آرمانگرای واقعبین
مقام معظم رهبری در بیانات حکیمانه خویش بر هر دو مفهوم «واقعگرایی» و «آرمانخواهی» بهطور توامان و در کنار هم تأکید دارند که یکی بدون دیگری فایده نخواهد داشت.
ایشان در دیدار دانشجویان در سال 92 میفرمایند:
«ما آرمانگرایی را صددرصد تأیید میکنیم، دیدن واقعیتها را هم صددرصد تأیید میکنیم. آرمانگرایی بدون ملاحظه واقعیتها، به خیالپردازی و توهم خواهد انجامید. وقتی شما دنبال یک مقصودی، یک آرمانی حرکت میکنید، واقعیتهای اطراف خودتان را باید بسنجید و بر طبق آن واقعیتها برنامهریزی کنید. بدون دیدن واقعیتهای جامعه، تصور آرمانها خیلی تصور درست و صحیحی نخواهد بود، چه برسد به دستیابی به آرمانها.»
ایشان نسبت بین آرمانخواهی و واقعگرایی را به این مطلب تشبیه میکنند که آرمان به مثابه قله کوه است و ما اکنون در ابتدای کوه هستیم. نمیشود صرفاً قله را مشاهده کنیم و بگوییم جلو برویم تا به قله برسیم. باید حساب شده و با برنامهریزی مسیر صحیحی را که به قله منتهی میشود و حداقل خطر را نیز داشته باشد معین کرد.
معظمله در دیدار کارگزاران نظام در سال 91 نیز با بیان این مطلب که نباید آرمانگرایی را با رویاگرایی خلط کرد، از منافات نداشتن آرمانخواهی با واقعگرایی صحبت میکنند و وجه جمع این دو را تدبیر به همراه مجاهدت میدانند؛ یعنی در عین حالی که باید مجاهدت کنیم، این مجاهدت ما باید با تدبیر و برنامهریزی شده باشد.
آسیبهای واقعگرایی
واقعگرایی در عین حالی که بسیار ضروری است، آسیبهایی را نیز ممکن است در پی داشته باشد که به دو مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.
1. واقعیتپنداری
یکی از آسیبهای جدی که در بحث واقعگرایی ممکن است دامنگیر شود این است که ما چیزی را که واقعیت ندارد واقعیت تصور کنیم و بر اساس آن تصمیم بگیریم. میتوان نام این آسیب را «واقعیتپنداری» گذاشت. واقعیتپنداری از جمله آسیبهایی است که دشمن در آن بهشدت فعال میشود و برای ما «واقعیتسازی» میکند؛ یعنی چیزی را که واقعیت ندارد به نحوی جلوه میدهد که برای ما تبدیل به واقعیت مسلم میشود. گاهی دشمن برخی واقعیات را بزرگتر از آنچه هست جلوه میدهد و برخی دیگر را به فراموشی و بیتوجهی میسپارد و از همین طریق درصدد القای مطلبی به مخاطب است.
2. غفلت از واقعیت
گاهی اوقات نفس انسان و دلبستگیهای او مانع از آن میشود که واقعیات را همانگونه که هستند مشاهده کند. ممکن است برخی واقعیات برای انسان زیادتر از آنچه باید، جلب توجه کند و از سوی دیگر برخی دیگر از واقعیات اصلاً به چشم او نیاید و همین موجب میشود که در قضاوت نهایی خود دچار خطا و لغزش شود.
آسیبهای آرمانگرایی
آرمانگرایی نیز مانند واقعگرایی دچار آسیبهایی میشود که به دو مورد از آنها اشاره میشود.
1. هزینهزایی
ممکن است آرمانها برای برخیها قابل توجه باشد و آرمانها و اهداف را قبول داشته باشند، اما حاضر به هزینه کردن برای دسترسی به آنها نباشند. قطعاً آرمانگرایی هزینههایی دارد که باید پرداخته شود، اما باید توجه داشت که به نام آرمانگرایی نباید برای یک هدف کوچک هزینههای زیاد به فرد و جامعه تحمیل شود.
2. احساسات و بیتدبیری
ممکن است تصور برخیها این باشد که آرمانگرایی مستلزم حرکتهای از سر احساس وظیفه و قاطعانه و بدون ملاحظه جوانب امور است. این تصور غلطی است. البته احساس وظیفه، واقعاً یک احساس متعالی است؛ اما اگر به صرف همین احساس و بدون ملاحظه جوانب امور دست به کاری بزنیم ممکن است به خطا گرفتار شویم. رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان در سال 91 در همین رابطه فرمودهاند:
«یک وقت مثلاً فرض کنید قضیه غزه پیش میآید. یک مشت جوان دانشجو میگویند این فلان فلان شدهها، این صهیونیستهای خبیث سر بچههای غزه دارند بمب میریزند، فلان میکنند؛ برویم پدرشان را دربیاوریم. راه میافتند، میروند فرودگاه! خب، این احساسات، احساسات مقدس و پاکی است. ... این احساس، احساس باارزشی است؛ اما رفتن، غلط است. احساس، خوب است؛ اما این احساس نباید موجب شود که ما حالا راه بیفتیم برویم غزه. رفتن به غزه، آن وقت نه ممکن بود، نه جایز بود؛ اگر ممکن هم بود، جایز نبود.
خب، اینجا بین آرمانگرایی و بین آن واقعیت و دستوری که حالا از قول رهبری نقل کردند، که نباید بروید غزه، یک تعارضی در ذهن این جوان به وجود میآید. نه، هیچ تعارضی وجود ندارد. آن احساس، احساس خوبی است؛ اما تصمیمی که بر اساس یک احساس گرفته بشود، یک مطالعه دقیق، موشکافانه و عالمانه پشت سرش نباشد، آن تصمیم، لزوماً تصمیم درستی نیست. گاهی اوقات تصمیم، تصمیم غلطی است.»
آرمانگرائی و واقعگرائی در سیره امام علی (ع)
برای اینکه تعامل و تعادل میان واقعگرایی و آرمانگرایی مشخص شود شایسته است مروری بر سیره امیرالمومنین علی(ع) داشته باشیم و شاخصههای این دو مقوله را در نزد ایشان مورد بررسی قرار دهیم.
شاخصههای آرمانگرایی
1. عدالتخواهی
عدالتخواهی را میتوان یکی از مهمترین آرمانهای امیرالمومنین (ع) در طول حیات مبارک ایشان و خصوصاً در دوران حکومتشان دانست. اهمیت عدالت در سیره امام علی (ع) به حدی است که قبل از پذیرش حکومت به درخواست کنندگان این امر میفرمایند:
«به خدا سوگند، بيتالمال تاراج شده را هر كجا كه بيابم به صاحبان اصلى آن باز مىگردانم، گر چه با آن ازدواج كرده و آن را مهر و کابین زنان کرده باشید، يا كنيزانى خريده باشید. زيرا در عدالت گشايش براى عموم است، و آن كس كه عدالت بر او گران آيد، تحمل ستم براى او سختتر است.»
ایشان بعدها درباره دلیل پذیرش حکومت در خطبه معروف شقشقیه میفرماید:
«سوگند به خدايى كه دانه را شكافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت كنندگان نبود، و ياران حجت را بر من تمام نمىكردند، و اگر خداوند از علما عهد و پيمان نگرفته بود كه در برابر شكمبارگى ستمگران و گرسنگى مظلومان، سكوت نكنند، مهار شتر خلافت را بر كوهان آن انداخته، رهايش مىساختم، و آخر خلافت را با كاسه اوّل آن سيراب مىكردم. آنگاه مىديديد كه دنياى شما نزد من از آب بينى بزغالهاى بىارزشتر است»
2. وفای به عهد
امیرالمومنین (ع) در بخشی از نامه معروف خویش به مالک اشتر که به عهدنامه مالک اشتر مشهور است در لزوم وفای به عهد و اینکه در بین واجبات الهی هیچ امری مانند وفای به عهد مهم نیست میفرمایند:
« اگر پيمانى بين تو و دشمن منعقد شد، يا او را در پناه خود امان دادى، به عهد خويش وفادار باش، و بر آنچه بر عهده گرفتى امانتدار باش، و جان خود را سپر پيمان خود گردان؛ زيرا هيچيك از واجبات الهى همانند وفاى به عهد نيست، كه همه مردم جهان با تمام اختلافاتى كه در افكار و تمايلات دارند، در آن اتفاق نظر داشته باشند.»
3. مساوات
از دیگر شاخصههای آرمانخواهی حضرت علی (ع) مساوات آحاد ملت در حکومت است. این مطلب نیز در منطق دین جایگاهی بس ویژه دارد. به نص صریح قرآن در آیه 13 سوره خجرات، مردم بصورت زن و مرد و از جنیستها و ملیتهای مختلف در نزد خداوند یکسانند و تنها ملاک برتری میان آنها تقوای الهی است.
امیرالمومنین (ع) نیز در بخشی از نامه خود به محمد بن أبیبکر زمانی که او را به فرمانداری مصر منصوب کرده بودند میفرمایند:
«حتی در نيم نگاه و یا خيره شدن به مردم، به تساوى رفتار كن، تا بزرگان در ستمكارى تو طمع نكنند و ناتوانها از عدالت تو مأيوس نشوند.»
4. وسیله مشروع برای نیل به هدف
یکی دیگر از شاخصههای آرمانگرایی علی (ع) استفاده نکردن از هر وسیلهای برای رسیدن به اهداف است. جمله معروفی که در برخی مکاتب بشری از جمله ماکیاولیسم وجود دارد که «هدف وسیله را توجیه میکند» در منطق اسلام و در شیوه اولیای الهی جایی ندارد. استاد شهید مطهری (ره) در کتاب سیری در سیره نبوی در همین رابطه میفرماید:
«يكى از مسائلى كه از سيره رسول الله (ص) بايد آموخت كيفيت استخدام وسيله است. انسان اولاً بايد در اهداف خودش يعنى در هدفها مسلمان باشد، يعنى هدفش مقدس و عالى و الهى باشد، و ثانياً بايد در استخدام وسيله براى همان هدفها هم واقعاً مسلمان باشد.»
در جنگ صفین میان امام علی (ع) و معاویه، ابتدا لشکریان معاویه بر رود فرات مسلط شدند و نگذاشتند یاران امام (ع) از آب استفاده کنند. امیرالمومنین (ع) ابتدا خواستند با مذاکره این مشکل را حل کنند؛ اما وقتی دیدند مذاکره فایدهای ندارد به لشکریان دستور حمله دادند و رود فرات را از لشکر معاویه پس گرفتند و بر آن مسلط شدند. در اینجا برخی اصحاب امام (ع) به ایشان گفتند ما هم مقابله به مثل کنیم و نگذاریم لشکر معاویه از فرات آب بردارد، اما امیرالمومنین (ع) به آنها فرمودند بین لشکر معاویه و آب فاصله نیندازید. بدین ترتیب در اوج قدرت و تسلط نیز نباید از قواعد شرعی و دینی و اخلاقی عدول کرد و وسیله نادرستی را در خدمت هدف درست به کار گرفت.
امیرالمومنین(ع) در رد سیاست مشهور «هدف وسیله را توجیه میکند» میفرماید:
«سوگند به خدا، معاويه از من سياستمدارتر نيست، امّا معاويه حيلهگر و جنايتكار است. اگر نيرنگ ناپسند نبود من زيركترين افراد بودم، ولى هر نيرنگى گناه، و هر گناهى نوعى كفر و انكار است. روز رستاخيز در دست هر حيلهگرى پرچمى است كه با آن شناخته مىشود.»
در اینجا امام (ع) صراحتاً میفرمایند اگر نبود که برخی کارها به لحاظ شرعی و دینی مجاز نیست و ما در اعمال قدرت و سیاست محدودیت داریم، قطعاً من زیرکترین و سیاستمدارترین افراد بودم.
شاخصههای واقعگرایی
1. مصلحتاندیشی
مصلحتاندیشی و توجه به شرایط زمانی و مکانی از نکات قابل توجه در سیره حضرت علی (ع) است. ایشان برای حفظ مصالح عالیه اسلام و امت اسلامی با اینکه خلافت حق ایشان بود، 25 سال خانهنشین شدند و حتی ممکن است در جهت حفظ اسلام و مسلمین در مواردی همکاریهایی نیز با خلفای وقت که به ناحق بر مسند ایشان تکیه زده بودند انجام دهند. این همکاریها به حدی بود که در موارد مکرری از عمر بن خطاب خلیفه دوم مسلمین نقل شده است که اگر علی نبود، عمر هلاک شده بود. ایشان در ابتدای خطبه شقشقیه در خصوص حوادث بعد از وفات پیامبر (ص) میفرمایند:
«در اين انديشه بودم كه آيا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقانزا و تاريكى كه به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ كه پيران را فرسوده، جوانان را پير، و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه مىدارد! پس از ارزيابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانهتر ديدم. پس صبر كردم در حالى كه گويا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود، و با ديدگان خود مىنگريستم كه ميراث مرا به غارت مىبرند!.»
همچنین در بخشی از خطبه 26 نهجالبلاغه میفرمایند:
«به اطراف خود نگاه كردم و ياورى جز اهل بيت خود نديدم، [كه اگر مرا يارى كنند، كشته خواهند شد]. پس به مرگ آنان رضايت ندادم. ناچار چشم پر از خار و خاشاك را فرو بستم، و با گلويى كه استخوان شكسته در آن گير كرده بود جام تلخ حوادث را نوشيدم و خشم خويش فرو خوردم و بر نوشيدن جام تلختر از گياه حنظل، شكيبايى کردم.»
2. رها کردن برخی امور غیر ضروری
امیرالمومنین (ع) در زمان خلافت خویش با اینکه تصمیم داشت با تمامی بدعتهای بهوجود آمده مبارزه کند و اسلام و جامعه را به مسیر اصلی خود بازگرداند، در این مسیر اولویتبندی کردند و برخی امور غیر ضروری را رها ساختند. برای نمونه یکی از بدعتهای پدید آمده خواندن نماز مستحبی تراویح به جماعت بود، حال آنکه طبق فرموده پیامبر (ص) نوافل را نمیتوان به جماعت خواند. حضرت علی (ع) در زمان خلافت خویش میخواستند مردم را از این کار بازدارند، اما وقتی با مخالفت شدید مردم مواجه شدند آن را رها کردند و به اولویتهای مهمتر پرداختند.