مردم باوری؛ محور حرکت حضرت امام(ره)
امام خمینی(ره) قرآن را از چنان ظرفیت و جامعیتی برخوردار میداند که میتواند تأمینکننده جامع نیازهای مادی و معنوی بشریت در مسیر تدارک زندگی سعادتمندانه در همه زمانها و مکانها باشد. از دیگر سو، قرآن در دیدگاه امام خمینی(ره) صرفاً کتاب اخلاق و تربیت و معرفت فردی نیست. بلکه ایشان قرآن را در بردارنده آموزههای اجتماعی و سیاسی در امور مدیریت و حاکمیت جامعه بر مبنای استقلال، آزادی، استکبارستیزی و ظلم ناپذیری میداند. از همین روست که شناخت مولفههای حکومت اسلامی از نظرگاه امام امری ضروری است. آنچه در ادامه میآید، گفتوگوی ماهنامه سرو با دکتر علی داستانی بیرکی استاد دانشگاه و پژوهشگر حوزه اندیشه دینی است.
یکی از مهمترین بخشها و مهمترین مواردی که امروز جامعه نسبت به دوره حضرت امام دغدغه دارد، در خصوص نگاه امام نسبت به حکومت است. ذیل این مطلب بدخواهانی شبهاتی را در جامعه القا میکنند. لطفا مقدمتا در مورد مولفههای اصلی حکومت و حکومت دینی از نگاه امام بفرمایید.
وقتی صحبت از اندیشه امام مطرح میشود، منظور همان اندیشه دینی است. یعنی تبیین اسلام ناب محمدی. امام تمام فعالیتهایش از آغاز تا انتها براساس حکومت اسلامی و براساس دین مبین اسلام است. چون امام نگاهی جامع به اسلام دارد و نگاهی حداکثری دارد و معتقد است که اسلام مکتبی است که در تمام شئون زندگی فردی، اجتماعی، سیاسی، مادی و معنوی انسان دخالت دارد. لذا هر آنچه که امام از اول تا آخر انجام داد، همه در چارچوب مکتب مبین اسلام است. ولی امام مجتهدی پویا و جامعالشرایط است و مقتضیات زمان را به درستی میشناسد و درک کرده و براساس عنصر زمان و مکان توانسته بهترین الگو را در زمانی که اسلام در غربت به سر میبرد و در زمانهای که از دین به عنوان افیون تودهها نام برده میشد، دو مکتب سوسیالیسم و لیبرالیسم را که حاکم است به چالش بکشد و بهترین الگو تحت عنوان حکومت اسلامی را که در پاریس از آن نام میبرد، مطرح کند.
در صحیفه حضرت امام جلد شش صفحه 287 امام میفرماید: «اسلام همه چیز است. قرآن همه چیز است. قرآن انسان درست کن است. کتاب انسانسازی است. قرآن همه چیز دارد. سیاست دارد. فقه دارد. و عدالت دارد و همه چیز دارد و انسان همه چیز است و باید همه احتیاجاتش با قرآن تامین شود.» چهارچوب نگاه امام همین است. نکته دوم که در اندیشه و سیره امام بسیار مهم، پر رنگ و اساسی است، بحث مردم است. مردم به این عنوان که در قرآن دارای کرامت ذاتی هستند. از آنجایی که خلیفه و جانشین خدا هستند. لذا امام به مردم نگاهی مهم و محوری دارد. یعنی مردم را باور دارد. نه تنها مردم را باور دارد، بلکه مردم شناس هم هست. بر این اساس از آغاز، حرکت امام مبتنی بر همین بود و در واقع اساسش از اساس حرکت مردم بود. لذا حرکتی بیدارگرایانه را آغاز کرد و معتقد بود اگر مردم نسبت به اسلام و وظایف خود آشنا شوند و آگاه و بیدار بشوند، به نیرویی تبدیل میشوند که هیچ قدرتی در برابر قدرت مردم توان ایستادگی ندارد. اگر از آغاز یعنی از سال 42 تا 14 خرداد 1368 میبینیم که تمام محور حرکت حضرت امام مردم باوری است. مردمی که مسلمان هستند و مردمی که معتقد به دین هستند. جمهوری اسلامی در همین راستا مطرح میشود. نکته سوم هم این است که امام مبارزه را از سال 1322با نوشتن کتاب کشفالاسرار و نوشتن بیانیه مبارزاتی و قیامی در سال 1323 شروع میکند. با آیه کریمهای که میفرمایند: «قل انما اعظکم بواحده...».
مبارزه امام در سه بعد مطرح میشود. یکی استبداد است، که جامعه ایران دچار یک استبداد خشن بود. دوم جزماندیشی دینی که مبتنی بر تفکر جدایی دین از سیاست است که در داخل حوزههای ما در بین قشر روحانی حاکم بود و به این دلیل امام را تحت فشار قرار میدادند. سوم هم استعمار. و این سه، مشکلی است که پیش روی جامعه ایرانی است و امام بر این اساس، مبارزه را شروع میکند. مبارزه بر اساس مذهب مبین اسلام و همراهی مردم. ولی مردم باید آگاه شوند و بیدار شوند و آشنا شوند. وقتی این فرایند طی میشود، به مرحلهای می رسیم که رابطهای عمیق و ارتباطی دوگانه بین امام و مردم برقرار میشود. امام براساس عقاید و اعتقادات مردم حرکت میکند و از اسلام در مقابل همه قدرتها دفاع میکند. چه داخلی و چه خارجی. مردم وقتی میبینند شخصیتی اسلامشناس و فقیهی بلندپایه، اینچنین از اعتقاداتشان دفاع میکند و با دشمنان آنها، چه استبداد و چه استعمار، مبارزه میکند، به میدان میآیند و به تمام معنا از حضرت امام دفاع میکنند و به قدرتی تبدیل میشوند که سرانجام پیروز میشوند.
لذا خلاصه این بحث این است که اساس حرکت امام براساس اسلام است. اسلام دینی جامع و کامل است که متناسب با مقتضیات زمان میتواند نسخههای بیبدیلی برای اداره جامعه ارائه کند. جمهوری اسلامیای که امام در نوفل لوشاتو مطرح کرد، در همین راستاست. نوعی نوآوری است که امام به آن اعتقاد دارد و شاید بتوان گفت کاملترین و جامعترین شکل حکومتی است. آن هم در شرایطی که باید زمانه را در نظر گرفت. شرایطی که لیبرالیسم غربی و مارکسیسم در شرق حاکم هستند و جایی برای اندیشههای دینی و حکومت دینی نیست. امام میآید و کاری میکند که همه نظریهها، بهویژه نظریه فوکویاما را که معتقد است لیبرالیسم آخرین نسخه است را به چالش میکشد و فضایی جدید ایجاد میکند که مسلمانان میتوانند نفس بکشند و در راستای آرمانهای خود حرکت کنند.
تا اینجا فرمودید که امام براساس چه مولفههایی مبارزه خود را شروع کرد. به نظر میرسد که ویژگی حرکت امام این است که با وجود اینکه مبارزه، ماهیتا جنبه سلبی دارد، اما شکل مبارزه ایشان به موازات جنبه ایجابی هم دارد. یعنی امام ضمن مبارزه با استبداد و استعمار و آن نگرش سکولار، ایده خود را هم برای آلترناتیو آنچه که برای آن مبارزه میکند، مطرح میکند و برخلاف بسیاری از رهبران سیاسی که از این ویژگی برخوردار نبودند، امام در قامت یک جریان ساز و رهبر سیاسی ظاهر میشود. با این وصف مولفهها و ویژگیها و پایههای اصلی حکومت مطلوب حضرت امام را بفرمایید.
در مورد جنبه ایجابی، امام در واقع به منزله شخصیت احیاگر دینی است و در واقع فرایند اصلاحگری اجتماعی را آغاز کرد. این احیاگری دین هم در روش شناسی امام، بهعنوان یک مرجع تقلید و یک فقیه و یک اصولی، در واقع متناسب با اساس فقه پویا است. لذا امام بحثهایی جدی در مورد فقه پویا و فقه شیعی دارد و فقه شیعی را فقهی غنی مطرح میکند که میتوان تحت لوای فقه شیعی همه نیازهای جامعه را متناسب با شرایط و عنصر زمان و مکان دنبال کرد. از این رو اولین پایه حکومتی که امام مطرح میکند اسلام و قواعد اسلامی است. مردم میخواهند از این طریق، خواستههایشان در جامعه تحقق پیدا کند. امام می گوید هر چه که بخواهید در این مکتب هست. هم در جنبه ایجابی و هم سلبی. اسلام میتواند خط قرمزی بر همه ستمگریها، تبعیضها، ظلمها و ستمها بکشد، که حوادث تاریخی موید این مطلب است. اسلام میتواند پاسخگوی نیازهای فردی، اجتماعی، مادی و معنوی باشد. که ما این را در تمدن اسلامی داریم. امام میگوید احیاگری دینی ما بازگشت به اصل دین است.آقای اسکینر اندیشمند غربی هم این نکته را در رابطه با مدرنیستها مطرح می کند و نکته جالبی مطرح میکند مبنی بر اینکه همه چیز در متن اصلی وجود دارد، ولی هنر شخصیتهای بزرگ این است که با رجوع به متن اصلی و متناسب با شرایط بتواند نسخههای بروز و جدیدی را مطرح کند. اسکینر در این زمینه کتابهای زیادی نوشته است. هنر امام در واقع همین است. هنر بزرگ امام این است که همه آرایشهای اسلام را کنار میزند و به متون اصلی مراجعه میکند. ولی با نگاه حاکمیت عقلانی و با نگاهی روشنفکرانه و به روز و براساس اصولی که فقه دارد.
لذا اولین پایه اصلی حکومت، اسلام است. دومین پایه، مردم هستند. بدون مردم هیچ چیزی امکان اجرا و عملیاتی شدن ندارد. اگر امام سالها در تبعید بودند و مردم نبودند و حرکت نمیکردند، امام نمیتوانست کاری بکند. از نظر تئوری تبیین میکردند ولی از نظر اجرایی مردم هستند که آن را تحقق میبخشند و همان نظریهها را به صحنه عمل میآورند. مردم تحت اندیشه امام حرکت کردند و زمینه را فراهم کردند و امام قدرتمندانه و پیروزمندانه بازگشت و با اتکا به همین مردم توانست همه اهدافی را که پیشرو دارد پیش ببرد. لذا بازوی اجرایی و عملیاتی آنچه که امام به دنبالش بود، مردم هستند. شاید به جرات بتوان گفت که یکی از مهمترین محورهای اندیشه امام، همان مطلبی است که در آغاز گفتم. یعنی مردمباوری که آن را بهعنوان یک اصل در نظر دارند. لذا تمام ملاقاتها و دیدارهایی که حضرت امام داشتند، وقتی بررسی میشود میبینیم که یکی از نکات مورد نظر مردم این است که مسئول محترم هر چه داری از همین مردم است. اگر این مردم نبودند، اصلا شما مطرح نبودید. حتی رهبر به آن معنا که تشکیل حکومت بدهد، مطرح نبود. نماینده مطرح نبود. لذا میگوید باید به این مردم خدمت کنید. پایه دوم مبانی حرکت امام، مردم است. پایه سوم که بسیار مهم است و در جامعه امروز ما کمرنگ شده و اساس همه اینهاست، بحث فرهنگ و فرهنگسازی است. امام میگوید شرق همه چیز دارد. فرهنگ شرق غنی و مترقی است. امام این را روی اصل فرهنگی احیا میکند. وقتی درسال 1341 که لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطرح شد، در همان ابتدا امام بحث رجوع به مردم و آگاهی بخشی و بیداری مردم با تشکیل اجتماعات را مورد تاکید قرار میدهد. مردم باید آگاه بشوند و باید بدانند و باید بیدار شوند. ولی منتظر شوند تا در چهارچوبی معقول و منطقی حرکت کنند و حرکت آنها توسط دیگران به انحراف کشیده نشود.
در کنار این سه پایه کلیدی عناصر متعدد دیگری هم وجود دارند. ولی این سه کلید واژه پرکاربردترین کلمات در رهنمودها و سخنان امام است. در کنار اینها جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی ایران فقط برای این چهارچوب سرزمینی است. کلید واژه اسلام، ایران، مردم و فرهنگ از پر کاربردترینها در مطالب امام است.
امام در بحث حکومت دو میراث ارزشمند دارد و از مولفههای اصلی و متعین شده در اندیشه امام است. یکی «جمهوریت» و دیگری «ولایت فقیه». برخی سعی میکنند این دو مفهوم را در برابر هم نشان بدهند. در اندیشه امام این دو مولفه چگونه در کنار هم به صورت هم راستا قرار میگیرند؟
نکته مهم این است که اینها در عرض هم نیستند، در طول هم هستند. بحث ولایت فقیه مبنای اصلی اندیشه امام است که آن را به صورت کامل در سال 1348 در بحثهایی که در مسجد شیخ انصاری در نجف تبیین کردهاند، آوردهاند. ایشان آنجا تبیین میکند که حکومت اسلامی چیست و در زمان غیبت، ضرورتهای تشکیل حکومت اسلامی چیست و اختیارات حکومت اسلامی چیست؟ شاخصها و ویژگیهای حاکم اسلامی چیست و همه اینها را امام آنجا مطرح میکند. امام از بحث ولایت فقیه که مطرح است، همانطور که گفتم تبیین میکنند که ولایت فقیه تاریخچهای دارد و دورههایی دارد و امام به صورت نوآورانه با درک عمیقی که از تاریخ اندیشه دارد و با شناخت کامل و براساس شرایط زمان و مکان بر اساس تز ولایت فقیه بهترین الگو را برای حکومت داری در زمانهای که بسیار مهم است، ارائه میدهد. در نگاه امام زمان و شرایط مهم است و از طرفی باید مورد استقبال مردم قرار بگیرد و پاسخگوی نیازها و احتیاجات و مشکلات جامعه باشد. لذا بحث جمهوری اسلامی در راستای بحث ولایت فقیه، به عنوان شکلی مطرح شد وگرنه ماهیت حکومت، همان حکومت اسلامی است.
یکی از مولفههایی که مقام معظم رهبری هم به آن اشاره کردند، این است که بسیاری به دنبال آن هستند که از دل فقه سنتی، آلترناتیو جمهوری اسلامی را استخراج کنند. ما در سالهای اخیر، شاهد نوعی ائتلاف نانوشته بین روشنفکران سکولار و طرفداران گرایش فقه سنتی هستیم. اینها میآیند و بهمنظور نقد جمهوری اسلامی از فقهای سنتی در قم مایه میگذارند و از آنها بهرهبرداری میکنند و میخواهند در فضای نظری، چنین ائتلافی را شکل بدهند و فقه سنتی را آنتی تز اسلام سیاسی امام قرار دهند. کمی در خصوص این جریان و ماهیت این پدیده صحبت کنید.
امام با تمام آن قرائتهای ناقص و جهتدار و قرائتهایی که از اسلام چیز دیگری ساختهاند، مقابله کرده است. از جمله تفکرهای متحجرانه و مقدسمآبانهای که صرفاً اسلام را در یک سری مسائل عبادی و خلاصه میکند. امام بهشدت با اینها مبارزه میکند. از سویی با قرائت روشنفکرانهای که اسلام هیچ چیز ندارد و کامل نیست و جامع نیست که در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی هم با شعار جمهوری دموکراتیک اسلامی متبلور شد، مقابله کرد. امام در مقابل اینها ایستاد و تونست اسلام را از محدودیت و از منحصربودن به مسجد و مکتب و عبادتگاه رها کند و از حالت غربتی که در جهان، از اسلام ساخته بودند بیرون بیاورد و به آن سیاست و حکومت ببخشد. در واقع امام توانست به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وفرهنگی اسلامی رونق و روح تازهای ببخشد. این به نظر من یک شاهکار است که با اندیشه صحیح و خردمندانه و با صلاحیت و لیاقت کامل انجام گرفت و امام توانست اسلام را تحت عنوان جمهوری اسلامی در زمانه خودش بهعنوان یک شاهکار در مسیر پیشرفت و سعادت جامعه و ملت و مردم قرار بدهد. بحث مهمی که بهعنوان هدایتکننده و مدیریت و رهبری جامعه در نظام رهبری مطرح است. لذا امام توانست به درستی از عهده این امر بربیاید و آن را انجام دهد. اگر بخواهیم به مصادیق اشاره کنیم، خود مصادیق نفیکننده هر نوع قرائت و حرکتهایی جز حرکت و اندیشه حضرت امام است که مورد توجه ملتها و جوامع قرار گرفته و توانستهاست به شیوههای مختلف ایجاد شود و فرصت بسازد و نسخه پیروزیبخشی را ارائه کند.
یکی از شبهاتی که امروز مطرح می شود این است که میخواهند در رسانهها جایگاه ولایت فقیه را بازتولیدشده همان سلطنت دیکتاتورمآبانه معرفی کنند. در صورتی که در اندیشه امام ولی فقیه جایگاهی مردمی دارد و متاثر از آرای مردم است و منبعث از اراده ملت است. لطفاً در این زمینه توضیح دهید.
اگر به جنبه مبارزاتی امام با استبداد و سلطنت نگاهی بکنیم، میبینیم که امام سلطنت را نفی می کرد. چون امام معتقد بود سلطنت ماهیتی ظالمانه دارد و متکی بر رای و آرای مردم نیست. سلطنت حالتی میراثی دارد. وقتی امام با نوعی حکومت مستبدانه و استبدادی مبارزه میکند که جنبه مردمی و مشارکتی ندارد و برعکس جنبه ظالمانه و موروثی دارد و جنبههای آزادیخواهانه ندارد، معنایش این است که تز مقابلی که امام مطرح میکند، نظام مردمی است. یعنی نظام آزادیخواهانه. یعنی نظامی که مبتنی بر نظام عادلانه است. یعنی نظامی که میراثی نیست. چون همه چیز در این نظام به مردم بر میگردد. اینکه امام بهعنوان ولی فقیه است و میگوید اگر من هم خلاف رای مردم حرکت کنم، مردم دست و پای من را میشکنند و معلوم است که این اراده و اختیار را دارند. یعنی مردم آزاد هستند. امام آزادی که تحت عنوان حکومت ولایت فقیه در جامعه مطرح میکند را میشود گفت که بسیار بینظیر مطرح میکند. ضمن اینکه در دوره ده ساله رهبری حضرت امام هم دقیقا این آزادی و آزادیخواهی را میبینیم. در خرمشهر در زمان جنگ یک کسی می آید و از رهبری و از ولی فقیه زمان شکایت میکند. ولی امام پیگیری میکند و به فرزندش سید احمد آقا میگوید پیگیری کنید. ما باید پاسخگو باشیم. پس ولی فقیه در نگاه امام نوعی حاکمیت پاسخگویانه است. یا آنجایی که مرحوم آیتالله موسوی اردبیلی در خاطراتش مطرح میکند که یک وقتی من یا دوستان به امام گفتیم که کسانی هستند که شما را قبول ندارند و ما با اینها برخورد کنیم، امام فرمودند مگر من اصول دین هستم؟! مردم حق دارند انتقاد کنند و آزاد باشند. پس نظام مورد نظر امام این است. در اندیشه که آزادیخواهانه است و در عمل هم ما همین را میبینیم. یعنی آزادی عمل و آزادی اندیشه و آزادی مخالفت و آزادی انتقاد دارند. لذا نظام مورد نظر ما نظامی مترقی و آزادانه و پاسخگو است که ما هم در عرصه و بعد اندیشهای و هم در تئوری و هم در عرصه عمل که در دوران حکومت میبینیم. علیرغم همه توطئهها و کارشکنیها، تا زمانی که گروههایی دست به اسلحه نبردهاند، نظام جمهوری اسلامی تحت ولایت فقیه که امام حاکم آن جامعه است برخوردی نکرده است. حتی توصیه کرده و سفارش کرده که بیایید و خدمت کنید. زمانی برخورد کرده که دست به سلاح بردهاند و در مقابل نظام ایستادهاند. این مساله در دنیا پذیرفتهشده است. در نظام ما هم میگوید هر کسی دست به سلاح برد باید در مقابلش ایستاد. لذا به نظر میرسد این نوع نگاه، نوعی نگاه غیرمنصفانه است که از روی بغض مطرح میشود و گرنه عملاً امام اینگونه نیست.
حتی امام به اینها میگوید اگر شما سلاح تان را بر زمین بگذارید، من به دیدارتان میآیم.
امام معتقد بود باید نظامی که تشکیل میشود، مردمی باشد و مردم در تمام امور آن مشارکت کنند و مردم در آن همه کاره باشند و همه تصمیمات به رای مردم باشد. در زمان دولت موقت که رییس آن مهندس مهدی بازرگان بود، وقتی امام میگوید رفراندوم برگزار شود، خاطرهای از خانم دکتر طباطبائی مطرح میشود که می گویند برادر او که سخنگوی دولت موقت بود، نزد امام به قم میرود. وزیر کشور دولت موقت میگوید نیازی به رفراندوم نیست و هر چه شما بگویید قبول است. ولی امام به شدت ناراحت میشوند و به آقای طباطبائی میگویند به ایشان بگویید یا رفراندوم برگزار میکنند یا اگر نمیتوانند من برگزار میکنم. یعنی اینقدر به رأی و حضور مردم اعتقاد دارند. زیرا همه مردم امام را قبول داشتند. ما کمتر انقلابی را شاهد هستیم که در کوتاهترین زمان ممکن به مردم بها بدهد و مردم را پای صندوق بیاورد و رفراندوم برگزار کند. امام تمام چهارچوبهای نظام را براساس رای مردم پیشبینی کرده و پیش میبرد. کجای این مساله با ادعای آقایان همخوانی دارد.
بیشترین انتخابات ممکن در زمان حضرت امام برگزار شد.
آن هم در شرایط دفاع مقدس که شهرهای بزرگ تحت حمله موشکی و بمباران بودند. در آن دهه یک روز انتخابات به تاخیر نیفتاد. بعدا هم همینطور شد و انتخابات در نظام جمهوری اسلامی در هر شرایطی برگزار شده است. در همه جای دنیا شاهد هستیم که به بهانههای مختلف انتخابات را کنار میگذارند و به تاخیر میاندازند. از این جهت شاید بشود گفت بینظیر است. چون خود امام شخصیتی بینظیر است. یک خبرنگار غربی میگوید من رهبران زیادی را دیدهام و یا سرنوشت آنها را خوانده و مطالعه کردهام. از گاندی و سوکارنو و تیتو و جمال عبدالناصر و بسیاری دیگر، ولی در میان همه اینها امام خمینی یک استثنا است. دلیلی که مطرح میکند این است که همه اینها وقتی آمدند، شعارهایی داشتند و استقبال زیاد بود. ولی وقتی در عرصه زمامداری نشستند و کار اجرایی کردند، به تدریج این طرفداران کم شدند که به دلایل مختلف بود. اما امام خمینی در این مسیر یک استثنا است. زیرا وقتی آمد شش میلیون نفر از او استقبال کردند و یک دهه رهبری یک نظام را عهدهدار شد و با چند بحران که هر کدام میتواند یک کشور را به زمین بزند، روبرو شد و کشور را اداره کرد. بحران جنگ تحمیلی، بحران گروهکها و... در یک کتاب 18 بحران مهم برای دوران زمامداری ایشان مطرح شده بود. این شخصیت وقتی دار فانی را وداع میگوید، به جای 6 میلیون نفر 11 میلیون نفر او را بدرقه میکنند. این وضعیت نظیر ندارد و خود او دلیل میدهد و میگوید این ادم با مردمش صادق بود. مردم را باور داشت و مردم هم امام را همراهی میکردند. این مهمترین ویژگی شخصیت امام است. از این رو مردم به امام و نظامی که امام تشکیل داده بود عشق میورزیدند. نظام جمهوری اسلامی مورد نظر امام، یک نظام کاملاً مردمی است که در آن تمام امور توسط مردم و رای مردم صورت میگیرد و مردم باید مشارکتی وسیع در تمامی امور داشته باشند و امام بر این تاکید داشت. حتی بعضا دیدهایم که در جاهایی وقتی کسانی میخواستند برای مردم کاندیدا معرفی کنند، امام نهی میکند و میگوید مگر شما قیم مردم هستید. شما چه کاره هستید. مردم آزاد هستند هر که را که اراده کردند، انتخاب کنند و امام در هیچ انتخاباتی کاری نمیکند که رای مردم محدود شود. لذا نظام مورد نظر امام نظامی کاملاً مردمی و آزاد است. این دو ویژگی ممتاز نظام جمهوری اسلامی است که ما در سال 1358 مطرح کردیم و در رفراندوم دهم و یازدهم فروردین 58 رخ داد.