تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر
عملیات بیت المقدس در بامداد روز دهم اردیبهشت 1361 با رمز «یا علی بن ابی طالب (ع)» آغاز شد. عملیات با چهار قرارگاه و با ترکیب نیروهای ارتش، سپاه و بسیج در چهار مرحله انجام شد و در روز سوم خرداد با فتح خرمشهر، رزمندگان اسلام جشن پیروزی را در مسجد جامع خرمشهر برگزار کردند.
این عملیات را به دلایلی میتوان جدا از عملیاتهای پیشین (ثامن الائمه (ع)، طریق القدس و فتح المبین) بررسی کرد و عملیاتی سرنوشتساز و آغازی برای مرحله جدید دانست. با فتح خرمشهر دوره تجاوز و اشغال پایان یافت و جنگ به داخل خاک عراق کشانده شد. وضعیت استراتژیک جنگ بر پایه تغییر موازنه نظامی و موقعیت طرفین و اهداف جنگ دگرگون شد. در مرحله قبل عراق به براندازی و تضعیف نظام انقلابی تازه تاسیس ایران و تجزیه این کشور میاندیشید، اما در مرحله جدید با ناکامی و شکست عراق به سقوط صدام و تامین خواستههای ایران توجه میشد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت که پیامدهای فتح خرمشهر بسیار با اهمیت بود.
منطق حاکم بر تصمیمگیری ایران از ملاحظات متفاوتی متاثر بود. نخست آنکه ایران همچنان در وضعیت و فضای انقلابی قرار داشت؛ بدینمعنا که ایران را در مناسبات خارجی و بین المللی تحت تاثیر قرار داده بود. علاوه بر این، همچنان احساس رسالت انقلابی و صدور انقلاب بر تفکرات و رفتارها سایه افکنده بود و همین امر باعث شده بود که میان صدور انقلاب و تامین امنیت نظام، پیوستگی ایجاد و چنین تصور شود که اگر انقلاب در موضع دفاعی قرار گیرد و در مرزهای ایران محصور شود، ادامه بقا و امنیت نظام انقلابی ممکن نخواهد بود.
براین اساس، این جنگ براندازی نظام انقلابی و جلوگیری از صدور انقلاب معنا میشد و اجماع بین المللی در حمایت از عراق و نادیده گرفتن تجاوز به ایران، این معنا را بیش از گذشته آشکار کرد که بقا نظام جمهوری اسلامی در چارچوب معادلات ملی و نه بین المللی، ممکن است و این امر به ظهور خودباوری و اعتماد به نفس و در نتیجه مقابله با تهاجم دشمن و پشت سر نهادن بیثباتی سیاسی و بیرون راندن اشغالگران از مناطق اشغالی منجر شد. در عین حال به شکلگیری رویکرد ایران به موضوع خاتمه دادن به جنگ تاثیر گذاشت.
برتری ایران در جنگ به تغییر سیاست و واکنش کشورهایی منجر شد که تصور میکردند ایران در جنگ فرسایشی تضعیف و سرانجام تسلیم خواهد شد؛ در نتیجه حمایت از عراق و فشار به ایران افزایش یافت. پیدایش چنین تحولی ایران را از واکنش قدرتهای بزرگ به ویژه آمریکا در برابر پیروزیهای ایران نگران کرد.
همزمان با این تحولات، تجاوز اسرائیل به جنوب لبنان این تصور را به وجود آورد که هدف اصلی آمریکا و اسرائیل، منصرف کردن ایران از جنگ با عراق است. لذا پس از حضور نیروهای ایران در سوریه به آنها فرمان داده شد که بازگردند. این امر، همراه با فشار بینالمللی برای برقراری آتشبس و احتمال صدور قطعنامه سازمان ملل، ایران را واداشت که برای اجرای عملیات در داخل خاک عراق تعجیل کند.
اساس تصمیمگیری ایران در این وضعیت، نگرانی و در عین حال استفاده از فرصت بود. ناتوانی عراق و متقابلاً برتری ایران و مهمتر از آن تزلزل موقعیت سیاسی صدام و رژیم عراق این امکان را فراهم کرده بود که ایران از موضع قدرت بر خواستههای خود تاکید نماید و با فشار نظامی اوضاع را برای عراق و حامیانش دشوار کند و با تصرف منطقهای با اهمیت در خاک عراق، موقعیت برتر ایران را تثبیت کند تا حامیان عراق با تامین خواستههای ایران وضعیت را برای خاتمه دادن به جنگ فراهم سازند.
این تصمیمگیری معطوف به ادامه جنگ با استراتژی بلند مدت و با هدفی گسترده نبود، بلکه این تصور به وجود آمده بود که با کسب یک پیروزی احتمالاً رژیم عراق متزلزل خواهد شد و حامیان عراق شرایط ایران را خواهند پذیرفت. شایعات موجود از وضعیت صدام و احتمال سقوط وی و فروپاشی ارتش او، این نتیجهگیری را در تصمیمگیرندگان به وجود آورد.
بنابراین تصور میشد در چنین وضعیتی استقرار در مرز تصمیم درستی نخواهد بود و با منطق جنگ سازگار نیست؛ زیرا احتمال بازسازی قدرت نظامی عراق و حمله مجدد به نیروهای ایران پیشبینی میشد. چنان که در ماههای پایانی جنگ و پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران، قوای نظامی عراق مجدداً به سمت اهواز و خرمشهر پیشروی کردند.
به منظور بررسی وضعیت کشور و اتخاذ روش مناسب در جنگ، مسئولان سیاسی - نظامی کشور با امام جلساتی تشکیل دادند. آقای هاشمی در جلسه اول (سوم خرداد 1361) چنین استدلال کردند که اگر قطعهای از خاک عراق در اختیار ایران نباشد، امتیاز و غرامت به ایران نخواهند داد. هاشمی رفسنجانی در خصوص جلسه دوم (ششم خرداد 1361) نیز نوشت: «نسبت به آینده جنگ هم تصمیم اتخاذ شد. قرار شد در نقاط محدودی وارد خاک عراق شویم، برای جلوگیری از ناامنی شهرهای خودمان و گرفتن خسارت.»
آقای هاشمی روز هفتم خرداد 1361 در نماز جمعه تهران مطالبی بیان کرد که در واقع بیانکننده بازتاب تصمیمات جلسه ششم خرداد بود. او گفت: «این همه کشته و این همه خسارت دادیم؛ این همه آواره داشتیم؛ شما فکر میکنید میرویم پشت مرز خودمان که خط جغرافیا کشیده شده میایستیم؛ از این دور میگوییم غرامت بده؟ اینجور که نمیشود. هنوز داخل خاک ما هستی؛ هنوز در خوزستان و در آخرین نقطه جنوب غربی کشور ما یک مثلثی دست آنهاست؛ هنوز نفتشهر ما بیست ماه است دارند نفتهایش را میبرند. هنوز خیلی جاها دست آنهاست...»
هاشمی رفسنجانی پس از عملیات رمضان نیز در نماز جمعه تهران گفت: «اولین دلیل ما پایان دادن به جنگ است. ما جنگ را تشدید کردیم برای اینکه آن را تمام کنیم. این بزرگترین هدف است.» و در ادامه بیان داشت: «اگر در مرز میماندیم نه به ما خسارت میدادند و نه حاضر بودند یک قدم از برنامهای که دارند، عقبنشینی کنند.»
مسئولان سیاسی با توجه به ضرورتهای سیاسی و لحاظ کردن برتری نظامی ایران به دنبال پایان دادن به جنگ بودند و نظامیها نیز بر همین اساس و متاثر از نظریات مسئولان سیاسی، استدلال نظامی مطرح کردند. به عبارت دیگر منشا تصمیمگیری برای ادامه جنگ ملاحظات و اهداف سیاسی بود، ولی در قالب ملاحظات نظامی و دفاعی مطرح و انجام شد.
تصمیم به ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر تصمیمی تاریخی و سرنوشتساز بود که براساس مصالحی خاص انجام شد. هر تصمیم دیگری در آن وضعیت میتوانست پیامدهای متفاوتی داشته باشد و به دلیل پیچیدگیها و در عین حال حساسیتها همچنان بحث برانگیز باشد.