یا آن را آنقدر عقب بزنیم که روی شهرهای ما را نپوشاند. این یک ضرورت است برای جمهوری اسلامی.
آن روزی که دشمن هزارها کیلومتر در خاک ما بود، وقتی ما به میانجیهای صلح و به دیگران میگفتیم و اعلام میکردیم که شرط قبول صلح و آتشبس، خروج بیقید و شرط دشمن از خاک ماست، این مطلب را جدی نمیگرفتند؛ گویا برای آنها اهمیت نداشت که دشمن در هزاران کیلومتر مربع از خاک ما باشد. امروز که دشمن در ناحیة غرب هنوز بر روی بلندیهای ما قرار گرفته است و از آنها خارج نشده، به مجرد اینکه ما مقداری در خاک عراق برای عمل به مثل، برای جلوگیری از آتش دشمن، برای تأدیة خسارتها و غرامتهای خودمان پیش رفتهایم، اینها اعتراض میکنند. دلهایی که بیطرف نیستند، کسانی که یکجانبه مسائل را میبینند، آنهایی که تحت تأثیر ابرقدرتها قرار دارند، به ما اعتراض میکنند؛ اما این اعتراض وارد نیست. (گفتگوی تلویزیونی، تهران، 1362)
این دشمنی که بنایش بر تجاوز است، روحش روح قلدرمآبی است، این دشمن با خواهش و تمنا و کار سیاسی و شکایت به سازمان ملل و واسطه کردن این و آن که عقب نمیرود. حداکثر این است که میگوید که خیلی خب، فلان مقدار عقب میروم، فلان امتیاز را میگیرم. خب این باز ادامة همان قلدری است، این همان فتنه است.
در اوایل جنگ این هیئتهای میانجی که وارد ایران میشدند ـ میدانید دیگر، در آن اوقات هزاران کیلومتر از خاک ما دست عراقیها بود و زیر پای سربازان عراقی بود ـ به ما میگفتند که آتشبس را قبول کنید و بعد مذاکره کنید. ما گفتیم: بابا! الان عراق در خاک ماست! ما چطور آتشبس را قبول کنیم؟ اقلاً بگویید عقبنشینی، بعد حالا بحث آتشبس را بعداً میکنیم. اینها میگفتند آخر عراق قدرتمند است. او الان تو خاک شماست. قدرت دست اوست. شما چی میگویید؟ یعنی آنها هم این منطق را از صدام قبول کرده بودند که نخیر، قدرتمندانه میگفت که الان آتشبس میدهیم، اینجا میمانیم، بعد مذاکره میکنیم که چه جوری خارج خواهیم شد، و ما قبول نکردیم. البته این را هم بگویم. همان وقت عدهای از لیبرالها و همین افرادی که در طول این مدت، هر گاه یک بار، یک نقبی زدند راجع به جنگ و یک توصیهای راجع به صلح کردند، همان وقت به ما توصیه میکردند که آقا قبول کنید. وضعتان بدتر از این خواهد شد. فکر میکردند که اگر قبول نکنیم، میآید اهواز را میگیرد، دزفول را میگیرد و وضع بدتر خواهد شد. حالا هم همیشه میگویند که هرچه قبول نکنید، وضعتان بدتر میشود؛ روزبهروز هم به کوری چشمشان وضعمان بهتر میشود. آن روز به ما میگفتند: قبول کنید. یعنی اگر ما قبول کرده بودیم، امروز وضع ما مثل وضع سوریه بود که جولانش دست رژیم صهیونیستی است. مثل اردن بود که نهر اردن و مناطق بزرگی از کشورش دست او است؛ بیتالمقدسش دست اسرائیل است. مثل لبنان بود، مثل مصر بود، مثل جاهای دیگر بود. دلش میخواست که صدام و رژیم عراق، که ما آتشبس را قبول بکنیم و بعد، یک مذاکرة طولانی مفصلی در طول چند سال بکند، ده کیلومتر عقب بنشیند، یک امتیاز از ما بگیرد. خب یک موجود این جوری که از وجود او جز شر، جز قلدری، جز زورگویی، جز فتنه نمیزاید، آیا جنگ با او مقدمة یک صلح، یک امنیت، یک آرامش نیست؟ خب این است دیگر. جنگ مقدمة صلح. بنابراین میبینید که خیلی چیز روشن و واضحی است. سؤال این است که در همان موقع که ما خرمشهر را گرفته بودیم، اگر صلح میشد، آن موقع که ما در فاو بودیم، اگر صلح میشد، بهتر نبود؟ و دیگر این همه شهدا و خونبهای مادی و معنوی نبود. این البته سؤالی است که حالا طرح این سؤال آسان است؛ آن روز نخیر، اینجور نبود.
روزی که ما خرمشهر را گرفته بودیم، آن روز نه امام و نه احدی از مردم فکر نمیکردند که اینجا جایی است که بایستی ما توقف کنیم. البته امام در آن روز با ورود در خاک عراق موافق نبودند، لکن میگفتند: لب مرزها بایستید و بجنگید، که نظامیها رفتند خدمت امام گفتند: چنین چیزی نمیشود. ما اگر بخواهیم لب مرزها بمانیم، تمام نیروی نظامی ما از داخل پوک خواهد شد و فاسد خواهد شد، که بعد امام اجازه دادند که در مرزها هم جنگ انجام بگیرد و بعد هم که به اعماق خاک عراق رفتند، اجازه گرفتند از امام؛ امام اجازه دادند... حقیقتاً شاید آن روز، قبول صلح ضررهایی داشت که امروز آن ضررها وجود ندارد. همانطور که من در ضمن صحبتها هم گفتم، یکی از فواید ادامة جنگ تا این وقت این بود که عراق به طور قهری و به معنای حقیقی کلمه از شروع این تجاوز پشیمان شد. یعنی فشار و زحمت جنگ را تحمل کرد، در حالی که اگر آن روز این قبول میشد، معلوم نبود چنین احساسی برای عراقیها به وجود آمده باشد. یک سال و خردهای جنگیده بودند، یک مقداری کشته داده بودند، یک مقداری کشته بودند، خب این انگیزه ممکن بود در آنها باقی بماند. الان چنین چیزی وجود ندارد. (بیانات، تهران، 1375)
اقدامات صدام و حزب بعث پس از آزادسازی خرمشهر
نگاهی به تحرکات آن سوی صحنة نبرد و بررسی محیط ملی عراق، منطقه و بینالملل نشان میدهد که پایان جنگ پس از آزادسازی خرمشهر پیامدهایی را به جای میگذاشت که ممکن بود وضعیت را بغرنجتر کند و احتمال طولانیتر شدن یا گسترش آن هم وجود داشت. در همین ارتباط نگاهی به سرفصل اقدامات و راهبردهای صدام پس از آزادسازی خرمشهر میتواند برخی موضوعات را روشن نماید. اگرچه توضیحات هر یک از سرفصلهای یادشده مستلزم تحقیقات وسیعتری است، اما صرفاً جهت آگاهی اولیه در ادامه به برخی موضوعات راهبردی عراق بعد از فتح خرمشهر اشاره میشود.
● عقبنشینی به مرزهای بینالمللی برای جبران خطوط دفاعی و صرفهجویی در قوا.
● انجام تغییرات گسترده در ارتش عراق با هدف گسترش و تحرک سازمان رزم.
● انجام تغییرات گسترده در کابینه با هدف تحکیم موقعیت صدام.
● راهبرد دفاع مطلق در زمین و تهاجم در سایر جبههها (در هوا، دریا و شهرها).
● اعلان حفظ حکومت بهعنوان راهبرد ملی و تعیین جنگ بهعنوان اولویت اصلی کشور.
● خرید تسلیحات جدید و پیشرفتة نظامی.
● ایجاد استحکامات و مسلح کردن زمین با موانع عمیق و متنوع با حضور کارشناسان خارجی.
● گسترش کمکهای کشورهای عربی با فشار امریكاییها.
● توسعة چشمگیر کمکهای اطلاعاتی، سیاسی و تبلیغی امریكا.(نیازی، یحیی، تهران 1400 ص 112)
نتیجه
تصمیمگیری برای پایان دادن یا ادامة جنگ پس از فتح خرمشهر با نظر اجماع نخبگان و مسئولان سیاسی ـ نظامی کشور و در حضور امام راحل و پس از برگزاری جلسات متعدد اتخاذ شد. شرایط تصمیمگیری ناظر بر این معنا بود که قوای نظامی ایران با آزادسازی مناطق اشغالی، ماهیت جنگ تجاوزکارانه و فرسایشی را با کسب برتری سیاسی ـ نظامی تغییر داده است و در چنین وضعیتی، بهزعم امریكا و غرب، ارائة هر گونه امتیاز به ایران به معنای به رسمیت شناختن برتری نظام برآمده از انقلاب اسلامی و در تضاد با منافع غرب است. بنابراین اجتناب از ارائة هر گونه امتیاز به ایران، یک سیاست کلی و مورد توافق بود که از سوی امریكا و غرب دنبال میشد.
برپایة همین ملاحظه با تعریف برتری ایران بهعنوان تهدید منافع امریكا و غرب، مهار این برتری، هدف سیاستهای جدید منطقهای امریكا قرار گرفت. در این مقطع، راهحلهای پیشنهادی برای پایان دادن به جنگ عموماً از سوی برخی کشورهای منطقه، از جمله عربستان مطرح شد که بیشتر ناظر بر تشکیل صندوق مشترک برای پرداخت خسارت به ایران و عراق بود. به این ترتیب که کشورهای منطقه با تشکیل صندوقی مشترک مبالغی را به صندوق واریز کنند و بهتدریج برای بازسازی ایران و عراق پرداخت شود.
در مجموع میتوان گفت که پس از آزادسازی خرمشهر شرایط برای اتمام جنگ مهیا نبود. بعد از بازپسگیری خرمشهر، منطقه با حملة اسرائیل به جنوب لبنان روبهرو شد که وقفهای در ادامة جنگ پیش آمد و نیروی ایران متوجه جنوب لبنان گردید. اما زمانی که احساس شد فتح خرمشهر بهتنهایی برای ریشهکن کردن تجاوز و به دست آوردن حقوق ایران کافی نیست، شعار ادامة «عملیات و دفاع» تا تنبیه متجاوز و ریشه کردن تجاوز مطرح شد.
نویسنده: یحیی نیازی
منابع
1. درودیان، محمد، پرسشهای اساسی جنگ، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، و منابع مرتبط با این موضوع.
2. نیازی، یحیی، پاسخ های اجمالی به چند پرسش چنگ، نشر فاتحان، تهران، 1400
3. مصاحبه با رسانة ملی جمهوری اسلامی، 26 شهریور 1362.
4. بیانات در جمع مسئولان وزارت امور خارجه، سفرا و کارداران جمهوری اسلامی ایران، 16 مرداد 1375.
5. همان ماخذ 2