نشانههای بیداری
سینمای مقاومت و حساسیت فیلمسازان ایرانی نسبت به موضوعات جهانی را به حق میتوان نشانهی بیداری سینمای ایران دانست. از طرف دیگر این سینما را به نوعی میتوان همزاد سینمای دفاع مقدس تلقی کرد، چرا که اولا فیلمسازانی که در زمینهی سینمای مقاومت فعالیت داشتهاند عموما از بدنهی سینمای دفاع مقدس بودهاند و ثانیا مضمون این سینما - یعنی مقاومت - در امتداد معنایی انقلاب اسلامی و دفاع مقدس است. از این جهت بررسی سینمای مقاومت در ادامهی سینمای دفاع مقدس امری منطقی مینماید.
قیام انتفاضه مردم فلسطین در دهههای اخیر، دستمایه مناسبی را در اختیار فیلمسازان کشورمان قرار داده تا به تولید آثاری در این زمینه بپردازند. به همین خاطر هم سینمای مقاومت بیش از هر موضوع دیگری به آن پرداخته و قصههای خود را در این بستر روایت کرده است. بهترین نمونه ساخته شده در این رابطه، «بازمانده» ساخته زنده یاد سیف الله داد است که همچنان یکه تاز این عرصه در سینمای ایران به حساب میآید. فیلمی خوشساخت و تاثیرگذار که داستان آن حول محور خانواده ای فلسطینی میگذرد. دکتری جوان و همسر و فرزند خردسالش درست در روزی که سربازان اسرائیلی به حیفا حمله کردهاند، کشته میشوند. فرزند آنها به زن و شوهری یهودی که از اروپای شرقی به فلسطین آمدهاند، سپرده میشود در حالیکه مادربزرگ بچه(صفیه)خود را به عنوان پرستار بچه جا زده و در خانه زوج یهودی میماند. تا اینکه در نهایت زمانی که صفیه همراه فرحان، زن و شوهر یهود و شمعون سوار قطار هستند، چاشنی بمب داخل چمدان را فعال کرده و خود همراه فرحان از قطار بیرون میپرد. بازمانده از آن جهت فیلم مهمی است که در دوران تسلط صهیونیستها بر رسانههای مختلف از جمله سینما(که همچنان نیز ادامه دارد) ساخته شده و پرده از حقانیت و مظلومیت مردم فلسطین برداشته است، آن هم به زبان سینما و با قصهای درست نوشته شده که به خوبی مخاطب را با شخصیتهایش همراه میکند. علاوه بر فیلمنامه، فیلم از یک ساختار فنی فوقالعاده سود میبرد که برای مخاطبان کشورهای اسلامی نظیر سوریه، عراق و... تازگی داشته است. دیگر نکته مهم فیلم، کار سیف الله داد با بازیگران فیلم است که هیچیک فارسی بلد نبوده و داد در هدایت آنها موفق عمل کرده است.
راه قدس از کربلا
در دهه شصت هم سینمای ایران با وجود آن که بیش از هر چیز توجهاش به سینمای دفاع مقدس معطوف بود، به موضوع فلسطین و اشغال آن به دست صهیونیستها واکنش نشان داده و «آتش پنهان» را روانه اکران کرد. حبیب کاوش در این فیلم سعی کرده تا به دسیسههای صهیونیستها برای بدنام کردن گروههای مبارز فلسطینی پرداخته و آن را به نمایش بگذارد. فیلم داستان ژاکوب تاجر یهودی لبنانیالاصل است که در یک مهمانی همراه تعدادی از نزدیکانش به دست گروهی که خود را به شکل مبارزان فلسطینی در آوردهاند کشته میشود. خواهر و دختر ژاکوب(سارا) از این مهلکه جان سالم به در میبرند. رزمندگان فلسطينی كه درمیيابند هدف اسرائيلیها از اين ماجرا برانگيختن افكار عمومي عليه آنها است، ماهیت مسببان اصلي واقعه را افشا میكنند. سارا پس از شركت در يك عمليات ناموفق تروريستي عليه ابوخليل و فرزندش ابوعلی، درمیيابد كه نامزد اسرائيلیاش طراح و مجری توطئه قتل پدرش بوده است. در همین حین نظامیهای اسرائیلی هم به خانه ابوخلیل یورش برده و او را دستگیر میکنند. این در حالی است که دو رزمنده فلسطینی با شرکت در عملیاتی انتحاری. ستاد فرماندهی اسرائیلیها را منهدم میکنند. کاوش در آتش پنهان سعی کرده داستانی پرهیجان را برای روایت انتخاب کرده و از خلال آن به دسیسههایی بپردازد که صهیونیستها از آن برای رسیدن به مقاصد خود بهره میگیرند. به همین خاطر هم فیلم سرشار از هیجان، تعلیق و سکانسهای تیراندازی است که در آخر به یک انفجار بزرگ ختم میشود. آتش پنهان از نخستین فیلمهای مهم ساخته شده در سینمای ایران در باب انتفاضه است و به همین جهت هم فیلمی مهم در این رابطه به حساب میآید که هنوز پس از گذشت نزدیک به سه دهه از ساختش همچنان دیدنی به نظر میرسد.
زن، عشق و مقاومت
زنان نقش مهمی در شکل گیری سینمای مقاومت داشته و «زخم زیتون» ساخته محمدرضا آهنج از مهمترین این آثار با محوریت فلسطین به حساب میآید. فیلم داستان زنی است که همسرش از مبارزان علیه اسرائیل است که همواره بابت فعالیتهای اینچنینی همسرش به او معترض است. اما بر اثر اتفاقی خود در مسیر مبارزه قرار گرفته و در این مسیر به قدری جلو میرود که تعجب دیگران را برانگیخته و تحولی عظیم را تجربه میکند. آهنج در این فیلم با محور قرار دادن زن جوان و زاویه ای که با همسرش در مبارزه با صهیونیستها دارد، به فیلمنامه خود سروشکل جذابی داده و لایههایی به قهرمانش اضافه کرده است. این لایهها در ادامه فیلم به کار این شخصیت آمده و او را در برابر حوادثی قرار میدهد که در نهایت به تحول بنیادین وی منتهی میشود. آهنج این تحول را خوب از کار درآورده و فیلم را با یک پایان بندی مناسب همراه کرده است.
خاکستر سبز
جنگ بالکان در سال ۱۹۹۲که به یک نسل کشی گسترده در بوسنی ختم شد، مایههای لازم برای ساخت فیلمهای متعدد در این باب را دارد. به خصوص اینکه یک سمت این جنگ قومی، مردم مسلمان بوسنی قرار داشتهاند که جنایات بسیاری بر آنها روا داشته شده است. ابراهیم حاتمیکیا پس از ساخت فیلم «از کرخه تا راین»، سراغ این موضوع رفته و «خاکستر سبز» را با نگاهی به جنگ بالکان ساخته و روانه اکران کرده است. هادی یک خبرنگار و مستندساز است که به منظور انجام تحقيقات خود جهت فيلمسازی روانه كرواسي میشود. عزيز دوست هادی در جريان مسافرت او به كرواسی با در اختيار قرار دادن يك نوار كاست، يك قطعه عكس و يك نيمه پلاک، از وی براي يافتن دختری به نام فاطمه كمك میگيرد. هادی به وسيله آشنايی با زنی بهنام حنيفه كه آشنا به زبان فارسی است به جستجوی فاطمه میپردازند. در اين ميان هادی پی به رابطه قبلي عزيز و فاطمه برده و متوجه میشود كه آنها قصد ازدواج داشتهاند. پليس كرواسی هادی را به علت نداشتن ويزای آن كشور از این کشور اخراج كرده و هادی و حنيفه در جستجوی فاطمه به بوسني و جبهه جنگ منتقل میشوند. هادی در جريان درگيری نيروهای بوسنيايی و صرب مجروح شده و به عقب برده میشود. حاتمیکیا در خاکستر سبز سراغ قصهای عاشقانه رفته و آن را در بستر جنگ میان بوسنی و صربستان روایت کرده است. وی در پرداخت شخصیتها به شیوهای مینیمالیستی عمل کرده و اطلاعات خود درباره شخصیتها را به شکل فشرده به مخاطبان خود میدهد. از هادی و عزیز که نقش هردوی آنها را هم آتیلا پسیانی بازی میکند گرفته تا فاطمه و حنیفه. یکی از وجوه شاخص آثار سینمایی حاتمیکیا، بازیهای خوب بازیگرانش است که در خاکستر سبز هم خرق عادت نکرده و بازی درخشانی از پسیانی در دو نقش عزیز و هادی گرفته است. خاکستر سبز تنها فیلم سینمای ایران درباره جنگ بالکان است که در آن فیلمساز تلاش کرده تا گوشههایی از این جنگ هولناک را نشان تماشاگرانش بدهد.
حماسهای مردمی
فیلم «سی و سه روز» ساخته جمال شورجه یکی دیگر از فیلمهای موفق سینمای ایران در رابطه صهیونیسم و مبارزات مسلمانها بر علیه آن است است که ساختاری کاملا حرفه ای داشته و میتواند مخاطبان زیادی در کشورهای اسلامی پیدا کند. شورجه در این فیلم به سراغ موضوعی واقعی و مستند رفته و جنگ مشهور سی و سه روز و مقاومت جانانه مردم لبنان را محور فیلمنامه خود قرار داده است. سال 2006، منطقه مرزی جنوب لبنان و اسرائيل و روستای عيتاالشعب، نيروهای حزب الله لبنان دو نظامي ارتش اسرائيل را به گروگان میگيرند تا به دشمن فشار بياورند که اسيرهای لبناني را آزاد كند. اسرائيل يكي از بیرحمترين نظاميان عالي رتبه خود به نام سرهنگ ادی را روانه منطقه میكند. سرهنگ با فرمانده منطقه به نام هانا قبلا رابطه ای عاطفي داشته و به آن خيانت كرده است. در روستاي عيتاالشعب، مراسم عروسي يوسف الدهينی و نسرين در حال تدارك است كه محمد سرور از فرماندهان نيروی مقاومت لبنان كه در انتظار تولد فرزندش از همسر باردارش است به یوسف خبری مهم را میرساند. شورجه در ۳۳ روز تلاش کرده تا بخشی از اتفاقهای رخ داده در این دوره زمانی را روایت کرده و گوشهای از این حماسه مردمی را به نمایش بگذارد. وی در این کار هم تا حدود زیادی موفق نشان داده و به خوبی از ابزار سینما در این مسیر بهره گرفته است. شورجه در انتخاب بازیگران فیلمش هم خوب عمل کرده که پیر داغر و دارین حمزه از نمونههای آن به حساب میآیند.
دوربین در سنگر شرقی
سینمای ایران نسبت به حوادث رخ داده در افغانستان هم بی تفاوت نمانده و فیلمهایی را در این رابطه تولید کرده است که از شاخصترین آنها میتوان به «آخرین ملکه» زمین ساخته محمدرضا عرب و «مزار شریف» به کارگردانی حسن برزیده اشاره کرد. آخرین ملکه زمین داستان علیبخش جوان افغانی است که در ایران کار و زندگی میکند و مدتی است که از خانوادهاش به خصوص همسرش شاهگل بیخبر است. در همین حال دولت آمریکا هم افغانستان را که بخش مهمی از آن تحت اختیار طالبان است، تهدید به حمله نظامی کرده است. علیبخش که دلشوره زیادی از این بابت دارد، سرانجام به سمت افغانستان حرکت کرده و در این مسیر با ماجراهای مختلفی روبرو میشود. آخرین ملکه زمین فیلمی واقعگراست که کاملا با حوادث منطقه پیش رفته و قصه خود را در این بستر روایت کرده است. مهمترین نقطه قوت فیلم هم شخصیت اصلی آن (علیبخش) است که قابلیت جذب مخاطب و ایجاد همذات پنداری با او را دارد. البته باید به بازی خوب قربان نجفی هم در این نقش اشاره کرد که سهم بهسزایی در بالا بردن کیفیت نهایی فیلم داشته است. پس از این فیلم به مزار شریف میرسیم که اتفاق تلخ شهادت تنی چند از افراد شاغل در سفارت ایران در کابل و نیز خبرنگار خبرگزاری ایرنا را به تصویر کشیده است. برزیده برای روایت داستان خود از روشی آشنا بهره گرفته و قهرمان خود را در بطن ماجرا قرار داده و از دریچه چشمان او ما را وارد داستان میکند. فیلم شروعی پرتنش و سرشار از تعلیق دارد که در نهایت به نقطه عطف نخست (اشغال سفارت و به شهادت رساندن کارمندها) ختم میشود. در ادامه ما با قهرمان داستان و سفر طولانی و مخفیانهاش تا مرز ایران همراه میشویم که در بخشهای مختلف آن با خشونت و کشتار طالبان روبرو شده و در بیم و امید نسبت به سرنوشت قهرمان داستان قرار میگیریم. بازی خوب حسین یاری یکی دیگر از نقاط قوت فیلمی است که به ثبت واقعهای تاریخی پرداخته تا مخاطبان آینده سینمای ایران سندی از آن در دست داشته باشند.
سفر به بابل
یکی از فیلمهایی که در رابطه با حضور نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا در عراق ساخته شده و کیفیت مناسبی هم دارد، «گامهای شیدایی» ساخته حمید بهمنی است. فیلم درباره دختری جوان به نام جوليا است که به خدمت ارتش ايالات متحده درآمده و تلاش دارد مداركی كه در حين انجام وظيفه در اين كشور به دست آورده را به دوست خبرنگار خود برساند. در جريان اين اتفاقات يكی از پردههای سناريوی آزادسازی عراق به تصوير كشيده میشود. بهمنی در این فیلم تلاش کرده تا بخشی از اتفاقهای رخ داده در جریان آزادسازی عراق به دست آمریکاییها را به تصویر کشیده و پرده از رازهای مرتبط با آن بردارد. به همین خاطر هم به هنگام نگارش فیلمنامه، یک خبرنگار را خلق کرده تا جولیا از طریق او بتواند مدارک به دست آورده را منتشر کند. بهمنی در شیدایی به خوبی روی موضوع فیلمش تسلط داشته و به لحاظ تکنیکی هم موفق نشان داده است. او در انتخاب بازیگرانش هم تلاش کرده تا طیفی از بازیگران شناخته شده سینمای ایران همچون؛ جمشید هاشمپور، محمدرضا شریفینیا، کوروش تهامی و بهنوش طباطبایی را در کنار بازیگر عرب زبان فیلم (لوریت حنینو) قرار داده و بازیهای یکدستی از آنها بگیرد.
صهیونیسم، داعش، آل سعود
یکی از فیلمهای مهم سینمای ایران در رابطه با صهیونیسم و ریشههای آن، فیلم «شکارچی شنبه» به کارگردانی پرویز شیخ طادی است. در يك بندرگاه، زنی يهود كه پس از مرگ همسرش با يك مرد مسيحي ازدواج كرده است، كودك هفت هشت ساله خود را در پی اقدامات حقوقی و اصرارها زياد پدربزرگش براي مدتی كوتاه به وی می سپارد. پدربزرگ كودك كه يكي از سران جريان فكری صهيونيسم است، در جواب نگرانيهای مادر وعده میدهد كه او يك ماه بيشتر اينجا نمیماند و پس از آن كودك با اراده خود هركجا كه خواست میماند. بخش مهمی از زمان فیلم اختصاص به پیرمردی دارد که که نقشی کلیدی در شکل گیری تفکرات صهیونیستی داشته و حال میخواهد نوهاش را به گونهای بار بیاورد که در جهت افکارش حرکت کند. شیخ طادی در خلق این شخصیت خوب عمل کرده و افراطیگری را به عنوان یکی از صفات بارز او در نظر گرفته است. در این میان علی نصیریان هم نقش مهمی در شکلگیری این شخصیت داشته و بازی بیرونیاش کاملا با این شخصیت جفت و جور شده است. شیخ طادی در آخرین ساخته سینماییاش با عنوان «امپراطور جهنم» به سراغ گروهک تروریستی داعش رفته و قصه خود را بر این اساس شکل داده است. شخصیت محوری فیلم هم یک مفتی سعودی است که اندیشههای خطرناکی داشته و در شکلگیری داعش نقش مهمی دارد. فیلم اساس کار خود را بر پایه شخصیتهایی گذاشته که تئوریسینهای گروهک خطرناکی همچون داعش بوده و پشت سر خود حمایت آمریکا را دارند. شیخ طادی در این فیلم تلاش زیادی برای نمایش لایههای درونی داعش کرده که تا حدودی هم در این امر موفق بوده است. دیگر نکته جالب توجه فیلم، جلوههای ویژه فیلم و حضور طیف گستردهای از بازیگران سینمای ایران از علی نصیریان و سعید راد تا فرخ نعمتی، محمد کاسبی و علیرام نورایی در آن است که تنوع خوبی هم در بازی آنها به چشم میخورد.
حرم؛ نمای پایانی
ابراهیم حاتمیکیا که در خاکستر سبز سراغ جنگ بالکان رفته و گوشههایی از آن را بازسازی کرده بود، این بار در «به وقت شام» سراغ داعش و لایههای درونی و بیرونی آن رفته و آن را با محوریت سفر یک پدر و پسر خلبان به سوریه روایت کرده است. در سکانسهای ابتدایی فیلم با یونس و علی به عنوان قهرمانهای فیلم آشنا میشویم که با قبول پرواز به سوریه برای کمک به مردم، جان خود را به خطر انداخته و موتور فیلم را روشن میکنند. حاتمیکیا نقطه عطف نخست را درست جایی قرار داده که پدر و پسر در حالی که داعشیها روی باند کوچک فرودگاه تدمر به دنبالشان هستند، هواپیما را از زمین کنده و به پرواز درمیآورند. اسارت این دو به دست داعشیها نیز به خوبی داستان را به سمت نقطه اوج به حرکت در آورده و تعلیق فوق العادهای بر آن حاکم میکند. سکانس سر بریدن اسرا توسط داعشیها در منطقهای باستانی، یکی از مهمترین سکانسهای فیلم است که ضرب شصت کارگردانی حاتمیکیا هم به حساب میآید. آزاد کردن اسرای در قفس و غوطهور شدنشان در آسمان با چتر نجات، جذابیت بصری خوبی داشته که در نهایت به کنش فداکارانه علی در جلوگیری از سقوط هواپیما داخل شهر دمشق ختم میشود. به وقت شام فیلم خوش ساختی است و از جلوههای ویژه فوق العادهای سود میبرد که کاملا در خدمت داستان بوده و آنچه که در ذهن حاتمیکیا به عنوان کارگردان بوده را به تصویر کشیده است.