شهریورخونین
در میان گروههای شرکتکننده در انقلاب، بازخوانی سرگذشت سازمان مجاهدین خلق از همه عبرتآموزتر است. اینکه چگونه یک سازمان با انگیزههای متعالی و در میان جوانان مذهبی شکل میگیرد، اما عدم شناخت صحیح از مبانی اسلامی و ورود نیروهای التقاطی به آن، چگونه سرنوشت این سازمان را به تباهی و خیانت میکشاند.
آنچه که بیش از همه سازمان مجاهدین خلق را از مسیر اصلی انقلاب خارج کرد اولا داعیهداری نقش عملی و یگانه در وقوع انقلاب توسط سرمداران این سازمان بود، به نحوی که نقش محوری امام و مردم را در برابر خویش بسیار کمرنگ میدیدند، و دوم التقاط نظری که به لحاظ فکری و دیدگاهی در تفکرات ایشان دیده میشد و نقش و کارکرد حقیقی برای دین و روحانیت در عرصه حکومت قائل نبودند.
این رویکرد موجب گردید که علیرغم نگاه پدرانه امام به ایشان، پس از مدت کمی عملا در برابر انقلاب اسلامی قرار گرفته و تلاش کنند در عرصه انتخابات و فعالیتهای سیاسی به قدرت اول کشور تبدیل شوند. اما اقبال گسترده و حقیقی ملت به امام(ره) و اندیشه دینی موجب عدم توفیق هرگروه یا دسته مخالفی با اندیشه اسلام سیاسی میشد.
بنابراین سران مجاهدین خلق به این نتیجه رسیدند که وارد فاز مسلحانه شوند و از تابستان سال 60 نقشه شوم خود را عملی ساخته و نفاق و خیانت خود را آشکار کردند. به جهت وجه نفاق گونه این سازمان بسیاری از عناصر آن در میان نیروهای دولتی و حتی انقلاب صاحب مسئولیتهای گوناگون بودند و این به سازمان این امکان را میداد که بتواند به راحتی اقدامات خیانتآمیز خود را به پیش ببرد. یکی از ننگینترین اقدامات منافقین ترور مسئولین ارشد انقلاب و البته مردم عادی برای ایجاد خلل در امور و رعب و وحشت در مسیر انقلاب اسلامی بود.
ترور شهیدان رجایی، باهنر و دستجردی در 8 شهریور 60
محمدعلی رجایی که پس از آشکار شدن خیانت بنی صدر و فرار او با رجوی به فرانسه عملا مدیریت اجرایی کشور را بر عهده داشت. در انتخابات پرشوری که در مرداد سال 60 برگزار گردید با اکثریت قاطع آرا مردم به عنوان دومین رییس جمهور اسلامی ایران انتخاب شد. ویژگی بارز رجایی زیست ساده او و اخلاص در اعتقاد به مکتب و راه امام خمینی(ره) بود. این ویژگی در کنار ایستادگی که در برابر انحرافات بنی صدر در دوران نخست وزیری خود داشت موجب شد که مردم و نیروهای انقلابی با حمایت گسترده از او در انتخابات، اولین دولت برخاسته از نیروهای انقلاب را رقم زنند و او نیز محمد جواد باهنر که در این مسیر با وی همراه و همسنگر بود را به عنوان نخست وزیر خود انتخاب کرد.
منافقین که پس از بنی صدر عملا دولت را ازدست داده بودند و رجایی را یکی از سدهای محکم در برابر اجرای نقشهای شوم خود میدانستند با استفاده از خیانت یکی از عناصر خود به نام مسعود کشمیری که مسئولیت دفتر شهید رجایی را بر عهده داشت اقدام به بمبگذاری در دفتر نخستوزیری کردند و در این انفجار رجایی و باهنر همراه با سرتیپ هوشنگ وحید دستجردی فرمانده کل شهربانی کشور( البته شهید دستجردی که بر اثر شدت سوختگی و پرت شدن به داخل حیاط نخست وزیری در بیمارستان بستری شده بود پس از شش روز و در تاریخ 14 شهریور 60 به شهیدان رجایی و باهنر پیوست) به خیل شهیدان انقلاب پیوستند. و برگ ننگین دیگری بر کارنامه خباثت آلود منافقین اضافه شد.
رجایی تنها چهل و چند روز سکان اجرایی کشور را به عهده داشت اما برای همیشه تاریخ انقلاب اسلامی تبدیل به نماد و الگوی مسئول اجرایی کشور گردید و همواره مردم در انتخاب مسئول ارشد اجرایی کشور به دنبال کسی میگردند که بیشترین تشبه را به وی داشته باشد.
ترور شهید آیت الله علی قدوسی در 14 شهریور 60
ترور ناجوانمردانه دیگر منافقین، ترور شهید قدوسی دادستان انقلاب اسلامی بود که آن هم توسط یکی از عوامل نفوذی ایشان و در دفتر محل کارش در دادستانی انقلاب اتفاق افتاد و براثر یک بمب آتشزا که در اتاق زیر محل دفتر وی کار گذاشته شده بود به شهادت رسید. شهید قدوسی علاوه بر مسئولیتهای قضایی و مبارزاتی، نقش موثری در تعلیم و تربیت طلاب و تاسیس مدارس مذهبی در قبل از انقلاب مثل مدرسه حقانی به همراه شهید بهشتی داشت که نقش فرهنگی این شهید والامقام و تاثیر جدی آن در انقلاب و اینکه چرا منافقین ایشان را به شهادت رساندند را بیش از پیش نشان میدهد.
ترور شهید محراب
ترور ائمه جمعه اثرگذار یکی از برنامهریزیهایی بود که اتاق ترور منافقین آن را برنامهریزی کرده بود. چرا که اثرگذاری نهاد نماز جمعه که به برکت انقلاب دوباره احیا شده بود و هر هفته تبدیل به مامنی برای نیروهای انقلاب و روشنگری و خنثیسازی توطئههای دشمنان گشته بود و عملا سد محکمی دربرابر نیروهای ضد انقلاب گردیده بود.
در این میان شهید آیت الله مدنی نقش بهسزایی در بالندگی نمازجمعه شهر تبریز داشتند و عملا در پیشبرد اهداف انقلاب در این شهر مهم کشور نقش محوری داشتند. شهید مدنی از روحانیون طراز اول حوزههای علمیه در پیش از انقلاب بودند و به جهت وجاهت علمی و فقهی که داشتند مورد قبول عموم مردم و جریانهای سیاسی و اجتماعی بودند و به همین جهت بهویژه در شهر تبریز سد محکمی در برابر برنامههای منافقین بودند، بنابراین تیم ترور منافقین در اقدامی ننگین و به تاسی از خوارج صدر اسلام این شهید بزرگوار را در هنگامه برگزاری نماز جمعه در 20 شهریور سال 60 به شهادت رساند و انقلاب اسلامی را از فیض حضور این عالم ربانی محروم کرد.
ترور شهید لاجوردی
یکی از شخصیتهای موثر در انقلاب اسلامی که به عنوان دادستان انقلاب تهران مشغول فعالیت و بهواقع عبادت بود، شهید اسدالله لاجوردی است که نقش غیرقابل انکاری در خنثیسازی و منهدم کردن اهداف شوم منافقین و سایر گروهکها داشت. این شهید بزرگوار به مثابه بازوان پر توان انقلاب اسلامی در برابر گروه منافقین تمام قد ایستاد و تمامی سعی و همت خود را در درجه نخست هدایت و سپس مقابله با عناصر منحرف گروه منافقین نمود. وی در طول دوران مسئولیت خود تعداد بسیاری از عناصر فریب خورده منافقین را از دام این گروه نفاق نجات داد و بسیاری از رهبران و تروریستهای منافق را به دستان عدالت سپرد. از این روی این گروه خیانتکار کینه این مرد مبارز و انقلابی را به دل گرفت و سالها پس از پایان مسئولیتش و درحالیکه بهعنوان یک شهروند عادی در بازار تهران مشغول فعالیت بود در 1 شهریور سال 1377 وی را ترور و به شهادت رساندند.
ترور شهید حاج مهدی عراقی و فرزند بزرگوارش شهید حسام عراقی
این ترور اگرچه بهدست گروه فرقان و نه سازمان مجاهدین خلق اتفاق افتاد، اما گروه فرقان نیز از همان انحطاط فکری رنج میبرد که گروه منافقین با آن دست به گریبان بود و آن تفکر التقاط بود که همراه با تبختر بود و این احساس را در اعضای این گروه بهوجود آورده بود که حق مطلق هستند و دیگران را به جرم همراه نبودن فکری همچون شهید بزرگوار استاد مرتضی مطهری به شهادت میرساندند. یکی از این شهدا که در همان ابتدای انقلاب توسط این گروه ترور شدند شهید حاج مهدی عراقی و فرزند برومندش شهید حسام بود. شهید عراقی از اعضای فدائیان اسلام و از موسسین جمعیت موتلفه اسلامی و از معتمدین و بزرگان بازار بود و به شدت مورد اعتماد و وثوق امام خمینی قرار داشت، به نحوی که ایشان هم در پاریس و هم در تهران پس از انقلاب توسط ایشان در مسئولیتهای متعددی از جمله بنیاد مستضعفان و سرپرست امور مالی موسسه کیهان منصوب شد. وی در تاریخ 4 شهریور سال 1358 در تهران توسط عوامل گروه فرقان به شهادت رسید مقام این شهید به حدی در نزد امام(ره) بالا بود که به توصیه ایشان پیکرش به قم منتقل شد و خود حضرت امام(ره) در مراسم تشییع وی شرکت کردند.
همکاری با صدام و خیانت آشکار در برابر وطن
جنایت و خیانتهای منافقین تنها به ترور محدود نماند و این گروه در خیانتی حیرتانگیز و در اقدامی کاملا آشکار با دشمن بعثی هم پیمان شد و در تجاوز به خاک میهن با دشمن بیگانه همراهی تام و تمامی داشت که حتی دیگر گروههای ضد انقلاب را هم به نکوهش برانگیخت و همراه سابقشان بنی صدر را نیز از ایشان جدا کرد.
منافقین در سال 66 با امضا تفاهمی با صدام، مقر خود از فرانسه را به عراق و اردوگاه اشرف در نزدیکی مرزهای کشور منتقل کرده و عملا نقش بازوی اطلاعاتی ارتش بعث عراق را بر عهده گرفتند و در طول جنگ با استفاده از عناصر داخلی خود سعی در جاسوسی و جمع آوری اسرار محرمانه نظامی کشور و انتقال آن به صدام را داشتند.
این ماموریت تا پایان جنگ بر عهده منافقین بود اما این گروه خائن در اقدامی خبیثانه هنگامی که قطعنامه 598 سازمان ملل متحدد توسط ایران و عراق پذیرفته شده بود و جنگ عملا خاتمه یافته بود و جبههها خالی از سربازان بود، بهصورت غافلگیرانه در عملیاتی که خود فروغ جاویدان مینامیدندش از طرف مرزهای غربی کشور به مام میهن یورش آوردند و به خیال خود با استفاده از فرصت پایان جنگ و خستگی مردم و غافلگیری به فوریت به تهران رسیده و کشور را اشغال و انقلاب را ساقط میکنند.
اما پیام تاریخی امام(ره) و درخواست ایشان از ملت جهت حضور گسترده در میدان رزم و اجابت میلیونی این درخواست توسط مردم جلوه دیگری از حماسه دفاع مقدس را در تاریخ انقلاب اسلامی آفرید و عملا حضور گسترده و میدانی مردم در این عملیات که بهراستی مرصاد انقلاب بود، فرصت هرگونه عرض اندام را ازمنافقین گرفت و با دوراندیشی تاریخی حضرت امام عملا تهدید منافقین تبدیل به فرصت مجددی در جهت پیشبرد اندیشه مقاومت ملی گشت و کشور با هزیمت گسترده نیروها و امکانات منافقین برای سالیان سال بیمه گشت.